728 x 90

«نصیحت الملوک»! و «نصیحت الشیوخ»!

شاه و شیخ ...
شاه و شیخ ...

«روز ۱۴ آبان ۵۷ در منزل آقای محمود کاشفی، وزیر مشاور کابینه‌ٔ خودمان... ناهار مهمان بودیم و آقای آموزگار (نخست‌وزیر سابق) هم بود... تلویزیون روشن بود. ناگهان گفتند که شاه پیامی دارد و شاه ظاهر شد. درهم‌شکسته و با لکنت زبان و روحیه‌ای بسیار خراب و به‌حال نیمه‌گریه. یک نطقی هم خواند سراپا التماس و درخواست و آنجا هم گفت که «من پیام انقلاب شما را شنیدم»... ما هم متحیر. نمی‌دانستیم چه بگوییم. واقعاً نمی‌دانستیم. بهت‌زده شده بودیم. تلفن زنگ زد. آموزگار رفت پای تلفن و یواشکی صحبت کرد و بعد به عجله خداحافظی کرد و رفت. بعد شنیدم که یکی از دوستانش بود که گفته بود می‌خواهند تو را بگیرند. فوراً برو و بلیت هواپیما را به او داده و از ایران رفته بود!... به خانه برگشتیم و همان شب ساعت یک نیمه‌شب مستخدم آمد بالا و گفت چند نفر آمده‌اند و شما را می‌خواهند. گفتند کار مختصری هست و چند ساعت طول می‌کشد و می‌دانستم این حرف‌ها نیست و ما را بردند به جمشیدآباد و گفتند به استناد ماده پنج حکومت نظامی دستگیر شده‌اید».

جملات بالا گوشه‌یی از خاطرات «داریوش همایون» وزیر اطلاعات شاه از روز ۱۴آبان ۵۷ است («آیندگان و روندگان»، حسین دهباشی). روزی که دیکتاتوری محمدرضاشاه بعد از ۳۷سال استبداد و خودکامگی، در پیامی صدای انقلاب مردم ایران را شنید. هدف اصلی او در این پیام جلوگیری از استمرار قیام بود و ۶بار از ایجاد «نظم و آرامش» سخن گفت ولی دیگر دیر شده و شرایط عینی جامعه از خاندان پهلوی عبور کرده بود.

متناقض این‌که شاه در آن پیام تاریخی از سویی دم از «نظم و آرامش» و «آزادی‌های اساسی» زد و از طرفی روز قبل یعنی ۱۳آبان در دانشگاه تهران دانش‌آموزان و دانشجویان معترض را به رگبار بسته بود و فردایش هم در ۱۵آبان دولت نظامی ازهاری را برای سرکوب عریان و ایجاد حکومت نظامی بر سر کار آورد! یعنی ۲۴ساعت هم تحمل نکرد و فوراً طینت واقعی و ددمنشانه خودش را برملا کرد. دیکتاتور درمانده هم‌چنین پس از این پیام، غدارانه دستور داد بسیاری از رجال و عوامل خودش هم‌چون هویدا، نصیری، نیک‌پی و همین داریوش همایون را دستگیر کنند که بتواند با شکستن کاسه کوزه بر سر آنان خودش را از دایره نفرت مردم به در ببرد که البته طرفی نبست و شد آنچه شد.

 

نصیحت الملوک؟!

نمونه شاه و شنیدن دیرهنگام صدای انقلاب و خواست مردم یکی از دهها و صدها مواردی است که ثابت می‌کند دیکتاتور گوش شنوا برای شنیدن مطالبات مردم ندارد. اگر داشت که دیگر دیکتاتور نبود و مثل هر شهروند دیگری مطیع قانون و انتخابات و رأی اکثریت بود و قضیه سالب به انتفای موضوع بود و بحثی نبود. ولی در منطق بی‌منطق دیکتاتورها این حرفها نیست و «فصل‌الخطاب» از آن پادشاه و پیشوا و «مقام عظمای ولایت» است!

در سال۱۹۳۹ مهاتما گاندی قبل از شروع جنگ جهانی دوم نامه‌یی برای هیتلر نوشت و «محض رضای انسانیت» او را نصیحت کرد که «شما تنها کسی هستید که قدرت پیشگیری از وقوع جنگی را دارد که می‌تواند بشر را به دوران بربریت برگرداند» علاوه بر او بسیاری قبل از جنگ و حتی در کوران جنگ به هیتلر نصیحت می‌کردند دست از گردنکشی بردارد. در سال۱۹۴۱ هم که هیتلر مشغول بزرگترین لشکرکشی تاریخ و طراحی عملیات «بارباروسا» بود و می‌خواست به شرق و روسیه حمله کند برخی خواصش سرنوشت ناپلئون را یادآوری کردند که با ۵۰۰هزار نیرو به روسیه حمله کرد و حتی به مسکو قدم گذاشت اما فقط با ۳۰هزار نفر برگشت! آنجا هم باز هیتلر گوش نکرد و بزرگترین عملیات نظامی تاریخ بشر را با وارد کردن ۳میلیون سرباز آلمانی طراحی کرد و در نهایت خودش و مردم آلمان را به خاک سیاه نشاند و آنجا هم شد آنچه شد!

 

... و اینک «نصیحت الشیوخ»!

خمینی هم حاکم گوش‌بسته و نصیحت‌ناپذیری بود. بعد از آزادی خرمشهر هر چه رؤسای جمهور و سران کشورها درخواست کردند صلح با عراق را قبول کند، نکرد و زمانی پذیرفت که دیگر دیر شده بود و مجبور شد جام‌زهر را سر بکشد و بمیرد! خلف ناخلفش هم عین خودش است و الآن هم که طنین قیام مردم ایران به گوش همه دنیا رسیده و حتی وسط گزارش ورزشی در رسانه‌های خارجی نیز صحبت از وضعیت انقلابی ایران می‌شود هنوز که هنوز است، شیخ‌علیشاه گوشش بدهکار نیست و صدای قیام مردم را نمی‌شود! هر چه هم خواص و عقلای قومش - حتی از باند خودش - او را نصیحت می‌کنند به خرجش نمی‌رود. یکی ناامیدانه می‌گوید «انگار حاکمیت [ولی‌فقیه] گوش شنوایی برای شنیدن این اعتراضات نداشته و ندارد... . به چه زبانی باید این را به حکمرانان تفهیم» کرد؟ معصومه ابتکار به او طعنه می‌زند که «به نظر می‌رسد بعضی پژواک فریاد جوانان معترض را نمی‌شنوند» (ایلنا ۸آذر) دیگری به صراحت وضعیت دیکتاتوری شیخ و شاه را مقایسه کرده و ابراز نگرانی می‌کند که «می‌ترسم همان‌گونه که در ساختار قبلی (حکومت پهلوی) دیر صدای مردم شنیده شد چنین رخدادی نیز برای گفتمان انقلاب شکل بگیرد» (عبدالکریمی، ۲۵آبان) و آن‌که نماینده مجلس شیخ است عاجزانه التماس می‌کند که «من از ایشان (ولی‌فقیه) می‌خواهم اگر صلاح می‌دانند پیشقدم شده و با منتقدان صحبت کنند»! (صباغیان، ۸آذر). اما در نهایت، خامنه‌ای توی دهان همه خواص زده و آب پاکی روی دست آنها می‌ریزد و تازه طلبکار هم می‌شود که: «می‌گوید صدای ملت را بشنوید، صدای رعدآسای ملت در ۱۳آبان امسال بلند شد، شنیدید؟ شما بشنوید صدای ملت را»!

در کلیله و دمنه آمده است: «هر که نصیحت کسی را کند که قدر آن نداند چنان است که... با مرده مشاورت پیوندد و در گوش کر مادرزاد غم و شادی گوید و بر روی آب روان معما نویسد»!

و این‌چنین خامنه‌ای هم در مسیر دیکتاتورهایی گام برمی‌دارد که نصیحت‌شان، مشاورت با مرده و گفتن غم و شادی در گوش کر مادرزاد و معمانویسی روی آب است. جنایتکارانی که فقط زبان زور را می‌فهمند و تا لحظه سرنگونی و یک قدم مانده به گور، به هیچ صراطی مستقیم نیستند و هر چه تذکرشان دهی متذکر نمی‌شوند: وإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُون (۱۳ صافات)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/5d4364ed-a8eb-44f6-b77a-83c820d1e1ee"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات