728 x 90

ایران؛ هر کوی و کاشانه کانون روشنگری

تبارشناسی نسل انقلاب ۱۳۵۷ (۳)

تبار شناسی نسل انقلاب ۱۳۵۷ (۳)
تبار شناسی نسل انقلاب ۱۳۵۷ (۳)

نشانه‌های پیوندهای فکری و سیاسی

پیوند نسل جوان ترقی‌خواه با زندگی و مبارزات زندانیان سیاسی و با نسل‌های مبارز در دهه‌های پیشین، یک وجه بسیار مهم تفاوت این نسل در تظاهراتها و بحثهای نظری با شبکه‌ٔ روحانیت و طیف مذهبی دنباله‌رو آن بود.

اواخر آبان و اوایل آذر بود که در تظاهراتها عکس‌های مبارزان علیه شاه زیاد شد. عکس‌هایی از خسرو روزبه، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن، علی‌اصغر بدیع‌زادگان، ناصر صادق، کریم‌پور شیرازی، خسرو گلسرخی، کرامت‌الله دانشیان، بیژن جزنی، دکتر علی شریعتی، چندین زن از چریک‌های فدایی و مجاهدین، قابی بزرگ متشکل از «شهیدان سیاهکل» و...

عکس‌های ستارخان، باقرخان، میرزای جنگل، دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی و... به‌طور ثابت وجود داشتند.

کتاب‌ها و جزوات زندگی‌نامه‌ٔ اینان، تحصیلات‌شان، مبارزات‌شان، شکنجه‌شدن‌شان توسط ساواک و نحوه‌ٔ مرگ یا شهادت‌شان در بین جمعیت پخش می‌شد. در هر تظاهراتی، پیاده‌روها منبع فروش و انتشار کتاب و جزوه می‌شد. بی‌اغراق باید یادآور شد که بیشترین سرانه‌ٔ مطالعه‌ٔ مردم ایران، در فاصله‌ٔ شهریور تا بهمن ۱۳۵۷ بود. بعد از آن، این میزان مطالعه بیشتر بین نسل جوان و طیف مبارزان سیاسی جریان داشت. به آن نیز خواهیم رسید.

وجهی از این روشنگریها درباره مبارزان با شاه، دفاعیات زندانیان سیاسی بود؛ چه آنان که ساواک کشته بود و چه آنان که زنده مانده بودند. جزوات و کتاب‌های دفاعیات زندانیان سیاسی از پرفروش‌ترین‌ها بودند که گاه چندین بار تجدید چاپ می‌شدند. این جزوات و کتاب‌ها با جلدهای ساده‌شان، بیشترین خوانندگان‌شان را در میان نسل جوان پرسشگر و نوخواه می‌یافتند. نسلی که گویی به تبار تاریخیِ خود رسیده است.

 

ایران؛ هر کوی و کاشانه، کانون روشنگری

هر چه مبارزه با شاه گسترش می‌یافت و چشم‌انداز سقوط آن قطعی‌تر می‌شد، بحثهای سیاسی درباره‌ٔ آینده‌ٔ پس از شاه هم بیشتر می‌شد. واقعیت این بود آن جمعیت انبوه که در خیابان‌ها بود و خواستار تغییر حکومت بود، درباره‌ٔ آینده‌ٔ پس از سلطنت، هم‌فکر و هم‌نظر نبود. خمینی هم تا وقتی به صدارت نرسید، در پاریس، هیچ نشانه‌یی از چگونگی حکومت و ساختار آن نمی‌داد. خمینی اصلاً هیچ برنامه‌یی نمی‌داد و هیچ تصویری واضح از آینده را بیان نمی‌کرد. از این رو آن روزها و شب‌ها ایران‌زمین شاهد بیشترین مباحثات سیاسی و تاریخی در خیابان‌ها و خانه‌ها بود. مباحثی که جملگی بر گرد تصور ایران آینده جریان داشتند.

کنجکاوترین قشر اجتماعی که مباحث ایران آینده را دنبال می‌کرد، نسل جوانی بود که با مسیر مبارزان علیه دیکتاتوری سلطنتی، پیوند یافته بود. مبارزانی از دهه‌های ۲۰ تا ۵۰.

آنچه در تمام آن گفت‌و‌گوها و حدس و گمانها، تصور آن نمی‌رفت، استقرار حکومت مطلقه‌ٔ مذهبی و دیکتاتوری فردی به‌نام ولی‌فقیه بود. حقیقتاً اگر پرتوی اندک و ناچیز از این تصور به ذهن و خاطر آن نسل شیفته‌ٔ آزادی و عدالت و آن جمعیت پر از امید و اعتماد خطور می‌کرد، هرگز مسیر تا ۲۲بهمن را با خمینی ادامه نمی‌داد و سرنوشت آن قیام بزرگ تاریخی، طوری دیگر رقم می‌خورد.

 

نگاهی به زمینه‌های قیام ۱۳۵۷

زمینه‌های هر قیام و انقلابی، مجموعه‌یی از یک تاریخچه با اجزای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور و میزان تأثیرات یا دخالت بین‌المللی در کشورداری یک حکومت است. این مجموعه در مقطع انقلاب ۱۳۵۷، رفتارهای سیاسیِ داخلی و بین‌المللیِ شاه و حکومت سلطنتی او بود.

حکومت شاه محصول کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ بود. این کودتا باعث سلطه‌ٔ مطلق یک دوره‌ٔ سیاه اختناق سیاسی و اجتماعی شد. این کودتا، ملی‌ترین حکومت تاریخ معاصر ایران به رهبری مصدق را ساقط کرد و فقط و فقط به‌خاطر نفت و بر سلطه نشاندن محمدرضا پهلوی صورت گرفت. محمدرضا پهلوی بود که می‌توانست مطامع استعمار و ارتجاع همراه آن را تأمین کند. میراث این کودتا، یک دوره‌ٔ شدت سرکوب سیاسی بعلاوه‌ٔ تشدید فاصله‌ٔ طبقاتی بود.

یادآوری یک اصل: در یک جامعه با حاکمیت‌های موروثی دیکتاتوری و سانسور، اختناق سیاسی و فاصله‌ٔ طبقاتی دو روی یک سکه و پشتوانه‌ٔ هم‌اند؛ اما دیکتاتوری سیاسی، مبنای تمام فسادهاست.

 

وقتی به‌نوشته‌های تاریخی و ادبی و شعریِ این دوره مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم همگی توصیف‌گر شرایط سیاه جنایت و اختناق ۲۵ ساله‌ٔ پس از کودتای ۲۸مرداد هستند. بیشترین ادبیات مبارزاتی و ضددیکتاتوری و سانسور در ایران، متعلق به این دوره‌اند.

در آن ۲۵سال، دستگاه سرکوب‌گر شاه بر مخالفان و منتقدان خودکامه‌گی متمرکز بود. معروف است که حتی مطالعه‌ٔ برخی کتاب‌های افشاگر جزئیات کودتای ۲۸مرداد و خواندن کتاب‌هایی درباره‌ٔ آزادی و دیکتاتوری، مجازات زندان داشت.

در آن ۲۵سال، تمرکز اصلیِ جنایات سیاسی شاه متوجه پیروان راه مصدق، طیفی از مذهبیون منفرد، جریانهای سوسیالیست و مارکسیست و سازمان مجاهدین خلق ایران بود. از سال۱۳۴۹ به بعد، این سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی خلق بودند که در کانون سرکوب‌گری و جنایات ساواک شاه قرار داشتند. در ادبیات مبارزاتی و مترقی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شامل مقاله‌ها، رمانها، شعرها و ترانه‌ها شاهد اثرگذاری مبارزات این سازمانها بر این آثار هستیم. اساساً بیشترین روشنفکران و دانشجویان این دوره را متأثر از این دو جریان مبارزاتی می‌بینیم.

 

زمینه‌ٔ دیگر آن قیام، سیاست بین‌المللی حکومت شاه بود. سیاستی که اساساً تکیه‌گاهش آمریکا بود. این سیاست در بستر جهان دوقطبی میان شوروی سابق و آمریکا، این‌طور عمل می‌کرد که شاه باید بازیگر ژاندارم منطقه در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا می‌بود.

این وابستگیِ سیاسی که سال به سال بیشتر آشکار می‌شد، یکی از زمینه‌های ایجاد تنفر مردم و مشخصاً جریانهای مبارزاتی علیه شاه می‌شد.

 

اقبال از دو جریان / برجسته نبودن مرزبندی‌ها

مجموع این زمینه‌های داخلی و بین‌المللی، داده‌های قدرت‌مندی در بستر قیام ۱۳۵۷ علیه حکومت سلطنتی شدند. به‌طور خاص از آذر ۵۷ به بعد چنین روشنگریهایی، توجه نسل جوان کنجکاو و آزادیخواه را به جانب جریانهای انقلابی و پیشتاز سوق می‌دادند. در میان جریانهای مذهبی و غیرمذهبیِ آن دوره، سازمانهای مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق بیشترین جذابیت و اقبال را در میان نسل جوان داشتند. اقبال نسل جوان به‌طور خاص پس از ۳۰دی که آخرین دسته از زندانیان سیاسی آزاد شدند، شتابی بیشتر گرفت.

زمینه‌های سانسور، جنایت و وابستگی حکومت شاه، دلایل مشترک اقشار اجتماعی و جریانهای سیاسی و نسل جوان آن موقع برای شعله‌ورتر شدن قیام ۱۳۵۷ بود. طبیعی بود که در چنان فضایی که کل جنبش بر سقوط حکومت سلطنتی متمرکز بود، هنوز مرزبندی‌های روشنی بین جریانهای فکری و سیاسیِ حاضر در آن قیام برجسته نبود.

 

آغاز جهت‌گیریها به‌سوی آینده

روزهای ۲۱ و ۲۲بهمن یکی از مقاطع مهم آشکار شدن نخستین مرز بین خمینی و شبکه‌ٔ آخوندی با سازمانهای مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق بود. مردم در خیابان‌ها خواستار شدت عمل برای سرنگونی حکومت بودند ولی خمینی طبق توافق کنفرانس گوادلوپ و تفاهم ژنرال هایزر با تعدادی از اعضای شورای انقلاب خمینی، خواستار انتقال آرام قدرت بود. آخوندها آشکارا در همه‌جا جار می‌زدند که «امام هنوز حکم جهاد نداده است».

 

از اواخر شب ۲۰بهمن به بعد، جوانانی که معروف به «انقلابی» بودند، اقدام به تسخیر پادگانها کردند. در کمتر از ۲۴ساعت، این جوانان توانستند انبوهی سلاح به‌دست بیاورند و پادگانهای تهران را پیاپی تسخیر کنند. اوج این درگیریها در دو روز ۲۱ و ۲۲بهمن بود که به تسخیر کامل پادگانها و مراکز نظامی و رادیو ـ تلویزیون انجامید. در همان شب ۲۲بهمن مشخص شد که بیشتر این جوانان، همان اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی خلق بوده‌اند. دو نام «مجاهد» و «فدایی» از همان روزها در مطبوعات و در سراسر ایران طنین یافت. از فردای ۲۲بهمن، تحولات اصلی سیاسی و تعادل‌قوای

ناشی از آن، میان حاکمیت جدید و این دو نام و در کشاکش با مجاهدین در محور نیروهای مترقی رخ می‌داد و به‌سوی آینده‌یی گاه عجیب و گاه غیرقابل پیش‌بینی، پیش می‌رفت.

ادامه دارد...

تبارشناسی نسل انقلاب ۱۳۵۷ ـ قسمت اول

تبارشناسی نسل انقلاب ۱۳۵۷ ـ قسمت دوم

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/203861a2-7420-4561-b35b-4aab23095181"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات