728 x 90

۱۲ بهمن، آغاز سقوط خمینی از ماه به چاه

خمینی از ماه تا به چاه
خمینی از ماه تا به چاه

در ساعت ۹ و ۲۷دقیقه صبح ۱۲بهمن ۱۳۵۷ هواپیمای ایرفرانس حامل خمینی در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشست و دقایقی بعد خمینی قدم نحسش را بر زمین پاک میهن ما گذاشت.

تعداد نفراتی که به استقبال خمینی رفتند از ۳ تا ۶میلیون گزارش‌شده و مردم ایران همه اعتماد خود را بر فرشی از خون نثار کسی کردند که بعدها با برقراری یک دیکتاتوری دینی، به بزرگترین جلاد تاریخ ایران‌زمین تبدیل شد. اگر اگر خمینی ذره‌یی شرف داشت می‌توانست با آن سه قدرت مستجمع در شخصیتش – سیاسی، مذهبی و جا خوش کردن در موضع رهبری یک انقلاب – همه انرژی‌های فوران‌کرده و جوشان در جامعه جوان آن روز را به سوی ساختن ایرانی آباد و آزاد و مستقل همراه با عدالت و برابری و رفاه و پیشرفت کانالیزه کند که الگوی کشورهای منطقه شود ولی دریغ و افسوس که رسالت خمینی این نبود و «ابلیس پیروز مست» نه برای آبادی و آزادی که برای «کشتن چراغ» آمده بود.

 

برخی وقایع ۱۲بهمن

واقعا عجیب است که از همان روز ۱۲بهمن خیلی از وجوه دجالیت خمینی و استبداد رژیمش آشکار شد:

در همان هواپیما که در مقابل سؤال خبرنگار برای بیان احساسش قرار گرفت درون‌مایه بی‌عاطفه و متکبرانه و فرعونی خود را با پاسخ «هیچ» بیرون ریخت.

از همان روز چماقداری و لباس‌شخصی و ضرب و شتم مردم و لمپنیسم باب شد و همراهان و حفاظت خمینی برای پراکنده کردن مردم ساده و مشتاق در بهشت‌زهرا کمربندها را در آورده و به جان مردم افتادند!

از همان روز باندبازی و سگ‌دعوای قدرت و سهم‌خواهی برای غصب حاکمیت مردم شروع شد. «مطهری با یک نیرویی کمیته تشکیل» داد و «بهشتی هم با یک دسته دیگر صحبت» کرده و قرار مدار گذاشت. تعدادی «هم از هیأت مؤتلفه قبلی بودند... گروه دیگری هم بودند که» (شمال‌نیوز، ۱۲بهمن ۱۳۹۴) با شنیدن بوی کباب آمده بودند.

و از همان روز مرزبندی و دشمن اصلی هم کاملاً مشخص شد و همراهان خمینی امثال مطهری و بادامچیان و... به‌شدت حواسشان بودند که در بهشت‌زهرا کسانی هم‌چون «مادر رضایی‌ها» نباید سخنرانی کنند و «اینها نباید بیایند» و شب قبل از پرواز «مطهری تا ۲صبح بیدار» بود تا مستقیماً و تلفنی با خود خمینی درباره مرزبندی با مجاهدین تعیین‌تکلیف کند (همان منبع).

بله، از همان روز – که تازه هنوز ۱۰روز تا ۲۲بهمن و برقراری حاکمیت آخوندی مانده بود - آزادی‌کشی و سرکوب و توتالیتاریسم و غصب حاکمیت و پایمال کردن حقوق مردم راه افتاد و در همان هفته‌ها و ماه‌های اول هم تدوین قوانین سرکوبگرانه و ضد زنان و آزادی‌ها سرعت گرفت و دست‌آوردهای انقلاب یکی یکی بر باد رفت.

 

۴۴ سال بعد

این روزها که ۴۴سال از آن روز مهم و سرنوشت‌ساز گذشته است به‌راحتی می‌توان دید که آن استقبال میلیونی و آن خوشآمد خونین به چه نقطه‌ای رسید و خمینی در پیش چشم مردم ایران از کجا به کجا رسید.

البته که خمینی به‌سادگی از ماه به چاه سقوط نکرد و افشا نشد و بستر و زمینه این روشنگری جبهه جنگی است به طول عمر حکومت خمینی بین قداره‌بندان حاکم و مقاومت ایران با ۱۲۰هزار شهید که خونشان در خون شهدای قیام مردم ایران در سالهای اخیر امتداد یافته است و هر قطره خون، یک گواهی تاریخی و ایدئولوژیک بر نامشروع بودن خمینی و نظامش است؛ با این حال در ارزیابی دیگری می‌توان به شعارهای مردم در قیام دموکراتیک مردم ایران در شهرهای میهن نگریست که چگونه جوانان قیام‌آفرین عکسهای خمینی دجال را به آتش می‌کشند و چطور خمینی در طنین «مرگ بر خامنه‌ای، لعنت بر خمینی»، ملعون همگان شده و مردم ایران عزم جزم کرده‌اند او و نظامش را با هم نابود کنند.

به همین دلیل هم هست که خامنه‌ای به نیروهایش هشدار می‌دهد «نگذارید یاد خمینی در جامعه کم رنگ شود»! و به زبان معکوس از بی‌اثر بودن تمامیت سرکوب و خفقان ۴۴ساله می‌نالد که «راه برطرف کردن وسوسه تبلیغاتیِ اثرگذار بر ذهن جوان و نوجوانباتون نیست» و اعتراف می‌کند که ذهن جوان و نوجوان امروزی از خمینی و نظامش عبور کرده است. اگر هم رئیسی بر سر قبر خمینی از تنفر و رویارویی جوانان با حاکمیت ولایت فقیه نگران است و مذبوحانه ذکر مصیبت «مصون‌سازی جامعه» برای «جوانان امروز که (خمینی) را ندیدند، دوران جنگ را ندیدند» می‌خواند، مشخص است که خمینی در اذهان جوان امروزی نابود شده و جز با تف و لعن و نفرین یاد نمی‌شود.

در ۴۴ سالگی حاکمیت آخوندی، منفجر کردن خانه خمینی دجال ضدبشر توسط جوانان انقلابی در قم چشمه‌ای از کینه و تنفر جوانان و مردم ایران و نمونه‌یی از سقوط خمینی از ماه به چاه است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/861dcb6f-4b38-4c51-9c67-70b419335c0a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات