728 x 90

نگاهی دوباره به یک نبرد کبیر میهنی(۲)

نگاهی دوباره به یک نبرد کبیر و میهنی
نگاهی دوباره به یک نبرد کبیر و میهنی

واکنش‌های معمول خامنه‌ای و رژیمش در سالگرد عملیات فروغ جاویدان (یاهمان مرصاد آخوندها) امسال تفاوت‌های جدی با تمامی کارهای رژیم در ۳۰سال گذشته دارد، سران و سرکردگان رژیم در ویژه برنامه‌های امسال‌شان درباره «مرصاد» و مجاهدین نکاتی را مطرح کردند که یک «تابو‌شکنی» تمام‌ عیار بود!

آنها به‌روشنی و با شفاف‌ترین کلمات به محبوبیت اجتماعی مجاهدین اذعان کردند،

به این‌که مردم نسبت به سرکوب مجاهدین توسط آخوندها اعتراض می‌کنند، اشاره کردند،

و از سوی دیگر پاسداران به قدرت مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران اعتراف کردند.

 

اذعان به قدرت نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران

در قسمت پیشین این نوشته به برخی نقل‌قول‌های سرکردگان و مهره‌های رژیم اشاره شد که اعتراف روشن آنها به گستره و عمق محبوبیت مردمی مجاهدین بود، در این قسمت بخش‌هایی از سخنان مهره‌های رژیم و سرکردگان نیروهای رژیم مورد دقت قرار می‌گیرند که نشان‌دهنده جایگاه قدرت مجاهدین در نظرگاه پاسدارانی است که خود شخصاً به مصاف مجاهدین رفته و ضرب شست مجاهدین را مستقیماًً چشیده‌اند!

چنین نکاتی در اظهارات سال ۹۸پاسداران و سران و سرکردگان نظام در تداعی‌ها و کابوس‌های «مرصاد»ی‌شان! به وفور به چشم می‌زند؛

اعتراف‌های گاه و بیگاه آنان به قدرت نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران!

آخوندها و پاسدارانشان خود معترف هستند کل مجاهدینی که در کسوت ارتش آزادیبخش ملی ایران در عملیات فروغ جاویدان وارد صحنه شدند، منهای آن تعدادی که در پشت جبهه، مسایل خط مقدم را حل می‌کردند، در بالاترین آمارهای منتشر شده توسط رژیم که بیشتر روی آن توافق دارند ۵هزار نفر است.

این نوشته بدون وارد شدن به درست و غلط این عدد‌ها به همین عدد ۵۰۰۰نفر اکتفا کرده و این پرسش را مطرح می‌کند که:

حقیقتاً برای مقابله با چنین نیرویی که حداکثر در حد یک لشگر کلاسیک رژیم است، چه نیازی به آنهمه نیرو وارد کردن به یک منطقه عملیاتی محدود، و به اعتراف خودشان با صرفاً یک محور پیشروی مشخص و بدون امکان گسترش کیفی بود؟!

یک جاده پر پیچ و خم با انواع و اقسام نقاط کمین‌خور و تنگه‌ها و گردنه‌های متعدد را که با یک قبضه توپ و یک دیدبان هوایی هم می‌توان بست!

پس علت این‌که خمینی بی‌نعلین و عمامه به وسط صحنه می‌پرد و تمامی قوایش را بسیج کرده و بعد هم فتوا می‌دهد که «اینجا، جایی است که جنگ نهایی اسلام و کفر است! اینجا همان جایی است که باید متر به متر و سانت به سانت جنگید!» برای چیست و برای چه بود؟!

خمینی به گواهی تمامی تبلیغات و انتشارات نظامش، حتی مجلس ضدخلقی‌اش را هم تعطیل کرد و یک مشت جنایتکار مال مردم خور را از صندلی‌های چرمی و گرم و نرم مجلس روانه مقابله با مجاهدین و ارتش آزادیبخش کرد، چرا؟

خودشان می‌گویند تمامی مملکت را بسیج کردند! (این حرف مجاهدین نیست، تأکید مؤکد و مکرر خود رژیم است!) تمامی ارتش و سپاه و بسیج و انجمنهای به‌اصطلاح اسلامی و ضداسلامی و غیراسلامی‌شان را از چهار گوشه ایران روانه میدان نبردی کردند که تنها یک محور عملیاتی داشت!

تمامی ادارات دولتی و حتی پلیس شهری و راهنمایی و رانندگی‌اش را هم مسلح کرد و به میدانی فرستاد که دشمن در یک ستون روی یک محور عملیاتی مشخص در حال پیشروی بود، اگر واقعاً «تمامی» بحث همینی باشد که در تبلیغات رژیم ذکر شده است، برای توقف و انهدام چنین ستونی نیاز به این‌همه عده و عده نیست.

در حالی‌که خمینی با نیروی زمینی و هوایی و انتظامی و پاسدار و بسیجی و لباس‌شخصی و...به میدان آمده بود!

خمینی و خامنه‌ای و دیگر سردمداران رژیم نمی‌خواهند اعتراف کنند که آن ستون، اگر به کرمانشاه می‌رسید می‌توانست آتشزنه قیام مردمی باشد که در تمامی طول مسیر به حمایت و همراهی مجاهدین برخاستند، آن ستون آن‌چنان محبوب مردم بود که در هر گام با امواج پیوستن نیروهای جدید مردمی و فراتر از برآوردهای اولیه خود روبه‌رو می‌شد. ضمن این‌که تعداد قابل توجهی از سربازان نیز در مسیر به ارتش آزادیبخش می‌پیوستند.

همین نکته باریک‌تر از موست که خمینی و خامنه‌ای و دیگر عمله اکره رژیم از بیان آن هنوز هم طفره می‌روند گرچه که در صحبت‌های امسال‌شان، «نوک» آن را داده‌اند. مطلبی که در بخش بعدی این نوشته باز خواهد شد.

نگاهی به اعتراف‌های سران نیروی قوای مسلح رژیم برای ختم این استدلال کفایت می‌کند،

 

نیروی هوایی رژیم

معاون هماهنگ‌کننده نیروی هوایی ارتش (نهاجا) مزدور تحت‌امر آخوندها به نام سرتیپ خلبان مهدی هادیان در مراسم صبحگاه عمومی این ستاد (نیروی هوای) با اشاره به‌عملیات (فروغ جاویدان) به‌روشنی می‌گوید که نیروی هوایی ارتش تحت‌امر آخوندها با چه شدتی با تمام قوا به دفاع از فاشیسم مذهبی آخوندها پرداخته است، وی گفت: «نیروی هوایی ارتش..در عملیات مرصاد که در مرداد ۱۳۶۷و پس از پذیرش قطعنامه رخ داد، با انجام ۱۲۰سورتی پرواز و با استفاده از ۳۶۰هزار پوند بمب و سایر مهمات، طومار منافقین تروریست را در هم پیچید» (ایرنا ۷مرداد ۹۸). از لاف درهم پیچیدن طومار مجاهدین که بگذریم و آن را به حساب لودگی و چاپلوسی افسر مزبور برای حفظ یک درجه ناقابل روی شانه‌اش بگذاریم، ولی از عدد و رقمی که وی درباره عملیات انجام شده نیروی هوایی برضد مجاهدین می‌دهد، می‌توان دریافت که خمینی با تمام توان نظامی‌اش به مقابله با مجاهدین شتافته بوده است.

 

هوانیروز (هوا برد نیروی زمینی ارتش)

خمینی اولین نیرویی را که به مصاف مجاهدین و ارتش آزادی فرستاد هوانیروزش بود که سریع‌تر از دیگران می‌توانست جای قوای منهدم شده‌اش توسط مجاهدین را پر کند، چرا که:

  • پاسداران در مقابله با مجاهدین یا به هلاکت رسیده یا گریخته بودند یا به اسارت در آمده بودند (داستانی که رفسنجانی و کوثری از فرمانده سپاه اسلام‌آباد نقل می‌کنند که چگونه هنگام فرار از شهر تلفنی «حلالیت» می‌طلبید بارها در رسانه‌های رژیم منعکس شده است).
  • نیروهای ارتشی نیز از همان ابتدای امر و با شناختن هویت نیروهای مهاجم و درک این‌که مجاهدین خلق برای آزادسازی خاک میهن‌ از لوث وجود آخوندها و پاسداران دست به تهاجم زده‌اند، جدا از تعداد اندکی از آنها عمدتاً کنار کشیدند ضمن این‌که عده‌یی هم به ارتش آزادی پیوستند.

سرتیپ مزدور یوسفعلی قربانی-فرمانده هوانیروز رژیم قبل از خطبه‌های نماز جمعه تهران در روز ۴مرداد ۹۸درباره آن روز و ماجرای عملیاتشان برضد مجاهدین به‌خوبی توضیح داد که با تمام امکاناتش وارد آن عملیات شده بودند. وی گفت:

«هوانیروز با ۵۶بالگرد و قریب به ۴۲۵ساعت پرواز و با هلی‌برد کردن ۳۳۸۰نفر نیرو (در عملیات مرصاد شرکت کرد)‌ وی در همان نمایش جمعه تهران اعتراف کرد که عملیات مرصاد هوانیروز آخرین عملیات بزرگ این نیرو بوده است».(منبع رادیو فرهنگ رژیم ۴مرداد ۹۸).

سرتیپ مزدور یوسفعلی قربانی همانجا در بیان ناخواسته قدرت رزمندگی زنان مجاهد خلق اضافه کرد:

« وقتی رسیدیم... یکی از ماشینهای منافقین.... راننده‌اش یک زن بود و با نفربر می‌خواست از خاکریز عبور بکند که نیرو‌های رزمندگان مانعش شده بودند».

 

 

نگاهی دوباره به آنچه که فرماندهان نیروی خمینی گفتند

یک بار دیگر سطور بالا را نگاه کنید، اینان فرماندهان نیروی هوایی و هوانیروز رژیم هستند که به زبان اشهدشان اقرار می‌کنند برای مقابله با مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران، تمامی دار و ندار هوایی و هوانیروز و نیروی زمینی نظام را به میدان کشانده بودند!

پیش از اینها و بیش از اینها فرماندهان سپاه به بسیج تمام‌عیار سپاه و نیروهای زمینی رژیم برای مقابله با مجاهدین و ارتش آزادی اقرار کرده‌اند، داستانهای کشافی که نیاز به بازگویی ندارند.

و باز هم در نظر گرفته شود که این‌همه نیرو برای مقابله با نیروی مهاجمی بود که محور عملیاتی محدودی داشت. راستی برای مقابله با چنین دشمنی در یک منطقه عملیاتی، چه نیازی به آنهمه بسیج نیرو و چه نیازی به این‌همه تبلیغات سی ساله و جشن و پایکوبی سالانه که: سرنگون نشدیم!

 

اعتراف دشمن به رزمندگی زنان و مردان مجاهد

خبرگزاری تروریستی تسنیم ۷مرداد ۹۸در مصاحبه با یک مزدور عراقی به اسم ابواحمد النداوی از سپاه بدر پاسداران گفت: «در عملیات مرصاد [منافقین] حقیقتاً هم با روحیه خیلی بالا و با آموزشهای بالایی وارد کشور شده بودند... منافقین با ۲۲تا تیپ وارد کشور شدند و انواع و اقسام اسلحه‌ها را سبک و سنگین را در اختیار داشتند و حقیقتاً هم با روحیه خیلی بالا و با آموزشهای بالایی وارد کشور شده بودند... کاروان منافقین را این‌ قدر تعدادشان بالا بود که اول و آخرین کاروان به‌هیچ‌وجه مشخص نبود از شدت کثرت نیرو... درگیری هم تن به تن شده بود از نزدیک حدود ۴۵نفر از بچه‌های سپاه بدر در همان اولین تپه که رسیدند به منافقین در همان تپه توسط منافقین بشهادت رسیدند، ما‌ها اونجا برای تضعیف روحیه منافقین شعارهای الله اکبر می‌گفتیم و دخترکان عضو گروهک هم فریادهای علیه جمهوری اسلامی و مرگ بر جمهوری اسلامی را اونجا و علیه مقامات ارشد نظام شعارهایی را می‌دادند».

پاسدار ناصح در گفتگو با تلویزیون افق رژیم ۶مرداد ۹۸گفت: «منافقین نیروی معمولی که نبودند واقعاً خوب می‌جنگیدند که ما بگوییم آدمهای بی‌عرضه‌ای بودند ها! خیلی‌هایشان آدمهای تحصیل‌کرده‌ای بودند و بدنه چیز خیلی خوب می‌جنگیدند بدنه که می‌گویم بدنه اصلی ارتش شان... اونقدر هم جسور بودند که یکی از یک ماشین استیشن با وجود این‌که ما سریع بچه‌ها صبح روز چهارم لودر رفت و خاکریز زده بود توی تنگه را با سرعت آمد زد خاکریز را شکست و آمد اینطرف تقریباً یک صد متری هم آمد رفت.. یک نفر یک «تک نفر» بود مهندسی هم بود جزو آنهایی هم بود که فراخوانی کرده بودند از خارج آمده بود چون کارتی که داشت یک مهندس سی و هفت هشت ساله چهل ساله بود تقریباً ولی کارتی که داشت من از روی کارتش من فقط فهمیدم که ایشون یک مهندس است، کارت شناسایی که داشت و خوب آمده بود سازماندهی شده بود در آنجا نمی‌دانست که نباید یک نفره فرض کنید به یک ماشینی که در حال عبور است یعنی اگر یک ذره شم نظامی هم داشت این کار رو نمی‌کرد برای حفظ جان خودش هم که شده و خوب کشته شد».

 

آنچه که تا اینجا گفته شد و آنچه در پی خواهد آمد

در قسمت پیشین و این قسمت نقل‌قول‌های مستندی از اعتراف سرکردگان رژیم نسبت به محبوبیت اجتماعی مجاهدین و قدرت ارتش آزادیبخش ملی ایران در معرض دید خوانندگان قرار گرفت که تا پیش از این به این روشنی از زبان رژیم شنیده نشده بود.

در قسمت بعدی به موضوع پیوستن پرسنل مردمی ارتش به مجاهدین و ارتش آزادیبخش پرداخته خواهد شد.

در این زمینه به برخی گفته‌های سران و مهره‌های رژیم استناد خواهد شد، واقعیتی که گرچه پیش از این مجاهدین با سند و مدرک گفته بودند و در اطلاعیه ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران پس از اتمام عملیات فروغ جاویدان نیز مستند شده‌ بود، اما اکنون همان واقعیتها را از زبان دشمن می‌شنویم، اعترافی ناگزیر و درس‌آموز برای روزهای آتی!

ادامه دارد

 

شماره قبلی

فروغ جاویدان. نگاهی دوباره به یک نبرد کبیر میهنی(۱)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6ba5df99-3f67-49f9-8e9c-f957ac5cde97"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات