728 x 90

نگاهبان گورستان اندیشه‌های مرده

نگهبان گورستان اندیشه‌های مرده...
نگهبان گورستان اندیشه‌های مرده...

خامنه‌ای روز ۵آذر ۱۴۰۱ در سخنرانی برای بسیجی‌ها، باز هم هویت و اصالت مبارزان آزادیخواه و دموکراسی‌طلب در کف خیابانهای ایران را انکار کرد و با «اغتشاشگر و مزدور» نامیدن مردم بیش از ۲۵۵شهر ایران، گفت:

«این چهار نفر[معترضان] یا غافلند یا جاهلند یا تحلیل بد به آنها داده شده است. تعدادی هم مزدورند»!

 

آیا شما این ادبیات تکراریِ مبتذل را در طول عمر جمهوری اسلامی هزاران بار از خمینی تا خامنه‌ای و دستگاه تبلیغاتی‌شان نشنیده‌اید؟

این در حالی‌ست که نیروهای انتظامی، لباس‌شخصی و پاسداران رژیم ملایان از شهریور تا آذر ۱۴۰۱، ۳۰هزار نفر را دستگیر کرده و بیش از ۶۶۰نفر را کشته‌اند.

این‌ها تنها آمار زندانیان سیاسی و جان‌باختگان است و چندبرابرشان هم هر روز در شهرها و دانشگاههای ایران در جنگ و گریز و مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیهی هستند‌؛ این‌ها «چهار نفر»ند؟

 

دقت شود که ژرفا و گستره‌ٔ سرنگونی‌خواهی در جامعهٔ ایران چقدر است و عمق و دامنه‌ٔ بحران بود و نبود حاکمیت ولایت فقیه تا کجاست که خامنه‌ای در این ۷۲روز که قیام جاری‌ست، حتی توان تغییر یک ترم یا عبارت ساده را در ادبیات سیاسی‌اش ندارد. قابل توجه است که حتی رسانه‌های امدادرسان نظام هم جیغ‌شان دارد به آسمان می‌رسد که به خامنه‌ای حالی کنند تا دیر نشده، مثلاً اصلاحی سیاسی و اقتصادی بکند و دست از یک‌دندگیِ بلاهت‌بار بردارد!

 

به نظر می‌رسد قدرت فکر و توان اندیشیدن در خامنه‌ای ـــ حتی در چهارچوب تشخیص منافع نظام در مقابل میلیون‌ها ایرانی و محکومیت‌های جهانی ـــ رو به مرگ سیر کرده و از تمامیت نظام ولایت فقیه، گورستان اندیشه‌های مرده باقی مانده است.

 

در یادداشت چند روز پیش تأکید کردیم «دیکتاتورها در شناخت و تحلیل انقلاب‌ها فلج می‌شوند». اکنون خامنه‌ای بار دیگر با انکار تمام واقعیت‌های مردمی و اصیل در جامعه‌یی خواهان نفی هر گونه دیکتاتوری، از مرحله‌ٔ «فلج» می‌گذرد و به کمایی بازگشت‌ناپذیر سیر می‌کند. خامنه‌ای با هر بار سخنرانی در این ۷۲روز، کل نظام را با شتاب بیش از پیش، از بن‌بست بالفعل به بن‌بستی پرتنگناتر فرو می‌برد. البته این بن‌بست لاعلاج که فقط راه‌کار نظامی را پیش پای ارتجاع پلید آخوندی گذاشته است، از قانون‌مند بودن مبارزه و قیامی‌ست که با تکیه بر اصالت‌های ملی و انسانی و تاریخی‌اش، راه نفس سیاسی و حتی ایدئولوژیک خاص خود نظام را کاملاً مسدود نموده است.

 

چنین شده است که خامنه‌ای در هر سخنرانی، هیچ راه‌کار سیاسی ندارد و فقط با شلیک‌های کور در تاریکی، روزگار نظام را از این ستون به آن ستون، می‌گذراند.

چنین شده است سرنوشت دیکتاتور «مسخره‌یی» که به‌قول گابریل گارسیا مارکز «هرگز ندانست که پشت و روی این زندگی کدام است. دیکتاتوری که کوشید تا سرنوشت ننگ‌آور را با رذیلتی که نامش قدرت است، جبران کند» (رمان «پاییز پدرسالار»، ص ۳۷۱ و ۳۷۲).

 

کوتاه‌ترین بیان در وصف زخم چنین انزوایی برای ولی‌فقیه، عبارت زیر است که خود، عنوان تاریخ دیکتاتوریهای موروثی ایران می‌باشد: «یک نفر به‌جای همگان»! خامنه‌ای در انکار همه‌ٔ واقعیت‌های مستند قیام برای آزادی، دموکراسی و برابری در ایران، محکوم به انزوایی شده است که جز از گورستان اندیشه‌های مرده با عنوان جمهوری اسلامی، نگاهبانی نمی‌کند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/299d742b-5eb1-42f7-9638-adfeff03781c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات