728 x 90

زنان از خیابان تا ورزشگاه: بحران پیچان بر گریبان نظام

زنان - ورزشگاه آزادی
زنان - ورزشگاه آزادی

روزنامهٔ حکومتی آرمان در شمارهٔ ۳۰خرداد ۹۸خود به موضوع «ورود زنان به ورزشگاه‌» پرداخته است. موضوعی که چند سالی است گریبان نظام را گرفته و به اعتراف این روزنامه «این موضوع به مرور تبدیل به بحران شد و این مشکل می‌تواند در آینده، زمینه‌ساز مشکلات بزرگتر باشد».

 

زنان، درد لاعلاج سیاسی و امنیتی نظام

بررسی این موضوع و دقت در نحوهٔ ‌ نگرش و استدلال این روزنامه، گویای عمق بحران لاعلاج نظام آخوندی نسبت نیمی از جامعهٔ ایران است؛ بحرانی که فرمانده سپاه گیلان در ۱۵خرداد ۹۸اعتراف کرد: «برای نظام، مسأله عفاف و حجاب، یک مسألهٔ عادی نیست، بلکه یک موضوع سیاسی و امنیتی است».

بررسی یادداشت روزنامهٔ آرمان هم از همین‌جا شروع می‌شود که موضوع زنان در ایران، قبل از این‌که رفتن یا نرفتن به ورزشگاه باشد، «یک موضوع سیاسی و امنیتی» در بود و نبود نظام آخوندی است.

نویسندهٔ حکومتی که خود از آبشخور اندیشهٔ زن‌ستیزی آخوندی تغذیه کرده است، توان درک صورت مسألهٔ اصلی را ندارد؛ از این رو خان بزرگ را که چتر اندیشهٔ حوزوی و فقاهتی بر رفتار با زنان را هدایت می‌کند، رها کرده و دنبال کدخدای نظام می‌گردد: « ابتدایی‌ترین قدم در این راه به‌رسمیت شناختن و صحه گذاشتن بر حق زنان برای حضور در ورزشگاه است».

بعد مجبور می‌شود به انبان و منابع ذخایر اعتقادی خودش مراجعه کند که از آخوندها آموخته تا استدلال نماید که درست است برابری زن و مرد در اسلام آخوندی نیست ولی لااقل: «امروز مسئولان کشور باید توجه داشته باشند که حقوق زنان در زمینه حضور در ورزشگاهها برابر با مردان است». یعنی زنان لااقل در «زمینهٔ حضور در ورزشگاهها با مردان» حق برابری داشته باشند!

 

سطح درک و فهم یک خبرنگار یا روزنامه‌نگار در نظام آخوندی را نسبت به مسائل انسانی بنگرید؛ این درک در این حد است که فرض گرفته است حاکمی دستاربند و مبرا و مصون از همهٔ آلودگی‌ها به مردم حکم می‌کند که تا خودتان را اصلاح نکنید، نمی‌گذارم به ورزشگاهها بروید! یعنی که همة‌ ایراد و تقصیر به خلایق برمی‌گردد که حکام جمهوری اسلامی برای حراست از سلامت جامعه، منع و حدود تعیین کرده‌اند؛ پس باید آنان را شیر فهم کرد که: «اگر به بهانه عدم رعایت اخلاق و قانون توسط مردان محدودیتی تا امروز در این زمینه وجود داشته، مقصر مردان هستند و از بین رفتن حق و حقوق زنان در این موضوع منطقی نیست».

 

راهی که ارادهٔ زنان همواره کرده‌ است

نویسنده مزبور حتی به تاریخچهٔ مبارزات زنان ایران در ۴۰سال گذشته اشراف و آگاهی و شناخت ندارد. نمی‌داند که پدر معنویِ قرون‌وسطایی وی که خمینی باشد، اصلاً نه به رأی دادن زنان اعتقاد داشت و نه به انتخاب شدنشان برای مناصب سیاسی و اجتماعی. این زنان بودند که با پایداری توأم با رنج‌های جانکاه‌، خودشان را بر اندیشه و جامعهٔ مردسالار آخوندیسم و اسلام ارتجاعی حاکمیت ولایت‌فقیه تحمیل کرده‌اند.

نویسنده این روزنامه نکرده حتی چند صفحه تاریخ این ۴۰سال را بخواند که زنان از زمانی که خمینی رسماً حکم «یا روسری یا تو سری» را در اسفند ۵۷صادر کرد و با شلاق به جان زنان در ملأعام افتاد، زنان ایران چه مدارجی از مقاومت و پایداری را مرحله به مرحله طی کردند تا بتوانند به حداقل‌هایی مثل رفتن به سینما همراه خانواده، رفتن به کوه ـ حتی با حضور سرکوبگرانهٔ کمیته‌چی‌ها و بسیجی‌ها ـ و رفتن به کنسرت، دوچرخه‌سواری و باقی امتیازات اجتماعی را به‌دست آورند. حالا پس از ۴۰سال که زنان از همان آغاز خودشان همت کرده و بن‌بستها را یکی‌یکی شکسته‌اند، نویسندهٔ حکومتی حیرت می‌کند و می‌نویسد: «جای تعجب دارد وقتی در کشور ما درِ سالنهای سینما، تئاتر، کنسرت و دیگر برنامه‌های فرهنگی به روی زنان باز است اما به ورزشگاه که می‌رسد، حساسیتها بیشتر شده و مانع ورود زنان به سالنهای ورزشی می‌شوند».

 

 

آبی که سنگ را شکافته است

در چند سطر بعد هم اعتراف می‌کند که در نظام آخوندی «محدودیت» ایجاد کردن برای یک جامعه، هم یک امر نهادینه و ثبت شده در ناصیه ایدئولوژی و سیاست نظام است و هم جامعه ـ به‌طور خاص زنان ـ «نسبت به آن حساس‌تر» شده و مبارزه با آن را با زندگی روزانه‌شان عجین کرده‌ و محدودیتها را درهم می‌پیچند: «تجربه نشان داده که هرجا به سمت محدودیت‌های بیشتر رفتیم، جامعه نسبت به آن موضوع حساس‌تر شد. یعنی اگر در زمینه ورود زنان به ورزشگاهها تا این حد حساسیت ایجاد نمی‌شد، مطالبه در این خصوص هم تا این میزان گسترش نمی‌یافت. برخی دختران خود را به شکل مردان در می‌آورند تا بتوانند وارد ورزشگاههای فوتبال شوند».

 

قانون و حقوق در زنجیر و اسارت حکم و فتوا

در نظام آخوندی برای برخورد با هر مشکلی و یافتن راه‌کار، اساساً قانون و حقوق، کارآیی ندارند ــ حتی قوانین مصوبه خودشان ــ. آنچه که ۴۰سال است با سرنوشت یک جامعه بازی می‌کند، حکم و فتوا است. حکم و فتوا بالاتر از قانون و حقوق، مثل شمشیری است که با آمیختگی به دجالیت مذهبی و شریعت‌پناهی، همه‌چیز را درو می‌کند. این واقعیت را در حکم و فتوای قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷توسط خمینی شاهد بودیم. او فرا و ورای قانون و حقوق، فتوا داد و زندانیانی را که مشمول گذران دورهٔ محکومیتشان بودند، قتل‌عام کرد.

اکنون در موضوع زنان هم که یکی از مبرم‌ترین موضوعات مبتلابه نظام قرون‌وسطایی است، شاهد فتوای فراتر از قانون هستیم. آن‌قدر در این زمینه وقاحت شریعت‌پناهی و الیگارشی مذهبی توسط «برخی برای ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها» وجود دارد که روزنامهٔ حکومتی مجبور است اعتراف کند که این یک بحران گریبانگیر نظام شده است: «جالب آنجاست که با وجود اصرار برخی برای ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها، قانون در این خصوص ممنوعیتی ایجاد نکرده و هیچ مصوبه‌یی وجود ندارد که بانوان را از ورود به ورزشگاه منع کند. این موضوع با حساسیت‌های بی‌مورد به مرور تبدیل به بحران شد».

 

بحران شاخ و برگ زده و پیچان بر گریبان نظام

در ریشه‌یابی بحران زنان در حاکمیت آخوندی، هیچ آدرسی درست‌تر و سرراست‌تر از سلطه‌گری یک فرهنگ و نگرش قرون‌وسطایی و ضدبشری نیست. این نگرش تبیین‌کنندهٔ سیاست و حقوق و قضا علیه زنان شده است؛ تا جایی که آن را یک «موضوع سیاسی و امنیتی» می‌بینند: «برای نظام، مسأله عفاف و حجاب، یک مسألهٔ عادی نیست، بلکه یک موضوع سیاسی و امنیتی است». (فرمانده سپاه گیلان، ۱۵خرداد ۹۸)

بنابراین هر دست‌اندرکار و مدیری هم بدون پشتوانه‌ٔ فکری و فرهنگی و سیاسی ولی‌فقیه، نمی‌تواند حکم و فتوا علیه ورود زنان به ورزشگاه صادر کند یا تصمیم بگیرد. بحران زنان هم‌چون دومینوی بحرانها در نظام آخوندی، شاخ و برگ‌ها زده و این انبوه شاخ و برگ‌ها هستند گریبان حاکمیت را حلقه زده‌اند.

روزنامهٔ حکومتی که نویسنده‌اش از آبشخور اندیشهٴ‌ زن‌ستیزی تغذیه می‌کند و سطح درک تاریخی و ایدئولوژیکی‌اش هم از این بیشتر قد نمی‌دهد، دنبال استثناها در منجلاب اندیشهٔ حوزوی می‌گردد و تلاش می‌کند نظام را به‌در ببرد و «برخی افراد و مدیران» را «متخصص ایجاد مشکل» در امر حقوق زنان معرفی کند: «برخی افراد در سطح مدیران جامعه گویا متخصص ایجاد مشکل هستند و مسائل کوچکی را که با تدبیر امکان حل آنها وجود دارد، تبدیل به بحران می‌کنند. موضوع ورود زنان به ورزشگاه نیز چنین است».

در ادامهٔ ‌ همین پاراگراف، بحران جوشان موضوع زنان را که همواره چون چخماق و باروت در گذرگاههای سالیان نظام آخوندی بوده است، یادآوری می‌کند و هشدار می‌دهد: «این مشکل می‌تواند در آینده زمینه‌ساز مشکلات بزرگتر باشد».

 

به‌دنبال سراب!

در پایان مطلب به‌ درستی آدرس می‌دهد که آب از سر چشمه گل است و آن ارگان و مرجعی که اصلاً مسأله‌اش حل یک از هزار درد این قشر جامعه نیست، «فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی» است: «فراکسیون زنان در مجلس شورای اسلامی باید مسأله ورود زنان به ورزشگاهها را دنبال کند. اگر مسؤلان ما یک‌هزارم آنچه برای حل مشکلات استقلال و پرسپولیس صرف کرد‌ه‌اند، برای حل مشکلات زنان اختصاص می‌دادند، این مسأله تا امروز حل شده بود»!

 

ضربه کارا در مشت کیست؟

واقعیت این است که مشکلات و مسائل زن ایرانی بسا عمیق‌تر و فراتر از آن است که با رفتن یا نرفتن به ورزشگاه، ترمیم گردد و پاسخ بگیرد. واقعیتٍ نیمی از جامعهٔ ایران که زنان آن را نمایندگی می‌کنند، جز این نبوده و از این پس هم راه‌حلش جز این نخواهد بود که مریم رجوی آن را بارها با مادران و خواهران و دخترانش در ایران‌زمین در میان گذاشته است: « بنیادگرایی در کانون خود، دشمنی با زنان را قرار داده و از طریق سرکوب زنان، کل جامعه را سرکوب و مرعوب می‌کند...آخوندهای ضدبشر ضربه نهایی را درست از همان‌جایی دریافت خواهند کرد که به‌خاطر اندیشهٔ قرون وسطایی‌شان، به حسابش نمی‌آورند و آن قدرت و نیروی زنان است».

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/503e9d67-4c71-413d-87d4-2bf05f13ce4f"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات