728 x 90

در آینهٔ قیام؛ نیمهٔ دیگر واقعیت

نیمه دیگر واقعیت...
نیمه دیگر واقعیت...

حکومت‌های استبدادی، چه از نوع سلطنت و چه از نوع ولایت، و حامیان استعماری آنها یک هدف مشترک را دنبال کرده و می‌کنند و آن عبارت است از نابودی هویت ملی و فرهنگی ایرانیان؛ البته یکی به نام تمدن و دیگری زیر لوای دین.

سلطنت پهلوی برای پر کردن جای خالی مشروعیت مردمی و سیاسی که با کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق آن را به تمام و کمال باخته بود، به اصلاحات تو خالی تحت عنوان «انقلاب سفید»، شعار «تمدن بزرگ» و مصادرهٔ بیانیهٔ حقوق بشر کوروش روی آورد؛ در حالی که «جزیرهٔ ثبات» کاذب حکومتش را با یک دستگاه مهیب اطلاعاتی ـ پلیسی تأمین می‌کرد. پس از سقوط شاه در بهمن ۱۳۵۷، بازماندگان پهلوی برای توجیه تضاد بزرگ میان ادعای ثبات و سرنگونی به دست مردم، باز هم به تحلیل همان دعاوی استناد کرده و علت انقلاب را تعجیل شاه برای رساندن ایران به تمدن موعود تحلیل می‌کردند؛ چنان که گویی این مردم ایران بودند که ظرفیت پذیرش تمدن را نداشتند! البته مردم به‌خوبی می‌فهمیدند که تبدیل ایران به بازار کمپانی‌های بزرگ و کوچک غربی و تمسک به کوروش کبیر یک تمدن‌پناهی بیش نیست. برای پوشاندن دزدی و فساد حکومتی، فقر و بیکاری، نابودی صنعت ملی و حبس و اعدام مخالفان است. به‌همین دلیل هم استقلال و آزادی شعارهای اصلی قیام سراسری علیه شاه بودند. ناظران و افکار عمومی غربی نیز سقوط شاه را نتیجهٔ دیکتاتوری و فساد حکومتی ارزیابی کرده‌اند.

بنابراین استناد شاه با ادوار دور تاریخی برای تعریف هویت ملی در عین دشمنی با جنبش آزادیخواهی از مشروطیت به این سو، یک شارلاتانیسم و حقهٔ سیاسی بیش نبود. هویت ملی در مفهوم مدرن آن دقیقاً از مبارزات آزادیخواهانهٔ مردم در یک محدودهٔ جغرافیایی مشخص با هدف شرکت در قدرت سیاسی و محدود کردن قدرت پادشاهی ناشی می‌شود. این همان روندی است که با مشروطه‌خواهی در ایران آغاز شد و خلع ید از استعمار انگلیس و استبداد سلطنتی از اهداف آن بودند. هر چند دست آخر با دخالت انگلیس و بر تخت نشاندن رضاخان، جنبش مشروطیت سرکوب شد؛ اما در پرتو رنج و خون نسلی از روشنفکران، مجاهدان و فداییان، آرمان دمکراسی در یک هویت ملی ثبت گردید و به نسل‌هایی آینده این مرز پرگهر انتقال یافت.

این هویت دیگر بار در جنبش ملی مصدق شکوفید و در محتوای ضداستبدادی شعر و ادبیات معاصر جاری شد.

خمینی هم بلافاصله پس از ربودن رهبری انقلاب ضدسلطنتی این بار به نام دین به تاراج ارزش‌های فرهنگی و ملی مردم ایران پرداخت. وی فرزند خلف همهٔ مرتجعان دین‌فروشی بود که رودرروی جنبش‌های آزادیخواهی به یاری استبداد سلطنتی پرداختند و به‌همین دلیل از حمایت‌های گستردهٔ مالی شاه بهره‌مند شدند (از مقرری ماهانه تا معافیت طلبه‌های قم از خدمت سربازی).

با برقراری دیکتاتوری دینی تحت عنوان ولایت فقیه، سرکوب دگراندیشان، روشنفکران، دانشجویان، زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی با دستاویزهایی چون «مبارزه با ضد انقلاب» و «دفع دشمنان اسلام» با شدت تمام آغاز شد. آنگاه به نام انقلاب فرهنگی به گسترش یک فرهنگ ارتجاعی و مسخ همهٔ واژه‌ها و مفاهیم انقلابی، ملی، مردمی و دینی پرداختند تا اساساً صورت مسأله، یعنی دمکراسی و هویت ملی ایرانیان را حذف و از خاطرات محو کنند. به این ترتیب جنگ و صدور بنیادگرایی در کنار سرکوب مطلق داخلی به اهرم‌های اصلی قدرت تبدیل شدند. طبعاً رژیم آخوندی همانند سلفش از مماشات و همکاری غرب و شرق جهان و چوب حراج به منابع ملی کمال استفاده را کرده و می‌کند؛ آن‌چنان‌که فساد و غارتگری در ابعادی حیرت‌انگیز سر تا پای آن را در بر گرفته است.

به این نکته نیز اشاره کنیم که خامنه‌ای نیز چون شاه ادعای ثبات کامل رژیمش را دارد و مخالفان را بازیچهٔ بیگانگان می‌خواند.

آری، چنین است سرنوشتی که مردم ایران سال‌هاست به آن محکوم شده‌اند تا شاید برای همیشه آرمانهای ملی و آزادیخواهان و ارزش‌های فرهنگی خود را از یاد ببرند، به فقر و زنجیرهایشان خو بگیرند و هرگز حتی در خیال هم به صرافت یک انقلاب دیگر نیفتند. چه بسا دلارها خرج شده است تا به مردم ایران این‌گونه بباورانند که «دوران انقلاب‌ها گذشته است!»، و «ما ایرانیان به‌عنوان انسانهای متمدن دست به خشونت در برابر خشونت نمی‌زنیم!»، و یا «تا آمریکا نخواهد چیزی تغییر نخواهد کرد!».

آیا این تمام حقیقت است؟ آیا سرنوشت ایران و ایرانی همان است که دیگران برایش نوشته‌اند؟ آیا قرار است سرنوشت ما در مدار استبداد شاه و شیخ بسته شود؟

هرگز! زیرا پاسخ آن را دیری‌ست فرزندان مجاهد و فدایی همین مردم با شورش بر سرنوشت داده‌اند. آنها پرچم شرف و آزادگی و مقاومت را در قلب جامعهٔ دردمند ایران در اهتزاز نگاه داشته‌اند.

این نیمهٔ دیگر واقعیت ایران است که اینک در آبان ۱۴۰۱ در تداوم و اعتلای یک قیام سراسری چشم‌های جهانیان را خیره کرده است؛ واقعیت درخشانی که دیکتاتوری دین‌پناه و بقایای استبداد تمدن‌پناه و مماشاتگران بین‌المللی سال‌ها عامدانه بر آن خاک می‌پاشیدند.

در سال۱۳۴۴، مجاهدین خلق سازمانی را پایه‌گذاری کردند که جوهر تکاملی تاریخ را مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی می‌دانست و رسالت خود را در به مقصد رساندن مبارزاتی می‌دید که از مشروطیت آغاز شده بود. آنها بر مبنای یک بازخوانی علمی و با زدودن گرد و غبار ارتجاعی از اسلام برای نخستین‌بار اندیشهٔ دینی را از انحصار صنف دین‌فروشان حرفه‌یی بیرون آورده و تبدیل به منشور آزادیخواهی نمودند. این منشور به‌رغم اختناق و ضربه ساواک و دستگیری و اعدام بنیانگذاران سازمان توسط رژیم شاه در سال۱۳۵۰ و در سایهٔ رنج و شکنج مجاهدین در زندانها مورد استقبال گستردهٔ اجتماعی قرار گرفت؛ چندان که رهبران مجاهدین، مسعود رجوی و موسی خیابانی جزو آخرین زندانیانی بودند که در مقطع انقلاب ضدسلطنتی از زندان آزاد شدند.

مجاهدین بر اساس درک عمیق خود از خطر اسلام ارتجاعی و به‌رغم هژمونی بادآوردهٔ خمینی، بزرگ‌ترین مقاومت اجتماعی ـ سیاسی را در برابر تز قرون‌وسطایی ولایت فقیه و خیز خمینی برای سرکوب آزادیها سازمان دادند.

از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ که رژیم خمینی به سرکوب بزرگ‌ترین تظاهرات اعتراضی در تهران دست زد و اعدام‌های دسته‌جمعی و شکار و کشتار گستردهٔ آزادیخواهان را در پیش گرفت، مجاهدین با تمامی نیرو و توان تشکیلاتی خود به مقاومت برخاستند و همزمان آلترناتیو سیاسی شورای ملی مقاومت را تأسیس کردند.

تاریخ چهل سالهٔ مقاومت سرشار است از نبرد و حماسه برای روشن نگاه‌داشتن شعله‌های آزادیخواهی در ایران. افشای جنایت‌های رژیم در سطح جهان و معرفی آلترناتیو سیاسی مکمل نبرد و حماسه در داخل ایران بود.

با ضربه‌های کارآمد مقاومت، رژیم آخوندی تمامی مشروعیت اجتماعی، سیاسی و دینی ناحق خود را که از قبل مصادرهٔ انقلاب ضدسلطنتی به‌دست آورده بود، باخت و همانند شاه در بحران عمیق مشروعیت فرو رفت. برای برون‌رفت از این بحران رژیم آخوندی هم‌چون شاه به اصلاح‌طلبی قلابی و مانورهای شیادانه مانند «مردم‌سالاری دینی»، «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» و «جبهه مقاومت» روی آورد. در همان حال با صرف هزینه‌ای هنگفت به شیطان‌سازی مجاهدین و گسترش دستگاههای لابیگری و شبکه‌های اطلاعاتی، رسانه‌یی و تروریستی در کشورهای غربی پرداخت.

این کشورها به بهانهٔ «گفت‌و‌گوی انتقادی» و البته در قبال قراردادهای پرسود، بیشترین فضا را به رژیم دادند و تا آنجا در سیاست‌های مماشات پیش رفتند که به درخواست رژیم برای قرار دادن مجاهدین در لیست سیاه خود پاسخ مثبت دادند.

این اقدام شرم‌آور آمریکا و اروپا یک خط استعماری برای نفی حق مبارزه برای مردم ایران بود که در عمل مفهومی جز دادن کارت سفید به رژیم برای سرکوب و تروریسم نداشت. لیست‌گذاری مجاهدین در واقع چهرهٔ عریان همان محافل و اتاق فکرهای استعماری را به نمایش گذاشت که جنبش مشروطیت را به شکست کشاندند، استبداد رضاخانی را به مردم ایران تحمیل کردند، علیه دولت ملی مصدق دست به کودتا زدند و خمینی را بر موج انقلاب سوار کردند تا نسلی دیگر از انقلابیون را به مسلخ بفرستند؛ اما مجاهدین بر این سرنوشت شوریدند. آنها در عین مقاومتی خونین در شهر اشرف، در برابر دولت مورد حمایت رژیم در عراق، یک کارزار روشنگرانه و حقوقی عظیم را در سطح جهانی علیه لیست‌گذاری ظالمانه سازماندهی کرده و علی‌رغم سیاست مماشات غرب با رژیم، آن را به ثمر رساندند.

با قیام ۱۳۹۶ و پایان تاریخ مصرف اصلاح‌طلبان قلابی و پروژهٔ ارتجاعی ـ استعماری برای مقبول جلوه دادن همین رژیم ـ که فقط در تابستان ۱۳۶۷ ۳۰۰۰۰ زندانی مجاهد و مبارز را به‌قتل رسانده بود ـ کانون‌های شورشی، با الهام از پیام مسعود رجوی، برای شکستن دیوار اختناق و آماده‌سازی قیام در شهرها به‌وجود آمدند.

در طول سالیان اخیر، مردم ایران و جهانیان به‌طور فزاینده شاهد فعالیت‌های شجاعانهٔ کانون‌ها علیه مراکز سرکوب در بسیاری از شهرهای ایران بوده‌اند.

این کانون‌های پیشتاز در همهٔ قیامهای بعدی نقش کاتالیزور را بازی کرده‌اند. به‌ویژه در سال گذشته پروژهٔ خامنه‌ای برای یک‌کاسه کردن حاکمیت و «ممانعت از فعال‌شدن گسل‌های اجتماعی» را به شکست کشاندند.

مسعود رجوی در پیام‌های خود به «لرزه‌های سرنگونی» و «قیام در تقدیر» اشاره کرده بود؛ قیام آتشینی که به‌دنبال مرگ مظلومانهٔ مهسا امینی به دست نیروی وحشی انتظامی به بهانهٔ واهی بدحجابی کلید خورد و در مدتی کوتاه شهرهای ایران را در نوردید. امروز این قیام به یک انقلاب دمکراتیک بالغ شده است.

تداوم این قیام در مصاف با وحشیانه‌ترین سرکوب ناشی از خشم متراکم چند نسل، جسارت و ایستادگی جوانان شورشی، ورود فعال زنان و رادیکالیسم فزایندهٔ آنان در صحنه‌های رزم خیابانی، هدایت‌شدگی شعارها علیه خامنه‌ای و هدف گرفتن مراکز سرکوب و نیز دینامیسمی است که کانون‌های شورشی در بطن جامعه به‌وجود آورده‌اند. این ویژگی‌های منحصر به‌فرد، شگفتی و تحسین جهانیان را برانگیخته و مماشاتگران را در مخمصه قرار داده است.

حقیقتی که امروز از پس ابرهای ضخیم یک قرن استبداد شاه و شیخ نمایان شده است، چهرهٔ روشن یک ارادهٔ تاریخی است؛ اراده‌ای برای به‌دست گرفتن سرنوشت خود همراه با نفی ابتذال شاهی و ارتجاع آخوندی.

امید بزرگ به آزادی که همواره در رگان دهها هزار شهید راه آزادی جریان داشته است، امروز در قلب هر ایرانی مانند یک سرود می‌تپد و از همیشه واقعی‌تر می‌نماید. آنچه رخ نموده و پرتوهای فروزانش جهانی را خیره کرده است، همان نیمهٔ دیگر واقعیت است که به‌مثابهٔ آتشی پنهان از زیر خاکستر سر بر کشیده است؛ آتشی که استبداد و حامیانش با تمام قوا خواسته‌اند، نفی و سرد و خاموشش کنند.

پدیده‌های اجتماعی همانند پدیده‌های طبیعی خلق‌الساعه نیستند. آنها در یک فرایند رشد کرده و به منصهٔ ظهور می‌رسند. حماسه‌هایی که امروز در کوچه‌ها و خیابانهای شهرهای ایران خلق می‌شوند، تجلی ارزش‌های مقاومت، فدا و آزادمنشی است. این ارزش‌ها را ۱۲۰۰۰۰مجاهد و مبارز سربه‌دار با مقاومتی شگفت در برابر دیو بنیادگرایی به جامعه ارزانی داشتند. هم‌چنان که پیشتازی زنان در قیام سراسری بازتابی است از نقش رهبری‌کنندهٔ زنان در جنبش مقاومت و بار دیگر بر این واقعیت پامی‌فشارد که «فعالیت جنبش زنان تنها مکمل و یاری‌رسان نبرد با بنیادگرایی نیست؛ مسأله این است که بدون نقش پیشتاز زنان، غلبه بر این هیولا ممکن نیست» (کتاب «زنان نیروی تغییر. مریم رجوی). .

مدرنیسم راستین در برابری زن و مرد در همهٔ حوزه‌های حقوقی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی نهفته است. این مدرنیسم هم رو در روی دین‌پناهی قرار می‌گیرد، [که زن را اساساً یک شهروند درجهٔ دو می‌داند] و هم در مقابل تمدن‌نمایی که به جای پذیرش حق انتخاب پوشش و قائل بودن نقش رهبری مقاومت برای سرنگونی دیکتاتور زن‌ستیز، برداشتن حجاب را معیار آزادی زن قلمداد می‌کند.

آری، ایران امروز سراسر شور و برشوریدن بر سرنوشت است. شورشی که آتش تهیهٔ آن به دست چند نسل فراهم شده و امروز در قامت یک مشعل فروزان به دستان نسلی دردمند، آگاه و عاصی منتقل می‌شود؛ نسلی که با قیام برای آزادی و پرداخت بهای آن، تمدن‌نمایی و دین‌پناهی را نفی و راه را برای یک انقلاب دمکراتیک و تحقق هویت ملی و فرهنگی اصیل مردم ایران باز می‌کند. اکنون بر سرنوشت است که اجابت کند.

ف. پویا

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/8a84c76d-22c8-488b-bc4d-dde24c2febc2"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات