- هر شخصی ممکنالخطا است و میتواند در معرض انتقاد قرار گیرد، ولی آنچه علیه دستگاه سیاست خارجی رخ میدهد، توهین، تخریب و بیشتر، عقده گشایی است. بهجرات میتوان گفت که منشاء بسیاری از این هجمهها، آلبانینشینها هستند و داخلیها ناخواسته در دام آنها میافتند. (خبرگزاری حکومتی ایرنا. ۱۵مهر۹۹)
عبور از میان دریای شکافتهٔ توطئهها و خیانتها
روزگارانی بود که کادرهای سازمان مجاهدین خلق ایران، در یک کمپ کوچک و بیحفاظ در کنار فرودگاه بینالمللی در عراق زندانی بودند و نیروی تروریستی قدس در همکاسهگی و همدستی آشکار با حکومت دستنشاندهٔ عراق (نوری المالکی) و همکاری مارتین کوبلر، نمایندهٔ ویژهٔ سازمان ملل در عراق، دست به کشتار آنان با موشکهای تقویتشده میزدند.
در تأیید این طرح و برنامهٔ رژیم و شرکا برای نابودی مجاهدین در عراق، خانم عایشه البصری، سخنگوی پیشین یونامی در سایت الفانت به تاریخ ۱۱مهر۹۹ نوشت:
«کوبلر بعد از اینکه در اکتبر ۲۰۱۱ مأموریت عراق را دریافت کرد در یک جلسه گفت تنها مأموریت او در عراق این است که خواسته نوری مالکی را که بستن کمپ اشرف در عراق است اجرا کند. این کار هیچ ربطی به مأموریت و وظیفه یونامی در عراق نداشت، ولی بهسرعت تبدیل به اولویت آن شد».
در آن روزها کارزار نخست مجاهدین کارزار بقا بود؛ زیرا حکومت عراق به فرمودهٔ خامنهای آنها را تنها بین دو انتخاب مخیر کرده بود: «یا ذلت تسلیم یا نابودی تا نفر آخر». سیاست یزیدی خامنهای و نوری المالکی با کارچرخانی کوبلر این بود که حتی از گرسنگی دادن، قطع سوخت و دارو سلاحی برای از بین بردن مجاهدین بسازند. کاتیوشاهای تقویت شده و ارسالی از طرف صنایع دفاعی رژیم، بارها تمام لیبرتی را شخم زده بود. طرحهای جابهجایی به نقره سلمان، یا هتل یمامه و به ندامت کشاندن مجاهدین شکستخورده بود، بنابراین فقط یک راهکار باقی مانده بود: »قتلعام ساکنان با سلاحهای مخوف و کشتار جمعی». ظاهر قضایا چنین مینمود که مجاهدین بعد از محاصرهٔ طولانیمدت در اشرف، به زندانی تنگ وارد شدهاند که امکان هیچ مانوری برای دفاع از خود ندارند و پرونده آنها در همینجا بسته خواهد شد. اینطور بهنظر میرسید که لیبرتی قتلگاه و ایستگاه آخر مجاهدین خواهد بود... اما مقاومت مجاهدین با ارادههای آهنین و دستهای خالی ورق را چرخاند. آنان از میان دریای شکافته شدهٔ توطئهها و خیانتها عبور کرده و به سلامت به آنسوی آب رسیدند.
هجرتی بزرگ برای پیافکندن یک استراتژی پیروزمند. تولد کانونهای شورشی از میان محال و ناممکن.
تبدیل خط دفاع به تهاجم تمامعیار در راستای محقق کردن سرنگونی.
استراتژی هزار اشرف، هزار کانون شورشی که بعد از کشتار قتلعام ۱۰شهریور۹۲ در اشرف از سوی رهبر مقاومت، مسعود رجوی اعلام شد، با هجرت بزرگ، گسترشی شتابناک یافت.
جنگ در فضای مجازی
ورود مجاهدین به فضای مجازی، چهرهٔ اینترنت فارسی را ـ که در تیول نظام ولایت فقیه بود ـ دگرگون ساخت. مجاهدین مجبور بودند با حجمی متکاثف از ژاژ و دروغ درافتند. سایبری نظام در خلأ نیروی انقلابی، هر عرصهای را به تسخیر درآورده و با دست باز تاریخ معاصر ایران را تحریف کرده بود. مجاهدین با انگیزههای قوی و ارادههای توفانشکن توانستند در مدتی کوتاه قدم به قدم این جبهه گستردهٔ جنگ را از اشغال آخوندها پاکسازی کنند و با روبیدن مینها و سیمهای خاردار، آن را برای پیشروی آماده سازند.
تا جایی که اکنون هیچ عرصهای نیست که مقاومت ایران در آن حضور نداشته و در جلو توطئههای پشت پرده، سیاستهای تروریستی، طرحهای ایرانفروشی، اقدمات سرکوبگرانه، نپیچد و آن را بر سر تصمیمگیرندگان و مجریانش خراب نکند. بهدلیل افشاگریهای مجاهدین، نظام آخوندی نمیتواند قدم از قدم بردارد. سطح آگاهی عمومی نسبت به ترفندهای حکومت بالا رفته و مسائل سیاسی در سطح وسیعی به درون جامعه راه پیدا کرده است. پشم و پیله و هیبت اختناق ریخته است؛ تا جایی که خامنهای برای وصله و پینه و سراپا کردن آن، ناچار به راهاندازی سیرکهای مشمئزکننده بهاصطلاح اراذلگردانی در سطح جامعه میشود.
«آلبانینشینها» منشاء هجمهها به حاکمیت
اکنون به یمن پیروزیهای پیدرپی کارزار مقاومت ایران و کانونهای شورشی در راستای استراتژی هزار اشرف و دستآوردهای ارزشمند آن، یک رسانهٔ حکومتی مینویسد:
«از آفات مهم دیپلماسی «آمدن آن به کف خیابان» و اظهارنظر همگانی در مورد آن است، بدون اینکه از ظرایف دیپلماسی آگاهی داشته باشند. این امر موجب میشود که به هر بهانهیی به دستگاه سیاست خارجی حمله شود: روزی بهخاطر رایزنی وزیر یا دیپلماتهای کشورمان با شخصیتهای سیاسی خارجی، روزی بهخاطر هشدار نسبت به عدم تصویب لوایح FATF، روزی بهخاطر بحث انعقاد پیمان ۲۵ساله با چین، روزی بهخاطر نبود پرچم ایران در ملاقات وزیر امور خارجه کشورمان با مقام سطح بالاتر خارجی، روزی بهخاطر نحوه نشستن وزیر امور خارجه در کنار صندلی مقام بالاتری از کشور دیگر در یک نشست بینالمللی و روزی دیگر بهخاطر رونمایی از نشان و پرچم وزارت امور خارجه و... هر شخصی ممکنالخطا است و میتواند در معرض انتقاد قرار گیرد، ولی آنچه علیه دستگاه سیاست خارجی رخ میدهد توهین، تخریب و بیشتر، عقدهگشایی است. بهجرأت میتوان گفت که منشاء بسیاری از این هجمهها، آلبانینشینها هستند و داخلیها ناخواسته در دام آنها میافتند». . (خبرگزاری حکومتی ایرنا. ۱۵مهر۹۹)
جنگی با نتیجهٔ از پیش معلوم
«آلبانینشینها»؛ کابوس خامنهای هستند. پیشتر از اعتراف این رسانه به نقش و تأثیر مجاهدین در ترسیم و پیشبرد استراتژی سرنگونی، اکبر ترکان گفته بود:
«ما الآن با ۲ ویروس طرف هستیم، یک ویروس کرونا است و یک ویروس تیرانا است که پایتخت آلبانی است و در آنجا هزار و ۵۰۰ منافق در اردوگاههایی هستند که برای اینها سالنهایی را تجهیز کردهاند و اینها هر روز آنجا میروند و پشت کامپیوتر مینشینند و شروع به جنگ روانی و جنگ اینترنتی بر علیه جمهوری اسلامی میکنند». (خبرآنلاین. ۱۸فروردین۹۹)
«آمدن دیپلماسی به کف خیابان» [که البته تعبیر درست آوردن آن به کف خیابان است] باعث شده است که تمام رشتههای سالیان بافته شدهٔ آخوندها برای تکاندن و دوشیدن ایران و سلطه بر کشورهای منطقه پنبه شده و بر باد رفته است.
آری، این یک جنگ است؛ جنگی که یکطرف آن مردم و مقاومت ایران هستند و طرف دیگرش، نظامی که مطرود و منزوی است.
نتیجهٔ این جنگ نیز از پیش معلوم است: «قیام، انقلاب، سرنگونی».