728 x 90

«من بر پیمان با رجوی هستم»

سخن روز
سخن روز

۳۴سال پیش که خمینی فتوای قتل‌عام مجاهدین سرموضع را داد، قائم‌مقامش در نامه‌یی به‌او نوشت: «مجاهدین خلق اشخاص نیستند، یک سنخ فکر و برداشتند، یک نحو منطقند... با کشتن حل نمی‌شود، بلکه ترویج می‌شود». روز ۲۴مرداد۶۷ هم آقای منتظری به‌خمینی نوشت: «اینگونه قتل‌عام... قطعاً در درازمدت به‌نفع مجاهدین است و دنیا ما را محکوم می‌کند و آنان را بیشتر به‌مبارزه مسلحانه تشویق می‌کند».

اما خمینی می‌دانست که بود مجاهدین یعنی نبود او و تمامیت رژیم ولایت‌فقیه. از این رو وقتی در سیاست درهم شکستن مجاهدین با وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها، قفس، خانه‌های مسکونی و... شکست خورد، رو به‌قتل‌عام آورد و در یک نسل‌کشی و جنایت بزرگ علیه بشریت بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی، که ۹۰درصدشان مجاهدان سر موضع بودند، به‌شهادت رسیدند. سپس تلاش کردند بر این جنایت بزرگ سرپوش بگذارند. چه در زمان خمینی و چه پس از او. گورهای جمعی شهدای قتل‌عام را مخفی نگه‌داشتند، هر جا هم به‌تصادف نشانی از این گورها یافت شد، روی آن را اسفالت کردند و یا به‌شیوه‌های مختلف خواستند ردی از آن باقی نماند.

 

علت همان خطر «ترویج» فکر و اندیشهٔ مجاهدین سر موضع سرنگونی است. اندیشه و آرمانی که با بر خاک افتادن هر مجاهد بر سر پیمان، نه‌تنها از بین نمی‌رود، بلکه در سایر مجاهدین و در جوانان شورشی تکثیر می‌شود، تأثیر می‌گذارد و شور و عزم جنگندگی برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه را شعله‌ورتر می‌سازد. همان که منتظری در بحبوحه‌ٔ قتل‌عام به‌هیأت مرگ قتل‌عام گفت: آخر «این منطقی است که حنیف‌نژاد به اینها (مجاهدین) القا کرده، این‌که دارد جانش را فدا می‌کند، انتحار می‌کند، معتقد است»... .

جنبش دادخواهی هم که با تلگراف رهبر مقاومت، مسعود رجوی به‌دبیرکل وقت ملل متحد (در همان زمان قتل‌عام) آغاز شد، ترویج این اندیشه و آرمان را یاری کرد. البته رژیم به‌ویژه تلاش می‌کرد با سانسور شدید، پیام ایستادن بر پیمان و سرموضع بودن مجاهدان سربه‌دار، به‌نسل جوان و شورشی نرسد. اما پس از فراخوان خانم مریم رجوی در سال۹۵ جنبش دادخواهی اوج تازه‌یی گرفت و نسل جوان در هنگامهٔ ذبح ارزش‌های مقاومت، مبارزه و ایستادگی توسط رژیم و بوق‌های استعماری، با فرهنگ «بر سر موضع بودن» و بر پیمان آزادی استوار ماندن آشنا شد. حاصل آن هم تولد، رشد و گسترش چشمگیر کانون‌های شورشی است. تا جایی که امروز خامنه‌ای مجبور شده با یادآوری عملیات و مقاومت مجاهدین در دههٔ ۶۰ به‌خطر روزافرون همان دشمن اعتراف کند که «خدای امسال همان خدای دههٔ ۶۰ است». سرکردگانش هم وحشت‌زده هشدار می‌دهند امروز «خطرناک‌ترین نفوذ دشمن تسخیر قلب و فکر جوانان است» (پاسدار سلامی، سرکردهٔ کل سپاه-۱۴مرداد).

 

شکست سانسور و جلوگیری از ترویج ارزش بر سر موضع بودن کار را به‌جایی رسانده که پس از ۳۴سال این مهره‌های خامنه‌ای هستند که در تلویزیون حکومتی به‌ایستادگی بر سر پیمان آن مجاهدان سربه‌دار اذعان می‌کنند که در برابر هیأت مرگ «می‌گفتند من بر پیمان با رجوی هستم... و درود بر رجوی می‌گفتند» که «دادستان می‌گفت آنها را اعدام کنید» (کوشکی-تلویزیون رژیم ۲۴مرداد۱۴۰۱).

اینگونه، این سنخ فکر و اندیشهٔ پویا که محمد حنیف‌نژاد آن را در سازمانش بنیان گذاشت، نه‌تنها با کشتار و قتل‌عام از بین نرفت، بلکه امروز در همه جای ایران ترویج یافته است. آن‌قدر که تنها در یک نمونه فیلم ۵هزار عضو کانون‌های شورشی منتشر می‌شود که در امتداد آن قهرمانان سربه‌دار و سرموضع بر سر پیمان، سوگند می‌خورند «می‌توان و باید» رژیم آخوندی را سرنگون کرد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/de245366-2117-4874-9128-f1f606d23c2e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات