728 x 90

از هر جنایت، گلوله‌هایی‌ زاده می‌شود

دادخواهان قتل عام ۶۷
دادخواهان قتل عام ۶۷

برای چندمین بار است که حمید نوری، جلاد گرفتار در پنجهٔ عدالت، اظهار می‌کند که صدای تظاهرات و فریاد دادخواهی خانواده‌های قتل‌عام‌شدگان در بیرون از دادگاه او را اذیت می‌کند. او گویا فکر می‌کند هنوز دادیار ناظم زندان است یا انگار می‌پندارد کشوری مانند سوئد نیز با قوانین قرون‌وسطایی و وحشیانهٔ ام‌القرای بنیادگرایی اداره می‌شود و حکومت مجاز است دهان تظاهر کنندگان را ببندد، قلم‌ها را بشکند، دست قطع کند، چشم در بیاورد، تعزیز نماید و به‌دار بیاویزد و در نهایت تمام این جنایتها را به خدا، پیامبر و قرآن نسبت دهد؛ و هر کس را که درصدد اعتراض برآمد منافق، یاغی، باغی و مهدورالدم بخواند.

سکوت کنید! شعار ندهید! پلاکارد بلند نکنید! دادخواه عزیزانتان نباشید! مبادا چینی نازک احساس این جلاد بشکند!

 

جالب است این حرف را دژخیم پیشانی‌سیاهی می‌زند که تمام عمر کارش قصابی انسان و شخم زدن بدن زندانیان سیاسی و اعتراف‌گیری از آنها بوده است. او در اتمسفری به سر برده است که در ۲۴ساعت شبانه‌روز هیچگاه خالی از صدای شلاق و فریادهای دردآلود شکنجه‌شوندگان در هنگام فرود تیزنای کابل لخت بر شیار زخم‌هایشان نبوده است. او با همین چشمهایش بسا زندانیانی را پاییده که بعد از شکنجه‌یی طولانی، مسافت زیر هشت تا سلول را با پاهایی خونچکان، زانوانی تا شده پیموده‌اند. از شکنجه‌گرانی بوده که زندانیانی را که بعد از شکنجه توان حرکت نداشته‌اند، کشان‌کشان به داخل سلول انداخته است.

این کارچاق‌کن مرگ، در حالی از صدای خانواده‌های دادخواهان شکنجه می‌شود که خواندن اسامی زندانیان در انتظار اعدام و بردن آنها به پای طناب دار کسب و کار او بوده است.

 

بنا به گواهی نصرالله مرندی، از شاکیان این پرونده و از زندانیان سیاسی هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران، حمید نوری به‌همراه ناصریان در بهار ۱۳۶۶ علی طاهرجویان را به زیر شکنجه کشیدند تا روابط درونی مجاهدین را در زندان لو دهد. علی برای حفظ اطلاعاتش، خود را به نفت به آتش می‌کشد. حمید نوری و ناصریان از رساندن او به بیمارستان تعلل می‌کنند تا به سوختن ادامه دهد و چند روز بعد به‌شهادت برسد.

همین جلادی که صدای خانواده‌های دادخواه اعصاب او را داغان می‌کند، ناصر منصوری را در زندان گوهردشت برای گرفتن اطلاعات بند مورد شکنجه قرار داد. ناصر نیز مانند علی برای فاش نکردن اسرار همبندانش خود را از طبقهٔ سوم زندان به پایین انداخت و فلج شد. او را در حالی که فلج بود با برانکارد به پای چوبهٔ اعدام بردند.

او حتی از نگاههای شاکیان و خانواده‌های قتل‌عام شدگان می‌هراسد. به او باید حق داد که بهراسد.

او مکافات جنایت‌های خود را در برابر چشمانش مجسم می‌بیند و از آن گریزی ندارد.

تردید نباید کرد که او در حضور دادخواهان صف‌کشیده در پشت دادگاه و نیز در برابر پارلمان سوئد، پرهیب خشمناک خلقی را می‌بیند که به حسابرسی از جلادان برخاسته‌اند.

 

این دژخیم گرفتار در نگاههای میخکوب و جست‌و‌جو گر مادران پیر شهیدان، شعله‌های آتشی را می‌بیند که نظام ولایت فقیه را خاکستر خواهد کرد.

او حق دارد از این نگاهها، از این ایستادنهای سمج و خستگی‌ناپذیر، از این دست‌های برافراشته، گلوهای پرخروش که خستگی نمی‌شناسند، از این پرچم‌های در اهتزاز بترسد.

او حق دارد با دیدن پلاکاردهایی که بر روی آن نوشته شده: «نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم» بر خود بلرزد.

قابل درک است که با مشاهدهٔ چهره‌ها و نام‌های شهیدان قتل‌عام۶۷ قالب تهی کند. این نام‌ها و چهره‌ها او را دقیقه به دقیقه تعقیب می‌کنند و در کابوس‌های شبانه‌اش حضور خواهند داشت. تمام پسران و دختران جوانی که طناب‌های دار آنها را به مرگ پیوند زد، در فریاد دادخواهان حاضر هستند و تا روز به زیر کشیدن نظام قتل‌عام حاضر خواهند بود.

به‌قول پابلو نرودای بزرگ در شعر «چند نکته را توضیح می‌دهم» از دفتر «اسپانیا در قلب ما»، از هر جنایت گلوله‌هایی‌زاده می‌شود که روزی بر پیکر مرگ‌فرمایان و مرگ‌آشامان خواهد نشست. آن روز اگر چه دیر است ولی دور نیست.

 

روی در روی شمایان دیده‌ام خون اسپانیا را

که برمی‌خیزد

تا در موجی از دشنه و غرور

غرقه‌تان سازد

 

ژنرالهای خائن!

خانهٔ مرده‌ام را بنگرید

اسپانیای شکسته را

اما از هر خانهٔ مرده، فلزی گداخته برخواهد ساخت

به جای گلها

اما از هر حفرهٔ اسپانیا

اسپانیا خواهد آمد

اما از هر کودک مرده، تفنگی می‌روید با دو چشم

اما از هر جنایت، گلوله‌هایی‌زاده می‌شود

که روزی بر پیکرتان فروخواهد نشست

آنجا که قلب‌تان قرار دارد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/27cabfb3-ac92-46e8-ba83-712b732a2ff1"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات