یک مجاهد اشرفی دیگر ضمن افشای توطئههای وزارت اطلاعات و سیرک مسخره خامنهای-مالکی در ورودی اشرف، بر عزم اشرفیان بر سرنگونی دیکتاتوری آخوندی تأکید کرد.
داوود مرادخانی:
با سلام خدمت بینندگان سیمای آزادی، رژیم مفلوک آخوندی در یک عقبنشینی مفتضح که در قبال سیرک جلوی در اشرف خورده، به سایتهای وزارت اطلاعات عقبنشینی کرده و از قول فردی به نام فریدون مرادخانی که خودش رو برادر من میدونه، یکسری اراجیف و دروغهایی رو گفته که تماماً دیکتهشده توسط وزارت اطلاعات که مدت سی ساله علیه سازمان مجاهدین، علیه رهبری مجاهدین، علیه اشرف داره بهکار میبره تا از این طریق مفتضح بودن و ورشکستگی خودش رو بپوشونه. من مدت ۲۵ساله که توی عراقم. ۲۱سال اون رو در خانواده مجاهدین در اشرف علیه رژیم آخوندی بهسر بردم. در سال ۵۸ با سازمان مجاهدین آشنا شدم و تا سال ۶۰ در بخش دانشآموزی سازمان فعالیت میکردم. از سال ۶۰ قطع شدم و همواره طی سالیان بهدنبال این بودم که به هر قیمت به سازمان وصل کنم و حاضر بودم هر قیمتی رو در این رابطه بپردازم و راههای خیلی مختلفی هم آزمایش کردم ولی به نتیجه نرسیدم تا اینکه یک امکانی به وجود اومد و اینکه دیدم که چون برادرم تو سربازی بود، من میتونم اونجایی که خودم میخوام و یا محل تولدم سربازی برم و از همین امکان استفاده کردم و داوطلبانه به منطقه غرب کشور رفتم. طی یک هفته در اونجا بودم در این یک هفته مسیر رو شناسایی کردم از مرز رد شدم و اعلام پیوستگی به سازمان کردم که بهدلیل ورود غیرقانونی، مدت چند روز در زندانهای عراق بودم و اونجا در اثر یک اشتباه با اسرا قاطی شدم و مدت ۴سال رو در کمپ اسرا گذروندم. طی این ۴سال همواره طی نامههای مختلف به صلیب سرخ، به مقامات عراقی، به سازمان مجاهدین، همواره درخواست خودم رو برای پیوستن به مجاهدین اعلام کردم و بالاخره قبل از تبادل اسرا موفق شدم به ارتش آزادیبخش بپیوندم. قبل از پیوستنم به ارتش آزادیبخش، طی نامهیی به خونوادهام نوشتم که من به اونجایی که تعلق دارم، یعنی خانواده مجاهدین، میخوام بپیوندم و تا آزادی خلق به ایران بازنخواهم گشت و این رو براشون مشخص کرده بودم. هیچوقت هم گلهمند نبودم از اینکه در کمپ اسرا بودم. چون میدونستم این مینیمم قیمته برای اینکه بتونم خودم رو به مجاهدین و به ارتش آزادیبخش برسونم. رژیم مفلوک و ورشکسته آخوندی ازاونجا که در ضعف مطلق در قبال سازمان مجاهدین در قبال قیام مردم ایران و در قبال فشارهای بینالمللی قرار گرفته، چارهیی جز این نمیبینه که بیاد با فشار و جنگ روانی علیه ساکنان اشرف بخواد خودش رو از زیر این فشار در بیاره. رژیم آخوندی برای گرم نگهداشتن این سیرک مفتضح با مراجعه به خونوادهها با تهدیدشون با تطمیع شون با دروغ و دغل سعی میکنه که از اونها برای سیرک خودش بازیچه پیدا کنه. در همین رابطه در تاریخ سی و یک مرداد مطلبی رو من در یکی از سایتهای انجمن نجاست خوندم که در یک جلسه پرفضیحت توبه و ندامتی که به راه انداخته بودن، نابرادری منم در اون شرکت کرده و از قول اون اراجیفی رو علیه سازمان و رهبریش نوشتن که تماماً دروغ و چیزهاییه که همواره طی این سی سال رژیم گفته و خواهد گفت و از اون و بهش گفتن که تنها راه نجات من اومدن جلوی درب اشرفه. این بازیچه و این سیرک ننگین و این نوع کارها جز اینکه سرپوشی باشه بر کشتار مجاهدین و ادامه محاصره ما، چیز دیگهیی نیست. از طرفی هم میخوان مشروع کنند کشتار خانوادههای مجاهدین رو در داخل کشور. در رابطه با این فرد هم باید بگم که ابتدا این بار اولش نیست و در ابتدای راه نیست سابقهاش طولانیه کما اینکه در همون موقعی که من ایران بودم هیچ وقت نمیذاشتم که این از کارهای من سر در بیاره چون میدونستم بهمحض اینکه متوجه بشه من دارم فعالیت میکنم من رو لو خواهد داد و خواهد فروخت کما اینکه همین الآن به رذیلانهترین وجه من رو به رژیم ایران فروخته بهخاطر همین من با چنین فردی هیچ رابطهیی ندارم و نخواهم داشت یک نکته هم بخوام بگم، کسایی که میان جلوی اشرف ازنظر من بوزینگان و عنتر نشانان در خدمت خامنهای بیش نیستند که با خوشرقصی میخوان چند صباحی عمر برای خامنهای بخرن و خودشونم به یه چیزی برسن و در خدمت خونخوارترین فرد جهان که همین خامنهای باشه که دستش به خون صد و بیست هزار رشیدترین فرزندان خلق ایران آغشته است دستش به خون بچههای تهران کرج اصفهان، شیراز و شهرهای ایران که در خیابونها هستن آغشته است من از چنین خانوادهیی دوری میکنم و بیزارم خلیفه ارتجاع هنوز مجاهدین رو نشناخته همونطور که مولا علی گفته اگر کوهها بجنبن اگر لحظه به لحظه بر اشرف تیر و تبر بباره تا آزادی خلقم از اشرف تکان نخواهم خورد ما مجاهدین با خلقمون عهد بستیم که تا آخرین نفس برای احقاق حقوق خلقمون مجاهد بمونیم و به هیچ اجازه نمیدیم که در هیچ لباس ما و من رو از این نعمت بازنگه داره باید بگم که خامنهای خوب بدونه که پوزه رژیمش رو ما در همین خاک اشرف به خاک خواهیم مالید و به زبالهدان تاریخ خواهیم انداخت ایادی و مزدوراش و جنایتکارا بدونن که پاسخ همه این جنایتها رو در برابر دادگاه خلق باید بدن و خواهند داد ما عهد کردم که پوزه خامنهای رو در همین خاک اشرف به خاک بمالیم پس هر چه در توان داری بهکار بگیر جز بر اراده ما نخواهی افزود و بجنگ تا بجنگیم ما از نسل مسعود هستیم و آرمانهای والای او و برای هر ابتلایی آمادهایم و به اون بیا بیا میگیم ما چیزی برای از دست دادن نداریم خونمون و جونمون که اونم فدای خلقمون پس وعده ما در میدان آزادی با ارتش آزادی.
داوود مرادخانی:
با سلام خدمت بینندگان سیمای آزادی، رژیم مفلوک آخوندی در یک عقبنشینی مفتضح که در قبال سیرک جلوی در اشرف خورده، به سایتهای وزارت اطلاعات عقبنشینی کرده و از قول فردی به نام فریدون مرادخانی که خودش رو برادر من میدونه، یکسری اراجیف و دروغهایی رو گفته که تماماً دیکتهشده توسط وزارت اطلاعات که مدت سی ساله علیه سازمان مجاهدین، علیه رهبری مجاهدین، علیه اشرف داره بهکار میبره تا از این طریق مفتضح بودن و ورشکستگی خودش رو بپوشونه. من مدت ۲۵ساله که توی عراقم. ۲۱سال اون رو در خانواده مجاهدین در اشرف علیه رژیم آخوندی بهسر بردم. در سال ۵۸ با سازمان مجاهدین آشنا شدم و تا سال ۶۰ در بخش دانشآموزی سازمان فعالیت میکردم. از سال ۶۰ قطع شدم و همواره طی سالیان بهدنبال این بودم که به هر قیمت به سازمان وصل کنم و حاضر بودم هر قیمتی رو در این رابطه بپردازم و راههای خیلی مختلفی هم آزمایش کردم ولی به نتیجه نرسیدم تا اینکه یک امکانی به وجود اومد و اینکه دیدم که چون برادرم تو سربازی بود، من میتونم اونجایی که خودم میخوام و یا محل تولدم سربازی برم و از همین امکان استفاده کردم و داوطلبانه به منطقه غرب کشور رفتم. طی یک هفته در اونجا بودم در این یک هفته مسیر رو شناسایی کردم از مرز رد شدم و اعلام پیوستگی به سازمان کردم که بهدلیل ورود غیرقانونی، مدت چند روز در زندانهای عراق بودم و اونجا در اثر یک اشتباه با اسرا قاطی شدم و مدت ۴سال رو در کمپ اسرا گذروندم. طی این ۴سال همواره طی نامههای مختلف به صلیب سرخ، به مقامات عراقی، به سازمان مجاهدین، همواره درخواست خودم رو برای پیوستن به مجاهدین اعلام کردم و بالاخره قبل از تبادل اسرا موفق شدم به ارتش آزادیبخش بپیوندم. قبل از پیوستنم به ارتش آزادیبخش، طی نامهیی به خونوادهام نوشتم که من به اونجایی که تعلق دارم، یعنی خانواده مجاهدین، میخوام بپیوندم و تا آزادی خلق به ایران بازنخواهم گشت و این رو براشون مشخص کرده بودم. هیچوقت هم گلهمند نبودم از اینکه در کمپ اسرا بودم. چون میدونستم این مینیمم قیمته برای اینکه بتونم خودم رو به مجاهدین و به ارتش آزادیبخش برسونم. رژیم مفلوک و ورشکسته آخوندی ازاونجا که در ضعف مطلق در قبال سازمان مجاهدین در قبال قیام مردم ایران و در قبال فشارهای بینالمللی قرار گرفته، چارهیی جز این نمیبینه که بیاد با فشار و جنگ روانی علیه ساکنان اشرف بخواد خودش رو از زیر این فشار در بیاره. رژیم آخوندی برای گرم نگهداشتن این سیرک مفتضح با مراجعه به خونوادهها با تهدیدشون با تطمیع شون با دروغ و دغل سعی میکنه که از اونها برای سیرک خودش بازیچه پیدا کنه. در همین رابطه در تاریخ سی و یک مرداد مطلبی رو من در یکی از سایتهای انجمن نجاست خوندم که در یک جلسه پرفضیحت توبه و ندامتی که به راه انداخته بودن، نابرادری منم در اون شرکت کرده و از قول اون اراجیفی رو علیه سازمان و رهبریش نوشتن که تماماً دروغ و چیزهاییه که همواره طی این سی سال رژیم گفته و خواهد گفت و از اون و بهش گفتن که تنها راه نجات من اومدن جلوی درب اشرفه. این بازیچه و این سیرک ننگین و این نوع کارها جز اینکه سرپوشی باشه بر کشتار مجاهدین و ادامه محاصره ما، چیز دیگهیی نیست. از طرفی هم میخوان مشروع کنند کشتار خانوادههای مجاهدین رو در داخل کشور. در رابطه با این فرد هم باید بگم که ابتدا این بار اولش نیست و در ابتدای راه نیست سابقهاش طولانیه کما اینکه در همون موقعی که من ایران بودم هیچ وقت نمیذاشتم که این از کارهای من سر در بیاره چون میدونستم بهمحض اینکه متوجه بشه من دارم فعالیت میکنم من رو لو خواهد داد و خواهد فروخت کما اینکه همین الآن به رذیلانهترین وجه من رو به رژیم ایران فروخته بهخاطر همین من با چنین فردی هیچ رابطهیی ندارم و نخواهم داشت یک نکته هم بخوام بگم، کسایی که میان جلوی اشرف ازنظر من بوزینگان و عنتر نشانان در خدمت خامنهای بیش نیستند که با خوشرقصی میخوان چند صباحی عمر برای خامنهای بخرن و خودشونم به یه چیزی برسن و در خدمت خونخوارترین فرد جهان که همین خامنهای باشه که دستش به خون صد و بیست هزار رشیدترین فرزندان خلق ایران آغشته است دستش به خون بچههای تهران کرج اصفهان، شیراز و شهرهای ایران که در خیابونها هستن آغشته است من از چنین خانوادهیی دوری میکنم و بیزارم خلیفه ارتجاع هنوز مجاهدین رو نشناخته همونطور که مولا علی گفته اگر کوهها بجنبن اگر لحظه به لحظه بر اشرف تیر و تبر بباره تا آزادی خلقم از اشرف تکان نخواهم خورد ما مجاهدین با خلقمون عهد بستیم که تا آخرین نفس برای احقاق حقوق خلقمون مجاهد بمونیم و به هیچ اجازه نمیدیم که در هیچ لباس ما و من رو از این نعمت بازنگه داره باید بگم که خامنهای خوب بدونه که پوزه رژیمش رو ما در همین خاک اشرف به خاک خواهیم مالید و به زبالهدان تاریخ خواهیم انداخت ایادی و مزدوراش و جنایتکارا بدونن که پاسخ همه این جنایتها رو در برابر دادگاه خلق باید بدن و خواهند داد ما عهد کردم که پوزه خامنهای رو در همین خاک اشرف به خاک بمالیم پس هر چه در توان داری بهکار بگیر جز بر اراده ما نخواهی افزود و بجنگ تا بجنگیم ما از نسل مسعود هستیم و آرمانهای والای او و برای هر ابتلایی آمادهایم و به اون بیا بیا میگیم ما چیزی برای از دست دادن نداریم خونمون و جونمون که اونم فدای خلقمون پس وعده ما در میدان آزادی با ارتش آزادی.