728 x 90

لمپنیسم سیاسی، تکیه‌گاه تاریخی دیکتاتوری

لمپنیسم و چماقداری در ایران
لمپنیسم و چماقداری در ایران

لمپنیسم سیاسی، وجه برجسته‌یی از ساختار دیکتاتوری و فاشیسم را تشکیل می‌دهد. این وجه اگر چه در نمود و ظاهر، نمی‌تواند یک نهاد تصمیم‌گیرنده مثل دولت را تشکیل دهد تا وزیر و سخنگو داشته باشد، اما تکیه‌گاهی مهم و بازوی اجرایی پیش‌برندهٔ پروژه‌های سیاسیِ دیکتاتوریهای فاشیستی و مذهبی می‌باشد.

لمپنیسم سیاسی با نمود چماقداری و اوباشی‌گری، همیشه هیزم‌بیار تنور استبداد و بازوی پیش‌برندهٔ امر و نهی دیکتاتور مسلط و فاشیسم تمامیت‌خواه بوده است و می‌باشد.

 

هیچ دیکتاتوری را در سلسلهٔ دیکتاتوریهای موروثی ایران سراغ نداریم که بدون تکیه داشتن به لمپنیسم سیاسی و چماقداری، توانسته باشد هژمونی‌اش را بر جامعه تحمیل کرده و مخالفان و منتقدینش را تهدید و سرکوب کند. این واقعیت تجربه شده آن‌قدر مسلم و یقینی شده است که اگر چنین تکیه‌گاهی از ساختار دیکتاتوری حذف شود، ماندگاری حاکمیت دچار تزلزل و چه بسا گرفتار سقوط خواهد شد.

دیکتاتورها با به‌کارگیری لمپن ـ چماقدارها یک هدف عمده را علیه مخالفان و منتقدان‌شان پیش می‌برند و آن، مخدوش کردن مشروعیت مخالفت و انتقاد علیه سلطه‌شان در انظار عموم است. این هدف، با یک «مردم‌گرایی مبتذل» در تبلیغات حاکمیت دیکتاتوری پدیدار می‌شود. نمونه‌ی برجسته‌‌ی چنین به‌اصطلاح مردم‌گرایی را در تبلیغات نظام ملایان با تکیه بر باندهای چماقدار بسیجی و حزب‌اللهی و موتورسوار تحت عنوان «مردم همیشه در صحنه» شاهد بوده‌ایم.

 

یکی از ترفندهای اصلی و مشترک تمام دیکتاتورها در ایران و جهان در استفاده از لمپن ـ چماقدارها، غیروابسته و غیررسمی جلوه دادن این جماعت نسبت به حاکمیت و دولت است؛ طوری که انگار اینان خودجوش هستند و ربطی به دولت و حاکمیت و نهادهای آن ندارند؛ ولی در تمام نمونه‌های ایرانی و جهانی که این پدیده زیر ذره‌بین تحقیق، افشاگری و روشنگری قرار گرفته، اثبات شده است که از قضا بالاترین سطح تصمیم‌گیرندگان دیکتاتوری و فاشیسم در پشت جریان لمپنیسم سیاسی و چماقداری بوده‌اند و هستند.

 

قبل از پرداختن به وجوه گوناگون این پدیدهٔ دست‌ساز و نان‌خور دیکتاتوری، آخرین نمونهٔ به‌کارگیری لمپن‌ها و چماقداران توسط نظام آخوندی در مقابله با خیزش و اعتراض معلمان و فرهنگیان یادآوری می‌شود. رژیم ملایان که از تداوم اعتراضات هماهنگ معلمان و فرهنگیان تحت فشار سنگین اجتماعی قرار گرفت، تلاش کرد عده‌یی را تحت عنوان معلم و فرهنگی در یک ضدتظاهرات، علیه اعتراضات سراسری معلمان و فرهنگیان ایران به‌کار بگیرد و به میدان بیاورد. این نمونه‌یی از چماقداری با ظاهر و شمایل جدای از دولت است که عیناً در نمونه‌های مشابه تکرار شده است.

 

یادآوری می‌شود که رژیم آخوندی عین همین ترفند را با هدف منحرف کردن قیام هزاران نفرهٔ مردم اصفهان در یک ماه گذشته به‌کار گرفت. رژیم آنجا متوسل به سلف دیکتاتور خود رضا شاه شد تا با سرهم‌بندی کردن شعار حمایت از رضا شاه توسط بسیجی‌ها، جریانی ضد قیام مطالبهٔ آب زاینده‌رود را راه بیاندازد. اما تجربه و هوشیاری مردم نگذاشت لمپنیسم سیاسی رژیم با لباس چماقداری کاری از پیش ببرد.

 

در تمام نمونه‌های ایرانی و جهانی، دولت پشتیبان و هدایت‌کنندهٔ جریان چماقداری، نمی‌خواهد مسئولیت مستقیم این تروریسم نرم، به اسم آن نوشته شود. از این رو هرگز مسئولیت رسمی در قبال اعمال این جریانها را نمی‌پذیرد. به این نمونه‌ها توجه کنید:

ــ در جنگ داخلی اسپانیا که دولت فاشیستی و راست ژنرال فرانکو صدارت داشت، لمپن ـ چماقدارها رکن مهم بازوی دولت در قلع و قمع مخالفان سیاسی و فرهنگی بودند. نمونه‌ٔ بارز و برجسته‌ٔ آن، ترور شاعر نامی اسپانیا فدریکو گارسیا لورکا توسط باندهای چماقدار می‌باشد؛ در حالی که دولت هرگز مسئولیت این قتل را نپذیرفت و تلاش کرد آن را در ابهام نگه دارد. ولی خاطرات شاهدان که پس از جنگ انتشار یافت، نقش مستقیم پلیس مرکزی تحت رهبری وزیر کشور دولت را افشا نمود.

 

ــ در سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶ که سرهنگ‌ها بر یونان سلطه داشتند، لمپن ـ چماقدارها در زمرهٔ بازوهای اصلی سرکوب و ترور مخالفان دیکتاتوری سرهنگ‌ها بودند. اما دولت و پلیس در مقابل خبرنگاران، از چگونگیِ این قتل‌ها اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند! مجموعه‌ٔ اسناد همکاری مستقیم پلیس با چماقداران و دست‌آموز دولت بودن اینان، دست‌مایه‌ٔ یک فیلم سینمایی به‌نام «زد« (Z) شد که جزئیات پیچیده‌ٔ پشت پرده‌ٔ استفاده‌ٔ دولت و پلیس از لمپن ـ چماقدارها را نمایش داد.

 

ــ کدام ایرانی تاریخ‌شناس است که به نقش بی‌بدیل لمپن ـ چماقدارها با جلوداریِ شعبان بی‌مخ و حمایت دربار، در موفقیت کودتای ارتجاعی ـ استعماری علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق شک داشته باشد؟ آیا محمدرضا پهلوی و دربار او هرگز به داشتن حمایت و تأمین آن جریان لمپن ـ چماقدار اعتراف صریح کردند؟ هر چه هم که بعدها روشن شد شاهدان، محققان، روزنامه‌نگاران، تاریخ‌نویسان و اسناد روشده از آن کودتا برملا نمودند.

 

ــ سکه‌ٔ حاکمیت ولایت فقیه را در ایران با جریان لمپن ـ چماقدار ضرب زدند. این جریان در تابستان سال۱۳۵۸ اوج گرفت و در مسیر رشد خود به یک دولت در سایه‌ٔ حاکمیت ولی‌فقیه تبدیل شد. اما در تمام نشریه و کتاب‌سوزانی‌ها، سرکوب‌گریها و در ادامه، ترور و قتلی که چماقداران انجام می‌دادند، خمینی و دولت و سپاه پاسداران مسئولیت را نمی‌پذیرفتند. جریانی جانی و قاتل علیه گروهها و احزاب و سازمانهای سیاسی منتقد و مخالف، ترک‌تازی می‌کرد، دست بازداشت، در مواقعی مسلح بود، ولی خمینی در مقابل تمام شکایات از این جریانات، سکوت بود، سخنگوی دولت پاسخ روشن نمی‌داد و از طرفی رسانه‌های حکومتی، این جماعت را «مردم همیشه در صحنه» معرفی می‌کردند!

 

یکی از هدف‌های ثابت و برجسته‌ٔ جریان لمپن ـ چماقدار حزب‌اللهی، تعرض و تهاجم به اماکن، میتینگ‌ها و انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران بود. هفته‌یی نبود که مجاهدین شکایت و نامه و خواسته‌ٔ حقوقی به مقامات رسمی دولت و قوه‌ٔ قضاییه درباره‌ٔ رسیدگی به جنایات لمپن ـ چماقدار و تعیین‌تکلیف آنها ننوشته باشند. ولی از خمینی گرفته تا وزیر کشور و رئیس قضاییه هیچ‌کدام هیچ پاسخی نمی‌دادند و هیچ رسیدگی‌یی نمی‌کردند.

 

این در حالی بود که مجاهدین اسناد پشت پرده‌ٔ تهییج و تأمین چماقداران را با نشانیِ دقیق در حزب جمهوری اسلامی به‌ریاست بهشتی و در سپاه پاسداران، چاپ و منتشر کردند. مجاهدین حتی به خمینی به‌طور غیرمستقیم گفتند که اگر این جماعت مربوط به دولت و حاکمیت شما نیستند، ما حاضریم در اسرع وقت جریان لمپن ـ چماقدار را تعیین‌تکلیف کنیم. آنچه اما ادامه یافت، سکوت خمینی و کارگزارانش و بیشتر شدن تهاجم و جنایات چماقداران بود. در ادامه هم، این جماعت بازجویان و تیر خلاص‌زنان و شکارچی مجاهدان و مبارزان در جای‌جای ایران شدند. در ادامه سر از گشت ارشاد علیه زنان و جوانان و قتل‌های زنجیره‌یی دگراندیشان و لباس شخصی‌ها و گله‌های موتورسواران درآوردند؛ همینان که مردم ایران با زبان و خطابی میلیونی، صفت شایسته‌شان را با فریاد «بی‌شرف، بی‌شرف» به ایران و جهان معرفی می‌کنند.

مشاهده می‌شود که رفتار خمینی و کارگزارانش عیناً شبیه رفتار فرانکو فاشیست و کارگزارانش در اسپانیا، شبیه حکومت سرهنگ‌ها و کارگزاران‌شان در یونان، شبیه دربار شاه و بازوهایش در تهییج و تأمین باند شعبان بی‌مخ می‌باشد.

 

نقطه‌ٔ قابل توجه پایانی در سعی تمام‌عیار دیکتاتوری آخوندی برای سودبری از قبل جریان چماقداری، طرح گاه‌گاه شعار «رضا شاه روحت شاد» در برخی تظاهراتها و قیامهای سال‌های اخیر می‌باشد. رژیم واقف است که هیچ شعاری چون این شعار نمی‌تواند به اصالت و مردمی بودن قیامهای ایران از ۸۸ تا ۱۴۰۰ آسیب بزند و آنها را ملکوک و مخدوش جلوه دهد. هدف اصلی رژیم از طریق جریان چماقداری‌اش برای جا انداختن این شعار، خراب کردن اصالت قیام علیه دیکتاتوری و مخدوش کردن وجود آلترناتیو واقعی و ریشه‌دار برای سرنگونی‌اش است.

 

اکنون جریان لمپن ـ چماقدار به‌عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از حاکمیت ولایت فقیه، مخاطب نفرت و نبرد و جنگ بیش از ۹۰درصد مردم ایران شده است. «بی‌شرف، بی‌شرف» با تمام وجوه معانی سیاسی و فرهنگی و اخلاقی‌اش، درفش مواج بر دستان میلیون‌ها ایرانی به‌عنوان رأی سرنگونی نظام لمپن ـ چماقدار ولایت فقیه است.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9c917f10-319b-423f-aecd-03b554916514"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات