728 x 90

لیسه بر تیغ (۵) ـ ذهنیت‌ساز خود حاکم است

لیسه بر تیغ
لیسه بر تیغ

به‌قلم: س.ج.سبزواری

منشاء و علت‌العلل تباهی چهل‌ساله و فوری‌ترین و اصلی‌ترین مشکل ملی در همین واقعیت است؛ آنچه آیتالله طالقانی خطر استبداد دینی می‌نامید که بدترین نوع استبداد است. تا دیروز ارتش ذهنیت‌ساز و از جمله همین آخوندها عموماً مستقیم یا غیرمستقیم یا به هر دو طریق در خدمت دیکتاتور بودند. کسانی که آن دوران را درک کرده‌اند ادعای مبارزه را حتی به نیشخند هم نمی‌گیرند. اگر جنس ناجوری هم در کارخانجات آخوندساز پیدا می‌شد، با اولین چکش به جنس جور تبدیل می‌شد. حکایات فراوان است. مراسم سپاس یک نمود از این ماجراست. خرده‌حساب و دعوای خمینی با شاه هم به اعتراف خودش سرنگونی نبود. بلکه سهم آیت‌اللهی کمش بود و بیشتر می‌خواست. تا جایی که به غصب و تصرف غیرقانونی حاکمیت برمی‌گشت، کاملا همنوا بود. وزارتی مثل فرهنگ و اوقاف را طلب می‌کرد. باید به همان حمایت‌ها و اوقاف و آستان و امامزاده‌ها و کمک‌ها و هدایای شاهانه اکتفا کنند. مکتب اسلامشان را در بیاورند و جایزه سلطنتی بگیرند. در زیارت شاهانه مشهد شرفیاب اعلیحضرت همایونی شوند و موکب باشند. به شرحی که رفت در خنجر زدن از قفا بر یگانه دولت ملی ایران شریک خوشحال شاه بود. علنا مصدق را متهم به سیلی‌زدن به اسلام و در سیلی خوردنش غیظ حیوانیش را خالی کرد. پس از بند و بست استعماری عمدتاً توسط خودش و بهشتی و غصب رهبری انقلاب، لشکر ذهنیت‌ساز خودش را مسلط بر مقدرات ملت نمود. با تلاش دجالانه او و بوزینگانش در جازدن ارتجاع عقب‌مانده به جای انقلاب آشنا هستیم. سلطان و نظامیان و ذهنیت‌سازان یکباره در ولایت مطلقه متمرکز شد و خمینی حتی قدرتش را در حد تعطیلی حج و روزه و دخالت و تصرف در انسانها و جمادات و نباتات و ارض و سماء بالا برد.(پخش رادیویی نامه خودش به خامنه‌ای و همچنین آذری قمی و سایر دانه‌درشتها) حالا ارتجاع خون‌ریز از طرفی عقب‌مانده‌ترین و خرافی‌ترین ذهنیت‌ها را می‌سازد و تغذیه می‌کند و حوزه‌های قدیم و جدید و کارخانجات آخوندریز دارد. منبر و محراب و جمعه و جماعت با یا بی‌مناسبات دارد. دهها مرکز و مؤسسه و لشکری حقوق‌بگیر از جیب ملت با مزایا و بیمه و پاداش در ارتش و ادارات و دانشگاهها و حتی مدارس دارد. از طرف دیگر به ابزار مدرن پناه می‌برد. دسیسه و توطئه می‌چیند. نفوذی و خبرنگار پوششی و پروژه‌های شیطان‌سازی و حق بمب‌سازی و حق مسلم ماست و حق کشتار داخلی و منطقه‌ای راه‌می‌اندازد. گفتمان‌سازی دارد. پروژه بد و بدتر راه‌می‌اندازد. گفتگوی تمدنها علم می‌کند. مفتخور و خائن می‌فرستد. به بهای نفت و خون، بنگاه‌های استعماری پشت خود دارد. در خاک بلازده، فاشیسم هار دینی با تعذیب و حد و تعزیر، رمی و قصاص و دار و پرتاب از بلندی، قطع انگشت و بریدن دست و پای ضربدری، سپردن معلول و مریض و پیر و کودک به جوخه، میدانهای تیرباران و دفن دستجمعی، انفجار و کشتار بی‌گناهان، با قتل، با آدمربایی و مثله کردن در خفا و زندان و خانه‌های امن... فقط یک سر خود را نشان می‌دهد. سرهای دیگرش در کار دیگرند همه در خدمت یک کالبد یعنی الوهیت عظما.

ما مبلغ کم داریم!

به این اراجیف خمینی نگاه کنید: "ما مبلغ کم داریم". دجال این حرف را در حالی می‌زد که لشکری از آخوند و روزنامه و رادیو تلویزیون و مناسبت و جمعه و در و دیوار شهر و "امواج تقویتی" و... به کار خداسازی او مشغولند. هنوز بر ماه است و هوس ستاره می‌کند. معنی اخصش یعنی این‌که تبلیغ هر چه وسیع و گسترده هم که باشد کفاف او را نمی‌کند. چیزی پیچیده‌تر و مخرب‌تر را نشان می‌دهد و آن دجالیت است. بودجه سرسام‌آور مراکز تبلیغ حکومت را در دهها سازمان و ارگان و وزارتخانه و نهاد ببینید. به اینها اکتفا نمی‌کند. روزنامه‌نگار و خبرنگار خارجی می‌خرد. لیست عمامه و دشداشه و عقالدارانی که در مناسبتها پول و بلیط در دست و جوائز در جیبشان می‌گذارد با سیاحت و مجلس و خدم و حشم و ریخت‌وپاشهای هتلهای گران‌قیمت و دعوت از هر مفتخور محلی علاوه بر سفرا در کشورهای مختلف تنها یک قلم هزینه‌های سرسام‌آور خریدن رأی در سازمان ملل و خروج از انزواست. کارکرد دیگرش ایجاد ذهنیت وارونه است که عظما در بیرون هم طرفدار دارد و همین سوزش را خودش در قیام ۸۸ عیان کرد و گفت این‌همه هزینه کردیم که مردم کشورها با نظام اسلامی همراهی کنند و همه هدر رفت. به داخل اکتفا نمی‌کند و حتی برای عواملش در کشورهایی مثل عراق در یک قلم کوچک مرکز تلویزیون می‌سازد و تا تجهیزات و حتی دکوراسیون داخلیش تا پشتیبانی تدارک و... را از کیسه کارتن‌خواب و دست‌فروش و بیکار و بی‌خانمان ایرانی می‌دهد و کوچک‌ترین اعتراض را با سرب مذاب پاسخ می‌دهد که عوامل اجانبند و بر اسلام عزیز خروج کرده‌اند. یاغی و باغی و طاغی‌اند. شرح آن یک کتاب مفصل است. پسر حکیم در عراق دم و دستگاه و ساختمان تلویزیونش را از کجا آورده؟ بنگاه جاسوسی تلویزیون پرس.تی.وی بین چه کسانی پول پخش می‌کند؟ هزاران حساب توئیتر و فیس‌بوک و سایتهای جعلی و به‌هم‌پیچده از کجا آبشخور داشتند که بخشی افشا و مسدود شد؟ فعالیتهای رسانه‌ای امثال دلقکی که "محبت بچه‌های اطلاعات" را فاش و با وقاحت آخوندی رو کرد از کجاست؟ کانالهای رنگ و وارنگی که محصولات تبلیغ می‌کنند، نخشان را کجا تکان می‌دهد؟ همه اینها در خدمت ذهنیت‌سازی خمینی‌گونه است در انواع و اقسام روشها و تابلوها. حتی می‌گفت: "کارهایی که در روستاها می‌کنید در مساجد بنویسید و اعلام کنید". یعنی پول نفت و مالیات و معادن و گمرکات و همه درآمدها را که گرفتید و حساب هم پس ندادید. چنان‌چه چهارتا لوله و آجر را مجبور شدید جایی سر هم کنید و چارلا پهنا هم حساب کردید، باید به رخ مخصوصاً مسجدروها بکشید. کجاست که از قبر درآید و ببیند که در همان مسجد و چشم‌درچشم بوزینگانش فریاد می‌زنند: «رو به میهن، پشت به دشمن!» و این نیست مگر به یمن جوشش خون‌های پاک در جنگ بی‌وقفه با چهل سال حکومت بی‌دنده و ترمز قساوت، دروغ، دریدگی و تباهی.

تبهکاری و فشل

هیکل کریه این دیو برآمده از قبر تاریخ به اندازه کشتارهای بی‌حساب زندانی و نویسنده و بی‌گناه، تجارت اعضای بدن و خود انسان، قاچاق مواد مخدر، ترویج بی‌حسی و بی‌غیرتی و اعتیاد بین جوانان، رواج خرافه و امامزاده‌های جعلی و سیار، سرازیر کردن سیل ثروت ملی در آتش جنگ و هسته‌ای و موشک، رواج جاسوسی و بدبینی، فساد فراگیر و حیرتآور، تخریب و آلودن خاک و آب و جنگل و ظلمی است که هستی‌ها بر باد داده و تا پستوی خانه‌ها نفوذ و لانه کرده است. نمودهای لوله‌خوابی و قبر‌خوابی و بازار پر ازدحام معتادان و بی‌خانمان‌ها در گوشه‌گوشه و به‌خصوص جنوب و حاشیه شهر، سیل کودکان کار و خیابان و بزه، بلازدگان و سیل و زلزله‌زدگان و کشاورزان قحطی‌زده تماماً نمود بیرونی تباهی عمیقی است که قسمت عظیمش در لابلای دجالیت و هیاهو و آدرس‌های عوضی و کمکهای لشکر با عسل و بی‌عسل و بنگاههای استعماری و آخوند‌ساخته پنهان می‌ماند.

آیا این تمام ماجراست؟ خیر، به هیچ‌وجه. هر کسی در این سرزمین جور خمینی را به نوعی و یا انواعی چشیده است.

بگذارید صرفاً از یک مشاهده بگویم: از نمایندگان بازرسی کار ۶نفر به معدنی در نزدیکی مس سرچشمه می‌روند و از فرط کوتاهی و تنگی دهانه معدن هیچیک موفق به ورود به معدن با شیب ۷۰درجه نمی‌شوند. ابعاد، شیب و عمق تونل اجازه ورود و تردد را نمی‌دهد. هوای داخل در عمق قابل تنفس نیست. از نبود نور بگذریم. افراد در این هوا معمولاً بی‌حس می‌افتند و خفه می‌شوند. اما افراد محلی باید روز تا شب کیسه‌کیسه خاک معدن استخراج کنند و عجبا که پیرزنی جلوی چشم بازرسان پیشکشی آورده بود تا که شاید به فرزندش در همین دخمه مرگ کاری بدهند با حقوقی به‌مراتب کمتر از همین حداقل اعلام‌شده خود رژیم. تمام حیرت اینجا نیست. بگذار بدانید که از بازرس هم کاری برنمی‌آید و آب از آب تکان نمی‌خورد. تباهی در شهر و اداره و بازار موج می‌زند. انبوه معتادان، تن‌فروشان، بزه‌کاران، سرقتهای کوچک و بزرگ، تصادفات، آلودگی، بی‌آبی، گرانی، بیکاری، بدهی‌های دولت به بخش خصوصی، مالباختگان، جعل مدرک و جعل پست و مقام، ادارات فشل و مانع و سنگ‌انداز، اخاذی بی‌حساب... بیلانی که پایان ندارد.

اما مردم با گوشت و پوست و استخوان حس می‌کنند. عریانی فاشیسم مذهبی بعد از ۴۰سال لاجرم به انفجار راه می‌برد. آنچه در یک‌سال اخیر شاهدیم تنها اخگر‌هایی از انفجار عظیم در تقدیر است. رژیم به دست و پا افتاده، سخت نیاز به ابزار جدید دارد تیر ترورش به سنگ خورده، عربده و تیغ کشی‌اش به ضد خود تبدیل می‌شود. بحران و فلاکت از زبان مهره‌هایش بیرون می‌زند. بی‌آبرو و رسوا و عریان شده. دجالیتش رنگ باخته است. روان‌درمانی‌اش به گل نشسته باید به غیر«خودی» رو بیاورد کما این‌که همیشه این‌کاره بوده‌ اما حالا بیشتر. باید کاری کند وقت تنگ است.

اشرافیت آخوندی

عقب‌ماندگی تاریخی فاشیسم مذهبی مانع اصلی انطباقش با مرحله اجتماعی جامعه ایران بود. شکنجه و قتلهای زندان و بیرون و زنجیره‌ای و ترور، بستن دانشگاه‌ها، جنگ، هسته‌ای، موشک و لشکرکشی جنایتکارانه منطقه‌ای همگی پروژه‌های همزاد و هم‌نفس فاشیسم دیدنی هستند. اما ابتدا به ساکن و با مردم انقلاب‌کرده و در جستجوی آزادی و عدالت میسر نیست. باید با لشکر ذهنیت‌ساز به تمهید بپردازد. لذا به دستکاری پرشتاب و مداوم و لحظه‌به‌لحظه ذهنیت‌ها پرداخت. آنها مفت کار نمی‌کنند و بهای ذهنیت‌سازی و جنایت را می‌طلبند. لذا دست باز داد تا از همان ابتدا به موازات حمله و هجوم و دروغ و فریب و تزویر به پرکردن انبان از مال مردم دست‌یازند. غارتهای نجومی و انحصارات رفسنجانی، عسکر اولادی، خامنه‌ای و تازه به دوران رسیده‌های پرولع و رقابت و البته دعواها شکل می‌گرفت. رسوایی چنان بود که حتی نخست‌وزیر محبوب خمینی در همان زمان و در حالی که چند سالی نگذشته بود به ذهنیت‌سازی "گفتمان از کجا آورده‌ای" رو آورد. تیتر ورق‌پاره‌های رژیم پر از این دست خزعبلات بود. بی‌دلیل نیست که بعد از دهه‌ها سبزینگیش رنگی نگرفت.

اما ریشه مدعای نخست‌وزیر امام و قمپز "از کجا آورده‌ای" کجا بود؟ چگونه اشرافیت عجیب و فساده‌ای نجومی آخوند-پاسدار به‌سرعت شکل گرفت؟ از خاستگاه انگل‌وارشان که بگذریم در یک‌کلام نیاز رژیم به کادر تزویر و ذهنیت‌سازی و البته کشتار بود. عساکر مسجد و محراب و سرکوبش مفت کار نمی‌کردند و برای خود سهم می‌خواستند. مافیای زمین‌خواری و جنگل‌خواری و سندسازی و مال مردم خوری سر برآورد. مثلاً کارگزار دولتی با بند و بست زمین بزرگ با موقعیت تجاری را برای مسجد به اوقاف می‌دهد. یک آخوند متولی مسجد به مشارکت ساخت می‌گذارد و رشوه کلان خودش را می‌گیرد. بعد از ساخت هم از مغازه و پاساژ و پارکینگ و اجاره و سرقفلی ماهیانه و سالیانه الی‌الابد از پول کثیف انبوه برخوردار است. هر زمان هم که در وفاداریش تردید شد(که در حد محال است) محروم می‌شود. مثال دیگر از انبوه سیاه‌کاری ماشاالله قصاب مأمور به سفارت آمریکا بود. این عنصر لاقید از جمله در خدمت سرکوب مجاهدین بود. اسم هر کس و ناکسی را از اسناد سفارت درآوردند و تسویه‌حساب کردند الا این گنده‌لات خودی و گاو‌ پیشانی سفید. پدیده غارت و چپاول از همان روز اول در زیر عبای خمینی لانه و رشد و نمو کرد. حتی گاهی که دولت بازرگان ناله‌ای می‌کرد هم‌ریشان خمینی (نیازی به خودش نبود) با یک تشر حالش را جا می‌آوردند. حاکمیت غالب در رسوایی پی‌درپی و آب‌شدن روزافزون به‌شدت نیاز به یارگیری انگل‌ها داشت تا در کنار ترازنوین‌ها و هم‌قماشان علیه نیروهای مردمی و ملی بکار گیرد. تا جهنمی که در تدارکش بود به‌پاکند. جهنمی که سوختش از همان قربانیان باشد. در ادامه خفقان و در شرایط جنگی باید عده و عده و هیزم تنور جنگ فراهم می‌کرد. لذا تا پایین‌ترین و جزیی‌ترین مهره‌ها هم از سهمیه و کوپن و بنیادها و حتی دست‌اندازی به خانواده‌های کشتگان جنگ هم دست باز داده بود. شاهدان آن روزگار محال است از یادشان برود که چه پلشتی خارق‌العاده‌ای از این قوم شروع به تراوش آشکار و فراگیر کرد. آنچه که امتداد یافت و به سطوح امروز رسید. مثلاً یک روز قبل از آزادشدن برنج کوپنی عوامل رژیم برنج‌های شمال را با تریلی به انبارها حمل کردند. انگل‌ها یک‌شبه به ثروتهای نجومی رسیدند و لمپن دیروز و تاجر! امروز با هواپیمای اختصاصی به جلسه در بندرعباس می‌رفت. زمین و کارخانه و دنا و ایران پویا و کابل‌های مخابراتی و جنگل‌ها و بنیاد و زمین‌ها و قصرها و املاک مصادره‌ای و بنیادها و موقوفات و نفایس و مالکیت‌های بادآورده پشتوانه خمینی برای سرپا‌ماندن ماشین انهدامش شد... علاوه بر فساد ذاتی باید رشوه و تزویر پشتوانه شکنجه و کودتای فرهنگی و ادامه جنگ باشد.

اگر امروز با جعل مدرک و سند و دکل‌دزدی و غارت صندوق ذخیره و ورشکستگی تأمین اجتماعی تا خاوری و سلاطین و پدیده شاندیز و اشرافیت آخوندی که قبر خمینی مظهر بارز آنست و همچنین بانک‌های ورشکسته و مالباختگان و هفت‌تپه و فولاد و خودروساز و مواد مخدر و شمش‌های طلا و... انحصارات آخوندی و بنیادها و اسکله‌های قاچاق تا بیکار و کارتن‌خواب و هزار بلای دیگر مواجهیم، پدیده‌ای که مختص الآن نیست بلکه از همان روز اول و از همان لحظه‌ای شروع شد که شیطان مجسم بزرگترین سرقت را مرتکب شد یعنی یک انقلاب بزرگ را به زیر عبا برد تا ملتی در آرزو و جان‌فشانی‌های دیرینه برای آزادی و آبادی ناکام بماند. دچار زندان و تعطیلی دانشگاه و جنگ و غارتهای نجومی و سرریز کردن ثروتش به چاه ویل هسته‌ای، ترور، موشک، آدمکشی و کودک‌کشی و منطقه‌ای و سیل آورگان و گرسنگان باشد.

ادامه دارد...

شماره‌های قبل از همین سلسله مقاله:

لیسه بر تیغ (۱) - متن وارونه

لیسه بر تیغ (۲) ـ ذهنیت ساز

لیسه بر تیغ (۳) ـ نگاهی به صفین

لیسه بر تیغ (۴) ـ لشکر با عسل

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/5483b328-d2e6-4b33-9480-ee6f1a0abdcd"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات