728 x 90

در محضر وجدان بیدار روشنفکر اصیل و متعهد ایران

زنده‌یاد دکتر هزارخانی برجسته‌ترین روشنفکر مبارز ایران
زنده‌یاد دکتر هزارخانی برجسته‌ترین روشنفکر مبارز ایران

زندگی‌هایی هستند که ندانستن‌شان، کمبود فصلی از حضورت در این کرانهٔ آبی ـ خاکیِ وجود است. این زندگی‌ها از مجموع به‌هم پیوستهٔ سرفصل‌ها[قله‌ها]ی جداجدا تشکیل نشده‌اند، بلکه از زمان فراز خودآگاهی‌شان تا نقطهٔ فرود مرگ‌، سراسر قله‌اند. و ندانستن همین‌اش، کمبود آن فصل از آمد و رفت در این منظرگاه و کرانهٔ وجود است.

شاید این رازی باشد که هنوز باید آن را کنکاش‌ها و نقدها کرد تا به کشف‌اش نائل آمد که «یک زندگی‌ِ سراسر در قله چیست؟». خوانش‌ها و پاسخ‌ها می‌توانند از منظر جهان‌بینی‌ها و خاستگاههای طبقاتی، گوناگون باشند. تجربهٔ عام و مشترک بشری اما چندان در دسترس است که بتوان به خوانش و پاسخی با وجوهی هم‌خوان دست یافت. این دست‌آورد مشترک بشری همانا کشف یا درک رسالت انسانی خویش در حیات اجتماعی و تاریخی است.

 

اگر بتوان این کشف و رسالت را مبنای انسان‌شناسیِ اجتماعی و تاریخی در نظر گرفت، می‌توان درک نمود که چرا بعضی زندگی‌ها در این جهان ــ که کم هم نیستند ــ هماره از قله‌یی به قله‌یی دیگر در سیر و صیرورت هستند؛ خواه نامور و نامدار و خواه بی‌نام و نشان، خواه در منظر همگان و خواه در پردهٔ نهان، خواه شهیر و خواه غریب، خواه «پرده‌نشین» و خواه «شاهد بازاری».

 

یکی از این زندگی‌های سراسر سرفصل[قله]، حضور دکتر منوچهر هزارخانی در این کرانه و منظرگاه وجود است. او از زمان فراز خودآگاهی‌اش، «کشف رسالت» کرد و تا فرود ناگاه نقطهٔ مرگ، بر این «رسالت» ماند. یعنی که جانش با مسئولیت انسان و هدفش از حضورش بر این کرانهٔ وجود پیوند خورد. دکتر هزارخانی از پایان دههٔ ۲۰ خورشیدی به درک محضر آزادی برای پاسخ به دنیایی آلوده به جهالت، ضدآزادی، نژادپرستی، جنسیت‌گرایی، استثمار، استعمار رسید. واقع‌گرایی و تفکر رئالیستی، وجه مشخص شخصیت و قلم هزارخانی است. او حتی از مفهوم آزادی، تصویری اتوپیایی ارائه نداد. خیلی ساده گفت و نوشت و فعالیت کرد که آزادی حق ما است، باید برایش بجنگیم، تسلیم نشویم و با سرنگونی دیکتاتوری آخوندها، ایران را آزاد کنیم و تغییر بدهیم.

 

برجسته بودن روشنفکری و متعهد بودن هزارخانی در تاریخ ۶۰سال گذشتهٔ ایران هم در این است که او فقط به درک محضر آزادی اکتفا نکرد، فقط به نوشتن و توصیفش بسنده نکرد، بلکه پای به جبهه مبارزه عملی و پرداخت بهای سنگین آن نهاد و در این کشاکش به آزمایشاتی نه فقط سال به سال که گاه هفته به هفته و روزبه‌روز پاسخ داد و در میدان تجربهٔ حل تضاد و مرزبندی بین آزادی و دیکتاتوری ایستاد، جنگید، افشاگری و روشنگری کرد.

 

دکتر هزارخانی از جوانی، یک‌ سوسیالیست پیشرو و متعهد بود. او نیز مثل همهٔ شخصیتها و گروه‌های سیاسیِ بعد از ۲۲بهمن ۱۳۵۷، از قضا باید یکی از آزمایشات سرسخت را در قبال خمینی پاسخ می‌داد. او هم در آن بازار خزف‌فروشیِ خمینی، باید مثل بقیه اثبات می‌کرد که چقدر بینش تاریخی و سیاسی برای تشخیص تضاد اصلی ایران دارد و چقدر برای این تشخیص، متعهد است و بها می‌پردازد. از قضا سوسیالیست واقعی و ترقی‌خواهی واقعی هم ــ چه هزارخانی و چه دیگران ــ در همان معرکهٔ ضدآزادی که خمینی بعد از ۲۲بهمن ۵۷ راه انداخت، باید آزمایش پس می‌دادند.

 

هزارخانی سوسیالیست بود ولی جبههٔ آزادی و ضدآزادی را با تیزبینیِ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و تاریخی‌اش بین مجاهدین خلق و خمینی دریافت. آن‌قدر بینش تاریخی و سیاسی‌اش عمق و دامنه داشت که اصلاً پای اعتقاد و جهان‌بینی و ایدئولوژی را وسط نکشید؛ همان سازی که همان موقع خمینی و دستگاه تبلیغاتی‌اش کوک کرده بودند تا نیروهای مخالف و منتقد را در دام‌چاله‌اش بیاندازد و انقلاب را به جنگ صلیبی بکشانند. واقعیت آن زمان این بود که نبرد آزادی و ضدآزادی در بالاترین نقطهٔ تعادل‌قوای سیاسی‌اش بین مجاهدین و طیف همراهانشان با خمینی و ملازمان سیاسی‌اش رقم می‌خورد. دکتر هزارخانی جبهه را تشخیص داد و از همان موقع هم نوشته‌هایش ــ که همواره از بهترین نشانی‌دهنده‌های آزادی و دموکراسی با الگویی از ویراستاری و نکته‌سنجیِ ادبی بود ــ مورد توجه نسل جوان مشتاق آزادی و عدالت اجتماعی و برابری شد.

 

تمام تجربه‌های این ۴۳سال نشان داده‌اند و دارند داد می‌زنند که تشخیص جبهه بین آزادی و دیکتاتوری، یک شاهکار بینش تاریخی و سیاسی است. [همین جبهه‌یی که این سال‌ها و این روزها وزارت اطلاعات و دستگاه تبلیغاتی آخوندها و همسویانشان تمام تلاش‌شان را می‌کنند که آن را مشوش و مخدوش کنند تا سره‌ها از ناسره‌ها قابل تشخیص نباشند؛ که چه بشود؟ که عمر نظام آخوندی کش بیاید! / این خود موضوعی جداگانه در جنگ سیاسی بین آزادی و دیکتاتوری در شرایط فعلی ایران است.]

دکتر هزارخانی درخت بینش تاریخی و سیاسی‌اش را در جبهه مبارزه همه‌جانبه برای پیروزی آزادی بر دیکتاتوری کاشت. او روزبه‌روز به قدمت ۴۳سال این درخت را در حین زلزله‌ها و توفانهای سیاسیِ داخلی و بین‌المللی، در جبهه شورای ملی مقاومت و نبرد پرپیچ‌وخم و تاریخیِ مجاهدین خلق آبیاری کرد.

 

این نشانه‌های ۶۰ساله، رمز درک تعبیر شایسته و برازنده‌اش به‌عنوان روشنفکر و مبارز برجسته با ۶۰سال فعالیت سیاسی، ادبی و فرهنگی هستند. او ترجمه عینی و حقیقیِ «روشنفکر» و رسالت وی در تاریخ معاصر ایران و در منظرگاه این کرانهٔ وجود است.

دکتر منوچهر هزارخانی وجدان بیدار روشنفکر اصیل و متعهد ایران،

عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران در سال‌های ۱۳۵۷، ۵۸ و ۵۹،

مسؤل کمیسیون فرهنگ و هنر در شورای ملی مقاومت ایران،

از دیرپاترین روشنفکران مبارز ایران در مبارزه با طیف دیکتاتوریهای موروثی،

از متعهدترین نویسندگان و منتقدان ادبی و سیاسی به آرمان آزادی با پرداخت بهای سنگین مبارزه در فراز و نشیب ۵۰سال گذشته،

از پیش‌کسوتان ویراستاری زبان فارسی،

استاد ایجازنویسی در نوشتارهای سیاسی و ادبی و فرهنگی،

از مترجمین نامیِ ایران با انتخاب سوژه‌های فرهنگ‌ساز پیرامون آزادی، دموکراسی، دیکتاتوری، نژادپرستی، فاصله‌ٔ طبقاتی و استعمار،

محقق دوران‌شناسیِ تاریخی با ترجمه‌ٔ آثاری ارزشمند پیرامون دورانهای مدرنیته و پسامدرنیته،

و خالق نظریه‌ٔ «جهان‌بینی ماهی سیاه کوچولو» به‌عنوان مانیفست مبارزه در کشورهای دیکتاتورزده است.

 

دکتر هزارخانی بدرود ندارد. او ساختار نوعی زندگی را قواره داد که ندانستنش، کمبود فصلی از حضورت در این کرانهٔ آبی ـ خاکیِ وجود است. او با «کشف رسالت» و متعهد بودن و ماندن به پاسخ به آن، اکسیری را یافت که شاخ‌ساران درخت زندگی‌اش با آن، هماره بر قله‌هاست.

 

س. ع. نسیم

۲۷ اسفند ۱۴۰۰

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e8526a22-4684-461d-9dc8-2ce70dab5a0c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات