پسلرزههای زلزله اخراج سفیر و نفر دوم سفارت رژیم از آلبانی، همچنان رژیم را میلرزاند. این واقعه اکنون به بحرانهای رژیم اضافه شده و آتش جنگ باندی را شعلهورتر کرده است.
چیزی که در این ماجرا بیشتر به چشم میخورد ضعف و دستبستگی رژیم در واکنش به اقدام آلبانی بود که به بهانههای مضحکی متوسل شده بود. قاسمی سخنگوی وزارتخارجه رژیم این کشور را کوچک و بیاهمیتی معرفی کرد که حتی سفارت هم در تهران ندارد! در این صورت باید از آخوندها سؤال کرد چرا یک سفارت بزرگ در چنان کشوری دایر کرده و بالاترین مهرههای امنیتی و اطلاعاتیش را در سوراخ سنبههای این کشور جاسازی کرده است؟
علت دستبستگی رژیم در پاسخگویی مشابه؟
این تنها در مورد اخراج دو دیپلمات از آلبانی نیست که رژیم از خود واکنش مناسب نشان نداده است. کیهان آخوندی اشاره کرده است که رژیم در برابر اخراج ۵تن از دیپلمات تروریستهایش در ۵کشور اروپایی هیچ واکنشی نداشته و برخلاف عرف رایج در مناسبات دپیلماتیک اقدام به مقابله بهمثل نکرده است. البته در مورد اخراج سفیر رژیم از آلبانی، ناتوانی رژیم در واکنش مناسب بهدلیل حضور مجاهدین در این کشور برجستهتر میشود و بیشتر به چشم میخورد و این سؤال را به ذهن میآورد که چرا؟ علت دستبستگی رژیم در این زمینه چیست؟
یک عامل مهم که دست رژیم را در پاسخ مناسب میبندد این است که هم در اقدام دولت آلبانی و هم در سایر موارد قبلی، هیچ کشوری از رژیم حمایت نکرد و اخراج دیپلمات تروریستها حتی مورد حمایت سایر کشورها و بهویژه اتحادیه اروپا هم قرار گرفت. اینکه سفارتخانههای رژیم لانه ترور و جاسوسیاند و سفرا و هیاتهای نمایندگیش پیش از اینکه وابسته به وزارتخارجه باشند، وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و نیروی قدس هستند، تبدیل به یک دانش عمومی لااقل در سطح دولتها شده است. بنابراین رژیم ترجیح میدهد این ضربات را تحمل کند و تا آنجا که ممکن است دم برنیاورد. علاوه بر اینها باید در نظر داشت که اقدام آلبانی یک تکنمود نیست بلکه حلقهای در زنجیره انزوای فزاینده منطقهای و بینالمللی رژیم است.
معنی روشن انزوای فزاینده رژیم
مروری کوتاه بر آنچه این روزها در رسانههای رژیم منعکس شده است مفهوم انزوای بینالمللی بهعنوان عاملی که امکان پاسخگویی از رژیم را گرفته است آشکارتر میکند:
- دولت آلمان اجازه ورود شرکت هواپیمایی ماهان وابسته به سپاه را به فرودگاههایش لغو کرده است.
- شرکت ملی نفت چین اعلام کرد که تمام فعالیتهای تجاری خود با ایران را از بانک مرکزی کونلون متوقف خواهد کرد.
- علاوه بر این چین از سرمایهگذاری در میدان گاز پارس جنوبی در ایران خارج شد.
- قبل از آنهم توتال از ایران و دایره معامله با ایران خارج شده بود.
- رویترز گزارش داده که شرکتهای مواد غذایی در حال لغو قراردادها با ایران بهدلیل تحریمهای آمریکا هستند.
- تلاش آمریکا برای جلوگیری از بهکارگیری ارز دیجیتال برای معامله با رژیم است.
بدتر از اینها!؟
اما اینها همه ماجرا و تمامی مشکلات رژیم نیستند! وجه وحشتناکتر از این موارد، جنبهٔ اقتصادی ماجرا است که در شرایط تحریم، آثار خود را بلافاصله ظاهر میکند و در شرایطی که رژیم تلاش میکند تحریمها را دور بزند، هر کدام از قطع ارتباط شرکتها با رژیم، حلقهٔ تحریمها را بر گردن رژیم تنگتر میکند. ضمن اینکه روشن است آبشخور این محدودیتهای اقتصادی، اساساً سیاسی است!
قسمت جانگداز داستان خامنهای!
در چنین شرایطی کیهان خامنهای سؤال جالبی مطرح کرده که «چرا و چطور به این نقطه رسیدهایم؟!» که حتی نمیتوانیم در مورد یک کشور بهقول خودشان کوچک مثل آلبانی هم مقابله بهمثل کنیم!؟
البته کیهان خودش به این سؤال جواب نداده اما به نیابت از کیهان میتوان گفت:
آنچه اکنون شاهدش هستیم ادامهٔ نبردی است که رژیم از یکسو و مجاهدین و مقاومت ایران از سوی دیگر طی این ۴دهه درگیر آن بودهاند:
نبردی که در واقع مقاومت مردم ایران هم در شکل عام آن(که نقطهٔ اوج آن قیام دیماه است، قیامی که همچنان ادامه دارد) و هم در شکل خاص و سازمانیافتهٔ آن(که رژیم را به این نقطه رسانده است) گریبان رژیم را با تمام قوا گرفتهاند.
موقعیت کنونی رژیم در واقع «برآمد» بحرانهای همهجانبهٔ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که در عرصههای داخلی، منطقهای و بینالمللی رژیم را احاطه کردهاند. در تمام این عرصهها هم رژیم با شکست و بنبست مواجه شده است. اگر این بحرانها را طی یک سال اخیر فقط بخواهیم بشماریم، یک فهرست طولانی خواهد شد. بنابراین فقط میتوان به مهمترین شکستهای رژیم طی یکسال اخیر اشاره کرد.
سیاهه شکستهای رژیم
- رژیم به طرحهای تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران در کشورهای مختلف رو آورد، اما بر سر خودش خراب شد.
- خواست اقتصاد درهمشکستهاش را مهار و درمان کند، ولی بدتر شد.
- خواست با همراهی دولتهای اروپایی، گریزگاهی برای تحریمها فراهم کند، اما بهجایی نرسید.
- سیاست نگاه به شرق خامنهای و روی آوردن به روسیه و چین هم دردی را دوا نکرد.
اکنون بهروشنی میتوان نتیجه گرفت که تمام مسأله این است که:
رژیم برونرفتی ندارد؛ هر راهحلی هم که در پیش بگیرد تیری است که به خودش شلیک میکند.
محصول این درماندگی سیاسی، تنزل کیفی موقعیت رژیم در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی است.
بهطور خلاصه میتوان گفت: رژیم اکنون با ۴بحران دست بگریبان است:
یکم) بحران داخلی و قیام مردم
دوم) بحران و جنگ باندهای درونی خودش که بازتاب بحران اول در درون حکومت آخوندی است. تشدید روزمره تضادهای درونی رژیم تمامی لایههای حاکمیت آخوندی را دچار فلج کرده است
سوم) سوم انزوای منطقهای
چهارم) بحران بینالمللی رژیم که در بنبست برجام و تشدید حلقه تحریمها، آثار فشار آن بر گلویش ظاهر شده است
اینها همه حاصل ۴دهه رویارویی مقاومت با رژیم است. مقاومتی که این دیکتاتوری فاسد و جنایتکار را در یک رزم بیامان به این نقطه رسانده است.
علت ریسکپذیری رژیم؟
اکنون پرسشی که خودنمایی میکند این است که در شرایطی که رژیم در وضعیت تشدید تحریمها نیاز شدیدی دارد که روابطش با کشورهای مختلف را حفظ بکند چرا ریسک چنین اقدامات تروریستیای را که به تجربه این ماهها اساساً روی سر خودش خراب میشود را پشت سر هم بهجان میخرد؟
پاسخ ناگزیر این است که: وقتی چنین مقاومتی هست و رژیم را به چنین نقطهای از استیصال سوق میدهد، طبعاً چارهای ندارد.
باید مطمئن بود که تروریسم خارج کشوری رژیم مابهازای سرکوب و اعدام در داخل برای بقای رژیم به منزلهٔ اکسیژن است. رژیم قادر نیست از آن دست بردارد.
تروریسم، تاکتیک، استراتژی و ایدئولوژی آخوندهاست!
تروریسم و تکرار این قبیل جنایتها، نه یک واکنش گذرا و تاکتیکی رژیم، بلکه یک راهکار و برونرفت در استراتژی رژیم برای بقا و مقابله با بحران سرنگونی است. اطلاعات و وزارتخارجه و سفارتخانههای رژیم همه و همه اجزای دستگاه تروریسم ولایت فقیهاند. از آنجا که دیگر مجاهدین مثل قبل زیر چنگ نیروی تروریستی قدس در عراق نیستند رژیم چارهای جز این اقدامات تروریستی ندارد و همانطور که مقاومت ایران قبلاً پیشبینی کرده بود، بهرغم هوشیاری و حساسیت کشورها نسبت به تروریسم رژیم، رژیم باز هم به این فعالیتها ادامه خواهد داد که البته نتیجهاش باز هم روشن است:
باز هم رسوایی، باز هم شکست و گامهای بیشتری به سوی سرنوشت محتوم سرنگونی!