728 x 90

از پاسدار -لمپنهای پایگاه عمار تا پاسداران سیاسی برون‌مرزی «ایرج مصداقی و سعید بهبهانی و... . »

زندانی سیاسی سابق رضا فلاحی
زندانی سیاسی سابق رضا فلاحی

تاریخ ایران را که مرور کنیم بسادگی در خواهیم یافت که چگونه پیوند نا نوشته ولی ناگسستنی بین دو قشر حاکم و لات و لمپن ها از زمان قاجاریه تاکنون، خود را در رخدادهای با اهمیت ایران، چون انقلاب مشروطیت، کودتای ٢٨مرداد و گله‌های سرکوبگر رژیم آخوندی پس از انقلاب سلطنتی، تحمیل کرده است.

پیش‌تر جایگاه این اراذل و اوباش لات و چاقو کش قهوه‌خانه‌ها و سر گذرها بود ولی بتدریج با پیدایش پدیده شهر نشینی با دستگاه سلطنت و سپس دستگاه آخوندی گره خوردند. پس از انقلاب ضدسلطنتی عمده آنها جذب نهادهایی چون کمیته، سپاه، آنچه لباس‌شخصیها نامیده می‌شدند، و یا دادستانی گردیدند و یا در معیت، سر بازجو و سرداران حکومتی در آمدند.

دربزنگاه تاریخی حاکمیت آخوندی، برای اولین بار اراذل و اوباش به جای چاقو و دشنه، مسلح به انواع سلاح شدند تا در قبال دریافت تکه استخوانی از آخوندهای فربه تازه به دوران رسیده حمایت نمایند.

مخرج مشترک دو قشر آخوند و اراذل و اوباش حکومتی را می‌توان، بی‌آبرویی، بی‌چاک و دهنی، بی‌پرنسیپی و بی‌شرافتی دانست.

 

با مهاجرت بخش بزرگی از ایرانیان به فرنگ و اختراعات جدیدی چون ماهواره، که کنترل آن از دست رژیم خارج بود، رژیم نیازمند تربیت پاسداران دست‌آموز ی بود که در امر سلاخی مخالفان زبان دراز عمل نمایند، اما این بار نه با چاقو و دشنه فیزیکی بلکه با اسلحه شیطان‌سازی، شایعه‌سازی، لجن‌پراکنی، بی‌شرافتی و وقاحت بی‌حد و اندازه!

بنابراین تربیت و صدور پاسداران سیاسی تحت عنوان روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، تحلیلگر و اپوزیسیون جهت حمله به ایرانیان آزاده‌ای که ممکن بود منافع رژیم را به خطر بیندازد، آغاز شد. علاوه بر تلاش بر صدور چنان بی‌شرف هایی، جهت یارگیری از اراذل و اوباشی خارج نشین که از چنان پتانسیلی برخوردار باشند، در سر لوحه کار قرار گرفت.

 

نوع جدیدی از پاسداران که به جای جای مهر بر پیشانی و ریش بلند و لباس چروکیده و کثیف، بسیار مرتب ظاهر می‌شدند، برای رد گم کردن اجازه یافتند تا الگوهای ساختار ی و قرائتهای رسمی رژیم در داخل را نا دیده گرفته، با کت و کراوات و پاپیون یا در صورت مونث‌ بودن، بدون حجاب و باغلیظترین آرایش‌ها ظاهر شوند.

آنان در دستشان نه اسلحه، بلکه دوربین و یا قلمی خود نمایی می‌کرد، که مگسک آن، مستقیم به سمت دشمنان رژیم و به‌ویژه منسجم‌ترین نیروی سازمان‌یافته سرنگونی طلب آن، یعنی سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران نشانه گرفته شده بود.

اصلاح طلبان و پاسداران دیروز به لطف چشم بر هم نهادن جبهه مماشات خیلی حساب شده به‌عنوان اسبهای تروای رژیم در رسانه‌های معتبر، جاسازی شدند تا امکان دست به دست کردن مزدوران سفارش شده ساده‌تر شود.

این مزدوران بی‌شرافت به یمن حضور این نفوذی‌ها، با دست باز از این کانال به آن کانال پاسکاری و دست به دست می‌شدند تا حافظ منافع رژیم باشند.

 

هموطنان در خارج از کشور که طی سالیان متمادی زندگی در ایران آخوند‌زده، تجربه شیطان‌سازی از مجاهدین و نیروهای مبارز را در خاطر و در حافظه داشتند، به‌محض ورود به فرنگ، باز با همان شیطان‌سازیها از طریق مزدوران برون مرز که در رادیو، روزنامه و خبرگزاریها، جا خوش کرده بودند، اما این بار با ادبیاتی متفاوت، مورد حملات مغزشویی قرار می‌گرفتند.

اما با کلید زدن پروژه‌ای به نام گزارش ٩٢ از طرف وزارت اطلاعات رژیم و رونمایی کردن از پدیده‌ای به نام نفوذی تشنه به خون مجاهدین به نام ایرج مصداقی،

که قرار بود بخش پورنوگرافی حمله به مجاهدین را یدک بکشد، با وجود قوانینی که دست این رسانه‌ها را برای آنچه که مورد نظر رژیم بود می‌بست کفایت نمی‌کرد. باید طرح دیگری در انداخته می‌شد.

 

با وجود حی و حاضر بودن عده‌یی قلیل از بی‌شرفها در خارج که حاضر بودند خود را با بهایی نه چندان گزاف به رژیم بفروشند کار به‌نظر سخت نمی‌نمود، ولی برای کار فوق به بی‌شرافتی در حد آخوندها و سایتهای مستهجن نیاز بود. تا این‌که کشف جدیدی صورت گرفت. بله! سعید بهبهانی! کسی که سابقه همکاری با یک لمپن دیگر (داور) را در کارنامه خود داشت! بینگو!

خوب حالا هم خر و هم پالان هر دو جور شده و وزارت هم سوار کار،

پس نور!صدا! اکشن!

 

به تدریج این زوج بی‌شرافت که بویی از اخلاق نبرده‌اند، مجاهدین و هواداران و هر آنکس را که حاضر به نثار لگدی به مجاهدین نشده است را زیر ضرب ناسزاهای چارواداری خود قرار دادند!

از نظر آنان جهان دو قسمت بود! مجاهدین و حامیان و بی‌طرفان که بنا به وظیفه وزارت باید مورد طعن و نفرین قرار بگیرند، یا دشمنان مجاهدین که بهترین و با اخلاق‌ترین بندگان خاص خدا یعنی مقربان دستگاه اطلاعات آخوندی هستند

اما برای آن که وقت شما خوانندگان گرامی را بیش از این نگیرم، می‌خواهم به آخرین کار عاری از شرافت این تلویزیون وزین مورد نظر وزارت اطلاعات و گرداننده آن بپردازم.

در اولین روز دادگاه نوری، بهبهانی و شرکا که انتظار حضور پر شمار مجاهدین در مقابل دادگاه نوری را نداشتند و پس از نظاره آن عظمت، خود را بازنده مطلق ارزیابی کرده بودند، به صرافت می‌افتند تا صحنه را به نفع خود بچرخانند.

بهبهانی با یک نقشه دقیق و حساب شده و طراحی شده از پیش، تلاش می‌کند که خود را در دیدرس هواداران سازماندهی شده و منظم مجاهدین که با فریادهای کوبنده خود، صحن دادگاه را به لرزه در آورده‌اند نزدیک کند.

 

دلیل چنین کار احمقانه‌ای از طرف این بی‌شرافت این بود که تصور می‌کرد که با حضور خود و تحریک هوادارن مجاهدین، درگیری صورت پذیرد و در نتیجه پلیس به‌دلیل درگیری و بی‌نظمی، آکسیون هوادارن مجاهدین را لغو می‌نماید تا حضور پر رنگ مجاهدین به محاق رود، تا بلکه در سکوت و عدم حضور مجاهدین جمع چندین نفره آنان لاجرم به چشم آید!

خوشبختانه با هوشیاری هواداران و مسئولان مجاهدین، نقشه وی منجر به شکست شد و همین امر تعادل روحی و روانی او را آن‌چنان به هم می‌زند که مجبور می‌شود نقاب پوشالی ادب از چهره بر دارد تا خود واقعی او عریان ترشود!

شاهد بودیم که او تا وسط خیابان آمد، پائین تنه خود را برهنه کرد تا به خانواده شهدای قتل‌عام و آن هم در اولین روز دادگاه دژخیم حمید نوری، توهین کند

این پاسدار سیاسی رژیم که شباهت کاملی از نظر بی‌شرافتی و وقاحت با دیگر پاسداران و فرهنگ آخوندی دارد، حتماً اگر در ایران بود به‌رسم پاسداران فجایع بیشتری مرتکب می‌شد. ولی در فرنگ چاره‌ای نداشت مگر پایین تنه خود را به نمایش عام و خاص بگذارد.

ابن کار بی‌شرافتی او نه تنها موجب خشم هواداران مجاهدین بلکه خشم سایر ایرانیان آزاده و رهگذرانی بود که در حال تردد در خیابان بودند!

 

پلیس سوئد که این بی‌شرافت را در نظر داشت، بلافاصله دخالت کرد و با گرفتن دستانش و تفهیم این‌که کار او خلاف عرف و ادب بوده است، او را چون یک مجرم و دیوانه از دادگاه دور نمود.

به‌رغم هماهنگیهای از پیش به‌عمل آمده، این مزدور و شرکا نتوانستند به آنچه می‌خواستند دست یابند و یک بی‌آبرویی و رسوایی بزرگ برای خود خریدند که تا دنیا دنیاست به اسم مزدوران وزارت اطلاعات در خارج کشور ثبت می‌شود.

ما زندانیان سیاسی پیشین دولتهای اروپایی را فرا می‌خوانیم تا عناصر جا سازی شده و سلول‌های خفته وزارت اطلاعات در اروپا را طبق قوانین اتحادیه اروپا محاکمه و مجازات و اخراج نمایند،

اما، پیام آخر به مزدوران بی‌شرافت رژیم به‌ویژه سعید بهبهانی و نفوذی تشنه به خون ایرج مصداقی آنکه؛ تا آخر در مقابل شما و اربابانتان در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و نیروی قدس ایستاده‌ایم و تا سرنگونی تام و تمام رژیم و مزدورانش، از آرمانهای به حق یاران سربدار ۶٧، در حمایت از سازمان مجاهدین خلق و آرمان مسعود رجوی مداومت خواهیم کرد!

این گوی و این میدان!

رضا فلاحی

از زندانیان سیاسی دهه شصت و از شاکیان دادگاه حمید نوری

۲۷مرداد۱۴۰۰

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/27869eac-c174-4821-b242-35c735d2fa75"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات