728 x 90

عشق کجا بیابد صیدش را؟ کجا بجوید محبوبش را؟

مجاهد والا مقام مسعود فرشچی
مجاهد والا مقام مسعود فرشچی

«اگر افتاده‌ام چون دانه بر خاک

بروید از دلم بس گوهر پاک

چو شبگردان مرا مأوا نباشد

دگر جایی در این دنیا نباشد

ز دلداده کسی پروا ندارد

دل از دلدادگی حاشا ندارد»

 

«عشق می‌داند آیین بزرگ کردنت را». ـ نلسون ماندلا

«هر کس که عشق می‌ورزد، استعداد هم دارد. به عشاق نگاه کنید، آنها همه با استعدادند» (زندگی و اندیشه تولستوی، نوشته رومن رولان، ص ۲۹۲).

 

عشق کجا بجوید صیدش را که دست تطاول زمان می‌ربایدش؟

زندگی کجا بیابد محبوبش را که حضورش آبادانی عشق و معناگر فلسفه‌ٔ «بودن» ش باشد؟

شاید محبوبانه زیستن، خلاقیت فوق‌العاده‌یی در قدرشناسی از «آنان که زنده‌اند» می‌طلبد.

مسعود فرشچی زندگی و مبارزه برای معنابخشی‌اش را محبوبانه زیست، عشق را آبادانیِ حضور بود و هوشیاریِ فوق‌العاده‌یی در قدرشناسی زندگان داشت.

مسعود فرشچی نافذ بود و در اوج بی‌رنگی، بزرگوار زیست.

در منظر مسعود، انسان‌ها از قصه‌ها، افسانه‌ها، ترانه‌ها و شعرها بیرون می‌آمدند و او آنها را آن‌چنان در عینیتی روبه‌رو می‌دید که تجلی همان زیبایی‌های آرمانی در هنر هستند. این‌گونه می‌دید که همیشه «بر آستان جانان» حاضر بود.

شاخساران تخصص، دانایی، علوم، مسؤلیت‌پذیری، تعهد و پاسخ به لحظه‌ٔ اکنون برای آری گفتن به دیگران، وی را در منظر همگان چونان بید مجنونی متواضع و فروتن با مجموع زیبایی‌های ستودنی می‌نمود. استعداد عجیبی در سوق دادن تخصص‌ها و دانایی‌ها به جانب تواضع و فروتنی داشت.

او کاشف زیبایی‌های نهان در نهفت و ضمیر هر آن کسی بود که حتی نخستین بار می‌دیدش. گویی گوهری تازه را یافته که اگر نمی‌دیدش، کمبودی در مکاشفه‌هایش وجود دارد.

وارسته بود، بی‌قید، کاشف کانون نثار و محبت، محبوب همه و بسا زرنگ در پیشدستی برای قدرشناسی از لحظه و «روز وصل دوستداران».

خلاق بود و نوآور و هنرآفرین. قریحه‌ٔ ذاتی‌اش راهنمایی‌اش می‌نمود که مدام از «بودن» به «شدن» سیر کند. قانع بودن بر «تجسد بودن» را هرگز برنمی‌تافت.

لحظه‌ٔ نادر اکنون را فرصت بی‌همتای کشف و افزودن یک پنجره زیبایی به عمارت زندگی می‌دانست.

استعداد عجیبی در لطیف و سرشار و عمیق کردن رابطه با دیگران داشت.

تداوم نشاط بی‌رنگ و ذاتی سیمایش، گلبرگ هدیتی در شکار لحظه‌ٔ وصال.

مصاحبت و معاشرت با مسعود فرشچی، امید داشتن به نشاط و رهایی از علقه‌های بازدارنده را برای اهل زمین ممکن، عینی و دست‌یافتنی می‌نمود.

مجاهد والاقدر مسعود فرشچی این همه سرمایه‌ٔ عاشقانه و عارفانه را در میدان مبارزه‌یی و ظرفی آبیاری نمود، شاخساران زد و گستردش که ترجمان نوین عشق و عرفان در نبرد با فردیت بازدارنده و جنسیت بهره‌جو است.

آن عشقی که او را صید کرد، آیین تربیتش را این‌گونه به کشف استعدادهایش برد و شاخساران بر آن نشاند.

به‌راستی در جهانی با هیمنه‌ٔ فردیت بازدارنده و سلطه‌ٔ اندیشه‌ٔ جنسیتی، ایران‌زمین کجا بیابد سرداران محبوبش را که حضورشان آبادانی عشق باشد و معناگر فلسفه‌ٔ «بودن»؟

س. ع. نسیم

۱۶ تیر ۱۴۰۰

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4456e2f1-70c3-49c2-8242-ee91fcbf3e76"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات