اردشیر مطهری در مجلس حکومتی روز ۶مهر در پاسخ به آخوند روحانی گفت: «آدرس مشکلات کشور کاخسفید نیست بلکه خیابان پاستور و دفتر کار کسانی هست که ۷سال کشور را معطل مذاکره با کاخسفید کردهاند.
در این سال آخری لااقل روزه سکوت بگیرید آقای رئیسجمهور و حرف نزنید.»
روزنامه حکومتی ابتکار در سرمقاله روز دوشنبه ۷مهر خود با عنوان «نشانی اشتباه کاخ سفید» با ذکر حکایتی وضعیت آخوند روحانی را به تصویر کشید و نوشت: «حکایت گردش ناصرالدین شاه در باغ کاخش در زمستان را لابد شنیدهاید؛ شاه در گردش شبانه زیر برف، به نگهبان پیری برمیخورد که با یک لا قبا به قراول ایستاده است. به او میگوید که با یک لا پیراهن چگونه در این سرما دوام میآورد و وعده میدهد وقتی به کاخ برگشت، برایش لباسی بفرستد. با این حال شاه در مراجعت وعدهاش را فراموش میکند و صبح فردا، جسد پیرمرد نگهبان یافته میشود که یادداشتی خطاب به شاه در دست دارد: «یک لا قبای من مرا زنده نگه داشت، وعده تو مرا کشت».
واقعیت این است که حسن روحانی و تیمش با توجه به موفقیت در مذاکرات برجامی در دولت یازدهم، روی نتایج آن در برنامههای اقتصادی دولت دوازدهم حساب کرده بودند. علیرغم همه ادعاها درباره سناریوهای چندگانه بودجهای، امروز واضح است که هیچگونه پیشبینی درباره شرایط اداره اقتصادی کشور بدون برجام وجود نداشته است. در واقع امید برجام، باعث شد که زیستن با یک لاقبا فراموش شود.
انتظار میرود وقتی کشوری برای ۴۰سال در تحریم به سر میبرد، در طول چهار دهه چنان عمل کرده باشد که در برابر تحریم و حتی جنگ اقتصادی، مقاوم شده باشد. در این صورت حداقل باید به واسطه همه این شعارها، یک سوزن هم به خود زد و سپس جوالدوز را به سمت کاخسفید گرفت!
سوءمدیریتها، تصمیمهای اشتباه و فسادها در سالهای گذشته از چشم مردم دور نیستند و نمیتوان نقش تمام آنها را نادیده گرفت و انگشت اشاره را تنها به سوی آمریکا گرفت. در این صورت تکلیف سایر تصمیمها و سیاستهای اشتباهی که بدون ارتباط به تحریم و جنگ اقتصادی مطرحند چه میشود؟ لعن و نفرین آنها را باید به کدام سوی حواله کرد؟
بگذریم که اصلاً وسط این اوضاع لعن و نفرین به چه کار میآید که رئیسجمهوری یک کشور برایش آدرس بدهد!»
از سوی دیگر روزنامه حکومتی جهان صنعت نیز نوشت: «روحانی باید بهتر از هر کسی بداند که اولاً از لعن و نفرین به کاخسفید و دیگر قدرتهای جهانی مشکلی از مشکلات بیشمار مردم و مملکت برطرف نمیشود و در ثانی باید به این واقعیت بسیار ظریف توجه داشته باشد که وقتی حتی گناه کمبود رزق و روزی و غذای سفرههای مردم را هم به گردن آمریکا میاندازد و از مردم میخواهد که بهخاطر خالی شدن سفرههای خود کاخسفید و کاخ سفیدنشینان را مورد لعن و نفرین قرار دهند، نفس چنین توصیهای بهمعنای بیش از حد بزرگ جلوه دادن قدرت آمریکاست و غیرمستقیم این پیام را به رهبران کشورهای جهان میدهد که اگر در مقابل آمریکا بایستند سرنوشتی چون ایران خواهند داشت
وقتی مردم و رهبران کشورهای جهان چنین پیام غیرمستقیمی را از رئیسجمهور کشورمان دریافت میکنند حق دارند بپرسند شما که زیر فشار تحریمهای اقتصادی آمریکا قادر به تأمین نان و قوت و غذای مردم خودتان نیستید، چرا خود را با این غول بیشاخ و دم درانداختهاید و چرا راه مذاکره و آشتی با آن را در پیش نمیگیرید.
گشودن باب مذاکره و آشتی با این قدرت بزرگ جهانی برای رفع مشکلات اقتصادی ما اثرات خاص خود را دارد. اما انداختن سیر تا پیاز گناه مشکلاتی که امروز نفس اقتصاد ما را به شماره انداخته، پول ملی ما را به یکی از بیارزشترین پولهای ملی در جهان تبدیل کرده و حتی قیمت نان و پنیر سفرههای مردم را به عرش اعلی رسانده، به گردن آمریکا و تحریمهای اقتصادی ظالمانه آن نیست و ریشه بسیاری از این مشکلات را باید در داخل کشور و در سوءعملکردهای دولت و مدیران اجرایی آن جستوجو کرد».
این روزنامه در ادامه نوشت: «آیا کاخسفید دستور افزایش قیمت کره، ماست، پنیر، تخممرغ، برنج، حبوبات و دیگر اقلام خوراکی مورد نیاز مردم که همه تولید داخل کشور هست را صادر کرده است. آیا رسیدن قیمت گوشت دامهای داخل کشور به حدود کیلویی ۱۵۰هزار تومان یعنی معادل دو روز دستمزد یک کارگر ایرانی کار کاخسفید است؟ آیا افزایش پنج برابری قیمت خودرو پراید و سایر خودروهای ساخت داخل که تکنولوژی آنها مربوط به ۳۰سال پیش است، آیا رسیدن خط فقر در کلانشهرها برای خانواده چهارنفره به ماهی ۱۰میلیون تومان و افزایش بیسابقه فاصله طبقاتی در جامعه ما هم مربوط به مظالم و تحریمهای آمریکاست. آیا افزایش کمرشکن قیمت و کرایه مسکن هم زیر سر آمریکاست که ما باید بهخاطر آن کاخسفید را مورد لعن و نفرین قرار دهیم و آیا این همه مفاسد اقتصادی و اختلاسهای چند هزار میلیارد تومانی که در سازمانهای دولتی صورت میگیرد، از توطئههای آمریکاست».