سومین دور نمایش مناظره تلویزیونی انتخابات رژیم، موضوع اول اغلب روزنامههای حکومتی در روز ۲۳خرداد است. سایر بحرانهای رژیم هم در روزنامهها گردی از دعوای جنگ قدرت بر سر کرسی ریاستجمهوری دارند. اما شکست این نمایش حکومتی برای جلب نظر مردم مضمون مشترک مقالات اغلب روزنامه هاست. در روزنامههای باند ولیفقیه، کاسه کوزهٔ این شکست را بر سر دولت روحانی شکستهاند و ناکارآمدی و فساد این دولت را علت سردی تنور نمایش انتخابات دانستهاند. جوان از سپاه پاسداران با تیتر «آینهٔ شکستن خطاست» و رسالت از باند مؤتلفه با تیتر «قابلیت دوقطبی سازی هم نداشتهاند»، درصدد توجیه علت تحریم مردمی انتخابات برآمدهاند. برخی روزنامههای باند مغلوب هم نوشتهاند علت، حذف مهرههای اصلی این باند از صحنه نمایش است. اما با واقعیتهایی که مردم در شبکههای اجتماعی انعکاس دادهاند برخی روزنامهها ناگزیر به اذعان به گوشههایی از واقعیت شدهاند.
نامطلوبتر از آنچه پیشبینی میشد!
در روزنامههای حکومتی روی ربط نفرت مردم و کارنامه ۴دههٔ نظام انگشت گذاشتهاند، در کنار آن به شکست تمهیدات باندها برای جلب مشارکت مردم در نمایش انتخابات اشاره کردهاند و همچنین روی نکاتی در مورد نمایشی بودن مناظره و لاپوشانی بحرانهای اصلی گریبانگیر مردم تأکید کردهاند. «بی برنامه، اما در تمنای رأی مردم» عنوان مطلب روزنامهٔ آرمان است که اذعان کرده: «مرور ۳ مناظره اخیر، سؤالات مطرح شده در آنکه شاید حتی نماینده ۳۰درصد از مسائل و مشکلات مردم و کشور نبود نشان داد که اوضاع انتخابات ۱۴۰۰ با این کاندیداها از آن چیزی که پیشبینی میشد نامطلوبتر است».
ستاره صبح در مطلبی در مورد شکست مناظرهها نوشته است: «کلیات مناظره به شکلی نبود که به شور و نشاط انتخاباتی مردم کمک کند و نمیتوان مناظرهها را موفق قلمداد کرد... شرایط مناظره سوم به شکلی نبود که بتوان عنوان کرد با برگزاری چنین مناظرهای میزان مشارکت در انتخابات افزایش پیدا میکند و یا اینکه بیشتر از گذشته خواهد شد».
«اعتماد دیر به دست میآید و زود از دست میرود» عنوان گفتگوی روزنامه شرق با یک کارشناس حکومتی است که از جمله گفته است: «واقعیت این است که سرمایه اجتماعی و اعتماد کاهش پیدا کرده است. یک نوع از سرمایه اجتماعی، سرمایه اجتماعی عمودی است که بهشدت کاهش یافته است؛ یعنی اعتماد مردم به دستگاههای رسمی اعم از دولتی و غیردولتی و به عبارت دیگر هر آنچه به نظام حکمرانی مربوط میشود، با کاهش جدی روبهرو است».
اعتماد اظهارات معاون اسبق وزارتخارجهٔ رژیم از باند مغلوب را انعکاس داده که گفته است: «به حاشیه راندن و حذف موضوع تحریمها در مناظرههای انتخاباتی و اظهارات مبهم و انحرافی نامزدهای اصولگرا نسبت به این موضوع، تصویر نگرانکنندهای از آینده کشور به نمایش میگذارد و اظهارات برخی نامزدها که خود دستاندرکار بودهاند و در ایجاد این فاجعه برای ملت ایران نقش مؤثر داشتهاند، تصور اداره دوباره این امور توسط آنان را به تصویری هولناک از آینده کشور و اقتصاد کشور بدل میکند»... امینزاده معاون اسبق وزارتخارجهٔ رژیم در ادامه سیاستهای باند ولیفقیه را عامل وضع موجود دانسته و ضمن تأکید بر ضرورت تسلیم به خواستههای طرف حسابهای خارجی نظام گفته است: «چرا گفته نمیشود که طی ۱۲سال گذشته هر روز ملت ایران فقیرتر شدهاند و عامل اصلی این فقیرتر شدن سیاست خارجی (نظام) بوده است؟. . چرا گفته نمیشود که بدون باز شدن درهای اقتصاد جهانی به روی اقتصاد، توسعه ملی موفق خیالی بیش نیست؟».
یک فقرهٔ از استثمار در نظام ولایت فقیه!
در روزنامههای حکومتی بحران برق با تیتر «قطع برق جدی است» در روزنامه افکار و بحران واکسن با تیتر «پدیدهٔ واکسن گریزی در ایران؟» در آفتاب یزد و همچنین در همین روزنامه تیتر «کاهش قدرت خرید ۸۰درصد مردم؛ شکاف طبقاتی روزبهروز بیشتر خواهد شد» از جمله بحرانهای مطرح شده در روزنامههای امروزند. اما بحران ویژهیی که روزنامهها به آن پرداختهاند موضوع کودکان کار است که بهمناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودکان به آن اشاره کردهاند. . روزنامه ستارهٔ صبح با تیتر «۷۰هزار کودک خیابانی در شهرهای کشور» به آن اشاره کرده و مدعی شده «بیش از ۴۰۰۰ کودک کار در تهران هستند. بر اساس اعلام مدیرعامل سابق انجمن حمایت از حقوق کودکان ۱۴هزار زبالهگرد در تهران وجود دارد که ۴۷۰۰نفر از این افراد یعنی معادل یکسوم آنها کودک هستند».
جهان صنعت در مطلب خود با تیتر «استثمار نوین» به ابعاد دیگری از بحره کشی از کودکان در نظام ولایت فقیه اذعان کرده و نوشته است: «در حالی تعداد کودکان کار را دو میلیون نفر اعلام کردند که بر اساس آمارهای غیررسمی پنج تا هشت میلیون نفر است. چه بسا معلوم نیست کودکانی که در کارگاههای خانگی به کار واداشته میشوند، در این آمار محاسبه شده است یا خیر؟!... شیوع کرونا در ایران منجر به افزایش این کودکان شده است». این مقاله در ادامه به آسیبهای اخلاقی که این کودکان در معرض آن هستند اشاره کرده و نوشته است: «اغلب این کودکان بهدلیل فشارهای اقتصادی چند ساله اخیر ترکتحصیل کرده و در خیابان، زباله و یا کورههای آجرپزی بهدنبال لقمه نانی برای خانواده خود هستند. البته کودکان ایرانی بدون شناسنامه توسط مافیای زباله بهدلیل نیروی کار ارزان قیمت در خیابانها و کارگاهها استثمار میشوند!... تعداد قابل توجهی از کودکان کار سیستانوبلوچستانیاند که شناسنامه ندارند و از تمامی حقوق خود محروم هستند».