728 x 90

مرزبندی انقلاب دمکراتیک با شاه و شیخ ـ دکتر بهروز پویان

مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر
مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر

در دومین ماه قیام انقلابی مردم ایران به سر می‌بریم و این در تاریخ رژیم ولایت فقیه امری بی‌سابقه است. دست‌کم از سال۶۰ که مجاهدین خلق، انقلاب دمکراتیک ایران را آغاز کردند تا این مقطع، پیوستگی قیامهای سراسری علیه تمامیت رژیم برای بیش از یک ماه و گستردگی آن‌که عموم ایرانیان داخل و خارج کشور را به‌طور یکپارچه و متحد درگیر کرده است، مسأله‌ای است منحصر به‌فرد که شاید رژیم هم انتظار آنرا در این ابعاد نداشت و تنها مجاهدین و مقاومت ایران آنرا پیش‌بینی کرده و در تقدیر این رژیم خون‌ریز می‌دیدند.

اکنون قیام انقلابی مردم ایران از مراحل و سرفصل‌های تعیین‌کننده‌ای عبور کرده که دیگر راهی جز به آینده و تحولات بنیادین و انقلابی برای رژیم و جامعه باقی نگذاشته است. تداوم قیام در هفته دوم موجب تثبیت قیام شد که به‌سرعت عمق پیدا کرد. بسیاری خواستند تداوم قیام در هفته دوم را به ملاطفت و مدارای رژیم نسبت بدهند و آنرا با کشتار و سرکوب خونین قیام آبان ۹۸ که دست‌کم ۱۵۰۰ شهید بر جای گذاشت مقایسه می‌کردند، اما با کشتاری که رژیم به‌ویژه در زاهدان و شهرهای کردستان انجام داد و کوکان و نوجوانان را به شکلی وحشیانه و فجیع به‌شهادت رساند، این تئوری رنگ باخت و نشان داد که رژیم برای تکرار سرکوبهای خونین هیچ ملاحظه‌ای ندارد و اگر قیام توانست خود را تداوم ببخشد ربطی به ملایمت و مدارای ولی‌فقیه ندارد بلکه موقعیت رژیم و جامعه انقلابی ایران در مقابل یکدیگر به گونه‌ای است که تمامی امکانات سرکوب رژیم اعم از بسیج و سپاه و انتظامی و سایبری و مزدوران داخلی و خارجی و تلویزیونهای پاسدار نشان آماده به خدمت در هر رنگ و لعاب شاه و شیخ، دیگر توان جلوگیری از حرکت پیش رونده قیام انقلابی مردم ایران را ندارند.

تا آنجا که به رژیم برمی‌گردد همه راه‌ها را برای نرسیدن به نقطه کنونی آزمود؛ از سرکوب و کشتار خونین تا اصلاح‌طلبی باسمه‌ای و دروغین و در پایان کار هم به پروژه مجازی بازگشت به ارتجاع سلطنتی متوسل شد. در تمامی این سال‌ها هم به‌ویژه در فاز اصلاحات قلابی و پروژه مجازی سلطنت طلبی پیوسته بر طبل "مبارزه مدنی"و"عدم خشونت"و"راهپیمایی سکوت"و"تمجید های مهوع بسیج و سپاه تروریستی" کوبید اما شیوه‌ای که مردم ایران در این قیام انقلابی پیش گرفتند تمامی این حربه‌ها را خاکستر کرد. به‌عنوان نمونه، در ابتدای قیام، تفاله ارتجاع سلطنتی به جای خامنه‌ای عهده‌دار مهار قیام شد و مردم را دعوت می‌کرد در خانه بنشینند و در سوگ مهسا امینی شمع روشن کنند! وقتی پاسخی نگرفت و قیام انقلابی مردم ایران آتشین شد و بر سر نیروی سرکوب رژیم باریدن گرفت، دلواپسانه به حمایت از سپاه و بسیج خامنه‌ای که نیروی اصلی سرکوب و کشتار و تجاوز هستند برخاست، اما وقتی قیام به راه خود رفت ناگهان خود را همراه انقلاب مردم نشان داد تا بلکه در هر مرحله که می‌تواند برای توقف قیام کاری کند. ولی قیام مردم، با مراحلی که پشت سر گذاشته دیگر نه متوقف می‌شود و نه رو به گذشته دارد، از این‌رو تنها سزاوار عنوان "انقلاب دمکراتیک مردم ایران" است.

این قیام یک انقلاب است زیرا خود مردم آنرا یک انقلاب می‌گویند: "بهش نگید اعتراض اسمش شده انقلاب"، علاوه بر این شیوه عملی که برای رویارویی با مزدوران اتخاذ می‌شود، عینا همان الگوی کار و عملیات کانون‌های شورشی مجاهدین خلق به‌عنوان یک نیروی انقلابی است، یعنی"آتش جواب آتش"و این چیزیست که تمامی مدعیان امروز به‌ویژه تفاله دیکتاتوری سلطنتی از آن هراسان بودند. هم‌چنین، این قیام انقلابی داری ماهیت دمکراتیک است به این دلیل که عموم جامعه ایرانیان داخل و خارج کشور از هر طبقه و صنف و جنس و نسل را در خود جای داده است. بسیاری تلاش کرده و می‌کنند این انقلاب را به یک مسأله مثلا جنس یا نسل و یا حتی"اعتراض" (و نه انقلاب) علیه حجاب اجباری تقلیل دهند تا هم وجه انقلابی آنرا پنهان کنند هم محتوای دمکراتیک را از آن سلب کنند. در حالی‌که مطالبات پاسخ نگرفته مردم ایران اعم از همه اینهاست و تنها یک انقلاب دمکراتیک راه‌حل تمامی این مسائل است.

 

شعار و کنش استراتژیک قیام

به‌لحاظ نظری هر قیام فراگیری که به انقلاب منجر می‌شود، نخست آن که بدون پشتوانه تاریخی نیست، یعنی یک نیروی انقلابی از قبل شکل گرفته، محرک و ضامن تداوم و پیروزی آن قیام انقلابی است، دیگر آن که قیام همیشه با یک حادثه یا اصطلاحا جرقه شکل می‌گیرد. این جرقه می‌تواند مطالبه‌ای در خصوص معیشت یا یکی از آزادیهای اساسی باشد. اما هرگز آن قیام انقلابی را که با خود انبوهی از مطالبات را حمل می‌کند نمی‌توان به ماهیت آن جرقه اولیه تقلیل داد. هم‌چنانکه در انقلاب فرانسه وقتی جرقه قیام توسط زنان کارگر در پاریس زده شد کسی آن انقلاب را یک انقلاب کارگری یا انقلاب زنانه نامگذاری نکرد. در مورد قیام اخیر نیز هر چند جرقه قیام با قتل وحشیانه مهسا امینی شکل گرفت، اما نمی‌توان محتوای قیام انقلابی مردم ایران را به مسأله پوشش اختیاری که یکی از انبوه آزادیهای اساسی مردم است و یا به جنسیت او نسبت داد. این تقلیل گرایی یا از سر بی‌دانشی است یا کاملاً هدفمند و شیادانه برای انحراف قیام از هدف بزرگ و اساسی آن یعنی یک انقلاب دمکراتیک است. تا اینجا تمامی تلاش‌ها و ترفندهای رژیم در این زمینه و با این شیوه که توسط گله‌های سایبری و تلویزیونهای شاه و شیخ نشان ارتجاعی-استعماری به اجرا گذاشته شده، تأثیر تعیین‌کننده‌ای در روند قیام انقلابی مردم ایران نداشته و هم‌چنان کنش محوری و فراگیر در سراسر ایران همان استراتژی کانون‌های شورشی مجاهدین خلق است که پشتوانه تاریخی انقلاب دمکراتیک مردم ایران به‌شمار می‌روند. استراتژی "آتش جواب آتش" که در سال‌های اخیر، کانون های شورشی با عملیات روزانه آنرا تبدیل به الگوی کنش انقلابی در قیام کرده‌اند.

همتراز با کنش انقلابی، شعارها نیز از اهمیت تعیین‌کننده‌ای برای قیام برخوردارند. شعارها، محتوا، جهت و هدف قیام را تعیین می‌کنند. در واقع شعارهای قیام می‌توانند کنش‌ها را رادیکال‌تر و انقلابی‌تر کنند یا به خلاف، آتش قیام انقلابی را کم فروغ کرده از رادیکالیزم آن بکاهند. بی‌جهت نیست که از ابتدای قیام رژیم و همزاد تاریخی‌اش یعنی بقایای سلطنت مدفون از طریق گله‌های سایبری و تلویزیونهای تحت اختیارشان روی شعارها متمرکز شده‌اند تا با منحرف کردن آنها از مطالبه بنیادین سرنگونی، کنشهای انقلابی قیام را که بر استراتژی "آتش جواب آتش"استوار شده، به حرکتهای"اعتراضی" خنثی و نهایتاً عقب‌نشینی جامعه تبدیل کنند. در این میان یکی از ترفندهای جبهه شاه و شیخ، هم‌چنانکه پیش‌تر هم‌توسط مقاومت ایران افشا شد، و هر چند بسیار کمرنگ و از رمق افتاده، هنوز آنرا دنبال می‌کنند، وانمود کردن به این‌که جامعه ایران خواهان بازگشت به گذشته یعنی دیکتاتوری سلطنتی است. خوشبختانه از ابتدای قیام طرح شعار"مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر"این ترفند را ناکام گذاشت و قیام با این شعار که یک شعار استراتژیک به‌شمار می‌رود، مسیر استراتژی انقلابی خود را ادامه داد. در قیام انقلابی مردم ایران شعارهای"مرگ بر دیکتاتور"و"مرگ بر خامنه‌ای"از دسته شعارهایی بوده است که رادیکالیزم کنش انقلابی را حفظ کرده است اما شعار"مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر"دارای خصلتی استراتژیک در این قیام است. زیرا این شعار متضمن آن دو شعار پیشین است با این ویژگی برجسته که هر نوع دیکتاتوری تجربه شده در تاریخ ایران اعم از شاه و شیخ را نفی می‌کند. علاوه بر این، جنبه‌های اثباتی یعنی طرح مطالبه مشخص پس از سرنگونی را هم در خود دارد. یکی از اشکالاتی که به انقلاب ضدسلطنتی عموماً وارد می‌شود این است که مردم کاملاً می‌دانستند که چه نمی‌خواهند زیرا با شعار علیه سلطنت آنرا دور انداخته بودند اما طرح مشخصی از نظر سیاسی نداشتند. هر چند که آزادی از جمله شعارهای مهم مردم بود اما آن بستر سیاسی که این آزادی در آن محقق شود در نظر عموم جامعه وجود نداشت به همین دلیل خمینی با دجالیت تمام به هنگام رفراندوم فریبکارانه‌اش وقتی تنها گزینه مطلوبش را پیش روی جامعه گذاشت هیچ توضیحی در مورد محتوای آن ارائه نکرد. اما امروز شعاری که هر نوع از دیکتاتوری اعم از شاه و شیخ را نفی می‌کند در کنار شعار"آزادی آزادی آزادی" که همه جا به گوش می‌رسد در واقع چشم‌انداز پس از سرنگونی را نیز تعیین می‌کند و آن چشم‌انداز بی‌شک تنها یک جمهوری دمکراتیک می‌تواند باشد. زیرا مطالبه آزادی، برابری، دموکراسی و نفی هر شکل از دیکتاتوری تنها و تنها در یک ساختار سیاسی در شکل جمهوری دمکراتیک قابل تحقق است. علاوه بر این، چنین ساختاری یعنی یک جمهوری دمکراتیک که از سالها پیش برنامه آن توسط مقاومت ایران که پشتوانه انقلاب دمکراتیک ایران به‌شمار می‌رود ارائه شده، به‌عنوان آلترناتیو رژیم ولایت فقیه در دسترس است.

دکتر بهروز پویان کارشناس علوم سیاسی از تهران

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0aa92b02-f3da-4e13-8dd0-984393465a85"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات