728 x 90

ریشه‌یابی خطر مجاهدین برای استبداد دینی

خطر مجاهدین برای استبداد مذهبی
خطر مجاهدین برای استبداد مذهبی

برخلاف آنان‌که سعی می‌کنند انقلاب دمکراتیک مردم ایران را با شعارهای رفرمیستی و کوتاه‌بینانه فروبکاهند، خامنه‌ای و دستگاه اطلاعاتی‌اش، از سوی این انقلاب خطری جدی برای کیان خود احساس می‌کنند. خامنه‌ای و کارگزارانش هرگز کتمان نمی‌کنند که آنچه در خیابانهای ایران می‌گذرد برگرفته از استراتژی کانون‌های شورشی است. الهام‌بخش آن مقاومتی است که از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ تاکنون بی‌تزلزل و اعوجاج بر براندازی استبداد وحشی دینی پای فشرده است.

ریشه‌شناسی لغت «براندازی» یا «سرنگونی» نشان می‌دهد که ورود این واژه به ادبیات سیاسی ایران در چند دههٔ اخیر مدیون ابرام مقاومت ایران بر نفی تمامیت استبداد و بنیادگرایی دینی است. نظام ولایت فقیه که آنتی‌تز و هماورد خود را خوب می‌شناسد، این‌روزها برای شیطان‌سازی از مجاهدین هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهد؛ چرا:

زیرا جوانان قیام‌آفرین که با خشم و شعارهای آتشین به شورش علیه ستمگران و مقاومت در زندانها روی‌آورده‌اند، این روزها بیش‌از‌پیش لایه‌های قطور و کبره بستهٔ تحریف و شیطان‌سازی را کنار می‌زنند و با واقعیت مجاهدین آشنا می‌شوند. این پدیده برای نظام ولایت فقیه خطرناک است. نظام قضایی این رژیم در صدور فرمان اعدام برای جوانان شورشی ایران، درست از کلید‌واژه‌هایی استفاده می‌کند که با آنها خون هزاران تن از مجاهدین را به زمین ریخته است: «محارب»، «باغی»، «منافق» و «اغتشاش‌گر»

علت خطرناک بودن مجاهدین برای موجودیت استبداد دینی و گرایش جوانان به آنان را می‌توان در چند عامل زیر جست‌و‌جو کرد:

۱ـ مجاهدین آرمانی انقلابی و برداشتی دمکراتیک، بردبار و مدرن از اسلام را نمایندگی می‌کنند. این آرمان از بن و بیخ، ایدئولوژی ارتجاعی آخوندی را به چالش می‌کشد.

۲ـ دارای مرزبندیهای روشن با ارتجاع دینی هستند. این مرزبندیها متعلق به امروز نیستند حتی در زمان شاه و از دوران زندانهای آریامهری بین مجاهدین و نگرش ارتجاعی از اسلام ترسیم شده‌اند. مجاهدین حتی در زمانی که خمینی در اوج محبوبیت بود بر این مرزبندیها استوار مانده و بهای خونین آن را پرداخته‌اند (۱).

۳ـ مجاهدین از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ برای دفاع از شرافت انقلابی خود و خلق‌شان در برابر خمینی، به قیام مسلحانه برخاسته و در ۵مهر همان سال شعار «مرگ بر خمینی» را به میان مردم بردند. آنها بدون ابهام و با صراحت اعلام کرده‌اند که تنها استراتژی درست، براندازی تمامیت استبداد دینی است. شعارهای «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» برآمده از این استراتژی است.

۴ـ آنها جریانی هستند که هرگز و هیچگاه به رجس این رژیم آلوده نشده‌اند. در هیچ مقطع زمانی از مبارزه طولانی مدت خود گردی از ارتجاع و استبداد بر دامنشان ننشسته است. به‌اعتراف خمینی: «در هزار احتمال یک احتمال» هم وجود ندارد که آنها از مبارزه با او دست برداشته باشند (۲).

۵ـ نسلی که به‌همراهی با مسعود رجوی برخاست، جانانه به پیمان خود وفا کرده است. این وفاداری پیش و بیش از این‌که نسبت به یک سازمان یا حتی یک آرمان باشد، وفاداری به آزادی ایران و خلقی است که از مشروطه تاکنون در قفای محبوب آزادی، برهنه‌پای بر جاده‌یی از شمشیر و تهمت دویده است. از این‌رو می‌تواند الگویی برای جوانانی باشد که چیزی برای از دست دادن ندارند.

۶ـ مجاهدین دنبال کسب قدرت نیستند. به پراگماتیسم سیاسی و کنار گذاشتن پرنسیب‌ها و مرزبندیها برای خوشایند با بدآیند این و آن پشت پا زده‌اند. اگر اهل این چیزها بودند، چه نیازی بود که رودروی خمینی بایستند و نسل در نسل به قربانگاه بروند. با روی خوش‌نشان دادن به دجال بزرگ، همهٔ راهها برویشان باز بود.

۷ـ عهد مجاهدین با مردم ایران، همان‌گونه که مریم رجوی تصریح کرد، وفا به مردم ایران و بهروزی آنان است (۳). آنها خون و رنج این انقلاب را به‌دوش می‌کشند و از بابت آن شاکر خدا و خلق هستند.

۸ـ... و دلایل دیگر که پرداختن به آن از وسعت این نوشتار خارج است.

***

آری، در روزگاری که کبریت بی‌خطر بودن و بی‌هزینگی به ژست سیاسی تبدیل شده، مجاهدین «خطرناک»! هستند؛ خطرناک برای نظام ولایت فقیه، از خمینی تا خامنه‌ای و هر نوع استبداد در هر پوش و ترفند. به این خطرناک بودن به‌عنوان شرف مبارزاتی و میهنی خود می‌بالند.

 

پانوشت:

(۱) ر. ک به سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران، به تاریخ ۴بهمن ۱۳۵۷:

«من به این‌جا نیامده‌ام که فقط روند خود‌به‌خودی اوضاع را ستایش کنم. ما نیامدیم تا آنچه را که هست فقط تأیید کنیم. لختی هم باید اندیشید به این‌که چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما می‌خواهیم نسل ملعونی باشیم؟»

(۲) «من اگر در هزار احتمال، یک احتمال می‌دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید، حاضر بودم با شما تفاهم کنم…» (صحیفهٔ خمینی. جلد۱۴. ص۳۰۳)

(۳) «عهد من با مردم ایران و تعهد من به مسعود رجوی، سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندیست تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون.

بنابراین به ولی‌فقیه ارتجاع می‌گویم اگر فکر می‌کند با این توطئه‌ها می‌تواند ما را متوقف کند، سخت در اشتباه است.

ما شعله نبرد را بالا و بالاتر می‌بریم.

و کلام آخر را هم به خلق قهرمان باید گفت:

من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود

جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست»

(از پیام مریم رجوی به تظاهرات کهکشان ایران آزاد در برلین. ۱مرداد ۱۴۰۱)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/19afad07-ab7d-4034-87bd-9d3339517b34"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات