728 x 90

اسلام دمکراتیک، آنتی‌تز بنیادگرایی دینی

کنفرانس «رمضان ـ متحد علیه بنیادگرایی و جنگ‌افروزی و برای صلح و برادری»)
کنفرانس «رمضان ـ متحد علیه بنیادگرایی و جنگ‌افروزی و برای صلح و برادری»)

«این افتخار تاریخی مجاهدین است که تحت رهبری مسعود رجوی توانسته‌اند با ترسیم مرزهای عقیدتی و تاریخی اسلام دمکراتیک و ارائه یک آنتی‌تز قدرت‌مند در برابر ارتجاع مذهبی، تفکر قرون‌وسطایی خمینی تحت نام اسلام را به‌شکست بکشانند و جامعه ایران را نیز در برابر آفت بنیادگرایی، بیمه بکنند».

(بخشی از سخنرانی خانم مریم رجوی در کنفرانس «رمضان ـ متحد علیه بنیادگرایی و جنگ‌افروزی و برای صلح و برادری»)

 

مهم‌ترین خصیصه‌های بنیادگرایی دینی

بنیادگرایی دینی تحت نام اسلام، آفتی است که جهان امروز و دست‌آوردهای آن را تهدید می‌کند. نظام ولایت فقیه، مدل به‌حکومت رسیدهٔ این نوع بنیادگرایی است و ام‌القرای آن محسوب می‌شود.

سوءاستفادهٔ از دین برای گسترش و تحکیم ولایت مطلقه فقیه و خلافت ارتجاعی اصلی‌ترین خصیصهٔ بنیادگرایی است. سایر خصیصه‌های آن عبارتند از:

ـ تحریف و تفسیر به رأی قرآن و سنت پیامبر و آموزه‌های پیشوایان شیعه برای توجیه جنایت و فساد

ـ نهادینه کردن شدید‌ترین و موهن‌ترین نوع خشونت از قبیل سنگسار، دست و پا بریدن و چشم درآوردن به بهانهٔ اجرای احکام دینی

ـ توسل به شکنجه، سیاه‌چال، اعدام‌های خیابانی، اعدام‌های جمعی و نسل‌کشی و سرکوب برای مهار اعتراضات اجتماعی

ـ زن‌ستیزی هیستریک و نگاه جنسیتی به انسان

ـ دخالت در تمام شئون مردم و نقض آزادیهای فردی و اجتماعی

ـ قائل نبودن حق انتخاب و انتخابات آزاد برای مردم

ـ صدور تروریسم و جنگ‌آفرینی در پوش دفاع از اسلام

ـ ولع جنون‌آمیز برای مسلح شدن به سلاحهای کشتار جمعی و بمب‌اتمی

ـ چپاول، غارت و به تیول درآوردن منابع اقتصادی به بهای نهادینه کردن فقر مطلق در جامعه

ـ شیطان‌سازی از مخالفان با کثیف‌ترین شگردها

 

تصحیح یک خطا در برداشت

در حالی که برخی بنیاد‌گرایی اسلامی را بازگشت به بنیادها و اصول ترجمه کرده‌اند،

در حالی که چنین تلقی می‌شود که بنیادگرایی اسلامی به‌معنای بازگشت به اصول و اعتقادات بنیادی اسلامی است، پدرخوانده بنیادگرایی اسلامی که حاکمیت مردم ایران را غصب کرد نشان داد وقتی پای سلطه و قدرت در میان باشد از پراگماتیستی‌ترین و ماکیاولیستی‌ترین روش‌ها سود می‌جویند.

این جملهٔ معروف خمینی را از یاد نبریم:

«حفظ خود اسلام [اسم مستعار خمینی و نظام ولایت فقیه] از جان مسلمان هم بالاتر است. این حرفهای احمقانه‌یی است که از همین گروهها القا می‌شود که خوب، جاسوسی که خوب نیست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نیست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شرب خمر هم واجب است» (صحیفهٔ خمینی. ج۱۵. ص۱۱۶).

 

مجاهدین، آنتی‌تز بنیادگرایی

در برابر هیولایی با این خصوصیات، نیرویی در تاریخ معاصر ایران وجود دارد که از هر حیث آنتی‌تز آن به‌شمار می‌رود. سازمان مجاهدین خلق ایران. سازمانی که با این جملهٔ محمد حنیف‌نژاد متولد شد:

«مرز بین حق و باطل، مرز بین با خدا و بی‌خدا نیست، بلکه بین استثمارشونده و استثمار‌کننده است».

سازمانی که لایه‌های قطور و کبره‌گرفتهٔ ارتجاع، خرافه و جاهلیت را از سیمای حقیقی قرآن زدود و یک برداشت پویا و دینامیک از اسلام ارائه کرد؛ برداشتی که راهنمای عمل مبارزه برای آزادی مردم ایران بود. مرزبندی مستحکم مجاهدین با راست ارتجاعی در جریان ضربه اپورتونیستی چپ‌نما در سال۱۳۵۴ آنها را مغضوب آخوندها و به‌خصوص خمینی کرد.

مسعود رجوی در نخستین سخنرانی خود در دانشگاه تهران به تاریخ ۴بهمن۵۷، شعار «پیروز باد انقلاب دمکراتیک ایران» را فریاد زد.

از افتخارات تاریخی مجاهدین همین بس که خمینی در استیصال از به‌زانو درآوردن و هم‌سو کردن‌شان با ولایت ارتجاعی خود گفت:

«من اگر در هزار احتمال یک احتمال می‌دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم؛ لازم هم نبود شما پیش من بیایید» (صحیفهٔ خمینی. ج۱۴. ص۳۴۳).

این در حالی بود که او در همان سخنرانی به تاریخ ۲۱اردیبهشت ۶۰، فعالیت حزب توده و اکثریت را مجاز اعلام کرده بود:

«بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی‌کنیم، مع ذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبت‌های سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به‌طور آزاد. ». (همان منبع).

 

مرزبندی همه‌جانبهٔ مجاهدین با بنیادگرایی

علت زدن برچسب «منافق» و بعدها «یاغی» و «باغی» و «محارب مسلح» به مجاهدین از سوی خمینی این بود که آنها از اسلامی سخن می‌گفتند که بارزترین ویژگی آن آزادی و دمکراسی بود. با ولایت فقیه و انحصارطلبی ناشی از آن سر ستیز داشتند. حاکمیت مردم و رأی مردم را در مقابل حاکمیت آخوند و پاسدار تبلیغ می‌کردند. به پلورالیسم سیاسی و آزاد‌اندیشی و آزادی بیان معتقد بودند. برخلاف زن‌ستیزی هیستریک ارتجاع از آغاز بر برابری زن و مرد پای می‌فشردند. در برابر تحجر، تعبد و اجبار دینی بر آگاهی، مسئولیت‌پذیری و انتخاب انسان تأکید می‌کردند.

آنها برای این اعتقاد سنگین‌ترین بهای ممکن را در تاریخ معاصر ایران پرداختند. یک قلم ۳۰هزار زندانی سربدار در تابستان ۱۳۶۷

آری، مجاهدین فقط در پهنهٔ تئوریک یا سیاسی، مبارزاتی و تشکیلاتی با بنیادگرایی مرز نکشیدند. آنها بهای این مرزبندی با عمل انقلابی و گوشت و پوست و استخوان خویش پرداختند. از این رو شناختی همه‌جانبه از آن دارند و می‌دانند چطور این بلیهٔ تاریخی را به زیر بکشند.

به‌راستی اگر یک لحظه مجاهدین، دیدگاه دمکراتیک، ترقیخواهانه و مدرن از اسلام و فداکاریهای عظیم آنها در رویارویی با مهیب‌ترین نوع استبداد مذهبی را از صحنهٔ سیاسی ـ اجتماعی ایران حذف کنیم؛

آیا برای سلطهٔ شوم آخوندهای خمینی و خامنه‌ای صفت بر فلات ایران پایانی متصور بود؟‌

آیا بنیادگرایی دینی علاوه بر ایران، خاورمیانه را نیز به زیر نعلین خود نکشیده بود؟

آیا نظام ولایت فقیه اکنون مسلح به بمب‌اتمی نبود و جهان را ـ با گزنده‌ترین زبانها ـ تهدید نمی‌کرد؟

آیا... ؟

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f64e3de4-0d4d-48fe-b842-a4d6862ce284"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات