728 x 90

تقویم جدید ایران با سربرگ شنبه‌هایش

سربر شنبه‌ها...
سربر شنبه‌ها...

 

روز شنبه ۱۶مهر ۱۴۰۱ در بزرگراه مدرس تهران، بر روی یک بیلبرد مستطیلی سفید با خطی مشکی و برجسته نوشته شده است: «دیگه نمی‌ترسیم؛ می‌جنگیم».

در این روز، بسیاری از شهرهای ایران و همه‌جای تهران، چنین بود؛ بی‌ترس، جنگاور.

از آن شنبه که حدود ۱۷۷شهر ایران به‌پاخاست و روزگار عسرت نظام ولایت فقیه را پی افکند تا این شنبه، با تغییر فاز اعتراضات به مدار هماوردی‌ها با حاکمیت، تعادلی جدید رقم خورد.

در این شنبه تمام شعارها متمرکز بر رأس حاکمیت ولایت فقیه با تأکید بر بطلان تمامیت نظام ملایان بود. در این شنبه یک واقعهٔ مهم و برجستهٔ دیگر، آماج تندترین لحن و خطابه قرار گرفتن ابراهیم رئیسی از جانب دانشجویان دانشگاه الزهرا بود: «مسؤل فاسد نمی‌خوایم ــ مهمون قاتل نمی‌خوایم».

 

در شنبه ۱۶مهر، خیزش‌ها و شورش‌ها خوشه‌یی و شتاب‌گیرنده شدند. هر خوشه‌یی، تکثیرکنندهٔ چندین تجمع دیگر می‌شد. فیلم‌های مستند که دقیقه به دقیقه گزارش می‌شدند، خبر از تجمع و درگیریِ هم‌زمان در بیش از ۵۰نقطهٔ تهران می‌دادند.

 

کیفیت نوین قیام و خیزش در روز شنبه ۱۶مهر، این چشم‌انداز بازگشت‌ناپذیر را ترسیم نمود که:

ــ قیام به‌طور پیش‌رونده‌یی مطالبات و تاکتیک‌هایش را ارتقاء می‌دهد.

ــ پنجره‌های متعدد را در اتخاذ تاکتیک‌های جدید می‌گشاید.

ــ با تجمعات خوشه‌یی، راه کارهای سرکوب‌گری رژیم را با پراکنده و خسته کردن نان‌خورهایش، یکی‌یکی می‌بندند.

 

روز شنبه ۱۶مهر آینه‌یی شد مقابل حرف‌های خامنه‌ای در تحلیل‌اش از قیامهای اخیر ایران‌زمین.

خامنه‌ای در اظهارات روز ۱۱مهر، با دجالیتی ۴۳ساله توأم با ادبیات مبتذل به‌ارث رسیده از اسلاف دیکتاتورها، با گاوگندچاله‌دهانیِ آخوندی تلاشی عبث نمود تا نسل‌های تسلیم‌ناپذیر به سلسلهٔ ستم‌شاهی و ستم‌شیخی در کف خیابانهای ایران را «دنباله‌روهای آمریکا و اسرائیل» معرفی کند!

به‌راستی خامنه‌ای مگر ادبیاتی جایگزین برای توصیف چنین تنگنایی که گریبان تمامیت‌خواهی نظام آخوندی را گرفته است، دارد؟ استدلالات سراسر زنگ‌زده و مندرس شدهٔ خامنه‌ای بر کرباس تبلیغاتی متعفن از ۴۳سال پیش تاکنون، حتی درونی‌های نظام را هم مجاب نکرد؛ چرا که با حواس پنجگانه‌شان حس می‌کنند و می‌بینند که در کف خیابانهای ایران جز نسل به‌جان آمدهٔ ایران و ایرانی نیست. اگر تمام نسل‌های ایرانی از دههٔ ۶۰ تا ۱۴۰۱، به تعبیر خامنه‌ای «آمریکایی و اسرائیلی» اند، پس بالای ۹۰درصد مردم ایران که مشتاق اخراج جمهوری اسلامی از ایران هستند و نسل‌های پیاپی‌شان در کف خیابان فریاد مرگ بر دیکتاتور سر می‌دهند، «آمریکایی و اسرائیلی‌» اند! به تعبیر خامنه‌ای، دانش‌آموزانی که مقابل اولیای بسیجی مدارس، عصیان و شورش کرده و کف خیابانهای شهرهای ایران را طنین شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «آخوند باید گم بشه» کرده‌اند، «آمریکایی و اسرائیلی» هستند!

 

آیا از این تعبیرات خامنه‌ای ــ که از منظر روان‌شناسی او را تهی‌شده و آویخته به تارهای عنکبوت معرفی می‌کنند ــ فلاکت و استیصال و مرگ مشاعر یک دیکتاتور تراوش نمی‌کند؟ دیکتاتوری که به‌قول گابریل گارسیا مارکز «کوشید تا سرنوشت ننگ‌آور را با رذیلتی که نامش قدرت است، جبران کند... دریافت که دروغ از شک راحت‌تر، از عشق سودمندتر و از حقیقت دیرپاتر است... دیکتاتوری مسخره که هیچ وقت ندانست پشت و روی این زندگی کدام است... دیکتاتوری که در هیاهوی گنگ آخرین برگ‌های زرد شدهٔ پاییزش، تا ابد با نوای آزادی بیگانه بود» (رمان «پاییز پدرسالار»، ص ۳۷۱ تا ۳۷۳).

 

بی‌تردید اکثریت قاطع مردم ایران، حرف‌های خامنه‌ای در ۱۱مهر را مایه تفریح خاطر هوشیارشان می‌دانند. آنچه اما برای مردم ایران جدی و حیاتی است، نگاشته شدن تحولات امروز و فردای ایران در سربرگ خیزش‌ها و قیامهای مهر ۱۴۰۱ است. نسلی کف خیابانهای ایران را فتح کرده است که تبلور اراده‌اش را در نخستین سطر این یادداشت معرفی نمود: «دیگه نمی‌ترسیم؛ می‌جنگیم»!

نسلی بی‌پروا و سلطه‌گریز. نسلی دارای ارتباطات وسیع با گروه‌سازی سریع. نسلی تا بن استخوان ضد سانسور، اختناق و تمامیت‌خواهی. نسلی بی‌پرده در بیان نظرات و مطالبات‌اش؛ تا جایی که پاسخ سکوت و بی‌محلیِ دایرهٔ قدرت را در کف خیابان به هماوردی می‌طلبد. نسلی که تبار دیکتاتوری و ابتذال تنیده بر گرداگرد آن را پشت سر نهاده و اکنون در حال کنار زدن تجسم‌های آن در هیأت جمهوری اسلامی آخوندی است. از این پس تقویم جدید ایران، چنین ورق می‌خورد با سربرگ شنبه‌هایش.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6dfaf113-148b-4779-85dd-170235e73935"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات