همزمان با روز جهانی کارگر، شاهد دادن آمار و ارقام ویرانگر در تولید کشور، افزایش میلیونی بیکاران، و افزایش فقر و بدبختی مردم در نمایش انتخابات رژیم هستیم. ، باندهای درونی رژیم باتمام قوا بهجان هم افتادهاند و در این دعوای باندی برای گرفتن سهم بیشتر از قدرت ناخواسته اعداد و ارقامی میگویند که قبل از اینکه کارنامه حریف مقابل باشد، کارنامهای فاجعهبار نزدیک به ۴۰سال حاکمیت آخوندها بر مردم ایران بهخصوص کارگران و زحمتکشان ایران است. از جمله یکی از فجایعی که بیشترین خسارت را متوجه کارگران میهن کرده، حاشیه نشینی است که بیشترین سهم حاشیه نشینی متعلق به کارگران محروم میهنمون هست.
در مناظره اول نمایش انتخاباتی رژیم، پاسدار قالیباف و آخوند رئیسی در دعواهای باندی برای تصاحب سهم بیشترقدرت در نمایش انتخابات آمارهای تکاندهندهای از جمعیت حاشیهنشینان ایران اعلام کردند:
پاسدار قالیباف: ما امروز حدود 11 میلیون نفر حاشیهنشین داریم عمدتاً در حاشیه شهرها
آخوند رئیسی: آمار یازده میلیون (حاشیه نشین) مربوط به سال 92 هست، الآن آمار شاید تا 16میلیون بشود گفت..
پاسدار قالیباف در تکمیل صحبتهایش هم گفت:
سنوات اخیر ما شاهد بیشتر شدن فاصله طبقاتی هستیم. یعنی از 36صدم به 43صدم رسیده و 7 واحد افزایش یافته است.
اگر چه هدف این 2مهره رژیم بههیچوجه جانبداری از این محرومان و حل مسأله حاشیه نشینی نیست و فقط و فقط قصد بهرهبرداری باندی از این موضوع دارند. اما باید دید حاشیه نشینی چیست و از کجا آمده و این آمار برای یک جمعیت 80میلیونی چه مفهومی دارد؟
یکی از تعاریفی که از حاشیه نشینی میشود این است که:
حاشیه نشینان کسانی هستند که در قلمرو زندگی اقتصادی – اجتماعی شهرها به سرمی برند لیکن در نظام اجتماعی آنها ادغام نشدهاند و از این رو بهعنوان شهروندان رسمی در جامعه پذیرفته نمیشوند.
حاشیه نشینان در تعریف علمی، یعنی انسانهایی که بهدلیل عدم تأمین معاش از سکونتگاههای خود مهاجرت میکنند واز آنجا که توان مالی زندگی در شهرها را ندارند در حاشیه شهرها در بدترین وضعیت معشیتی و خدماتی روزگار میگذرانند و در یک کلام در حالیکه زنده هستند زندگی نمیکنند و شهروند محسوب نمیشوند و در بازارکار هم مورد سوءاستفاده قرار گرفته و در پی آن هم انواع بلایای و مصائب زندگی که خانوادههای آنها را تهدید میکند و در مقابل آنها، آسیب پذیرترین هستند.
اما چرا مردم به حاشیه نشینی روی میآورند و شهر و دیار خود را رها و به حاشیه شهرها میآیند و به این زندگی سخت تن میدهند دلایل حاشیه نشینی را به اختصار عوامل زیر میدانند:
1- فقر و دستمزدهای
2- بیکاری
3- جمعیت زیاد
4- نابرابری اجتماعی
5- بیسوادی
با نگاه به این عوامل میبینیم که همه این عوامل در جامعه ایران در درصد بالا وجود دارد و جای تعجب نیست که سرکردگان رژیم از آمار 16میلیونی صحبت میکنند که قطعاً باز هم رقم واقعی نیست و میتوان نتیجه گرفت که حاشیه نشینی خود معلول یک جامعه بهشدت آسیب دیده است، جامعهای که ارکان آن توسط حاکمیتی غارتگر از هم پاشیده که حاشیه نشینی نمود بیرونی آن است.
خوب است به آمارهای حکومتی که جدید نیست به توزیع حاشیه نشینشان در برخی از شهرهای ایران هم نگاهی بیاندازیم. توجه کنید که این آمارها حکومتی و در ایام انتخابات هم در دعوای باندی نبوده و بسیار در آن پرهیز شده است ولی با این وجود قابلتوجه است:
-تهران دو ونیم میلیون حاشیهنشین دارد در حالیکه در زمان ارائه این آمار جمعیت تهران 6میلیون نفر بوده است.
-در مشهد آمارهای حکومتی میگوید از هر سه نفر، یک نفر حاشیهنشین هستند، یعنی در محتاط ترین برآورد، بیش از یک میلیون نفر میشوند.
-در اصفهان ازجمعیت 2میلیون نفری، 400هزار نفر حاشیه نشین هستند.
-در تبریز هم عدد آمارهای حکومتی در سالهای نه چندان دور خبر از 450هزارنفر حاشیهنشین میدهند در حالیکه در زمان ارائه این آمار جمعیت تبریز یک ونیم میلیون نفر برآورد شده است.
. در همدان آمارهای حکومتی در سالهای قبل خبر از 600هزار حاشیهنشین میدهند.
این آمارهای تکاندهنده که سردمداران باندهای رژیم در دعواهای انتخاباتی ناچار به اعتراف آن هستند محصول چیست؟ یک نارسایی و معضل جزیی است و یا محصولِ ساختار فاسد سیاسی حاکمیت و تمام باندهای آن هست که روزانه درصد بیشتری از مردم ایران را از حداقل حقوق شهروندی محروم و آنها را به حاشیه نشینی میراند؟.
در مناظره اول نمایش انتخاباتی رژیم، پاسدار قالیباف و آخوند رئیسی در دعواهای باندی برای تصاحب سهم بیشترقدرت در نمایش انتخابات آمارهای تکاندهندهای از جمعیت حاشیهنشینان ایران اعلام کردند:
پاسدار قالیباف: ما امروز حدود 11 میلیون نفر حاشیهنشین داریم عمدتاً در حاشیه شهرها
آخوند رئیسی: آمار یازده میلیون (حاشیه نشین) مربوط به سال 92 هست، الآن آمار شاید تا 16میلیون بشود گفت..
پاسدار قالیباف در تکمیل صحبتهایش هم گفت:
سنوات اخیر ما شاهد بیشتر شدن فاصله طبقاتی هستیم. یعنی از 36صدم به 43صدم رسیده و 7 واحد افزایش یافته است.
اگر چه هدف این 2مهره رژیم بههیچوجه جانبداری از این محرومان و حل مسأله حاشیه نشینی نیست و فقط و فقط قصد بهرهبرداری باندی از این موضوع دارند. اما باید دید حاشیه نشینی چیست و از کجا آمده و این آمار برای یک جمعیت 80میلیونی چه مفهومی دارد؟
یکی از تعاریفی که از حاشیه نشینی میشود این است که:
حاشیه نشینان کسانی هستند که در قلمرو زندگی اقتصادی – اجتماعی شهرها به سرمی برند لیکن در نظام اجتماعی آنها ادغام نشدهاند و از این رو بهعنوان شهروندان رسمی در جامعه پذیرفته نمیشوند.
حاشیه نشینان در تعریف علمی، یعنی انسانهایی که بهدلیل عدم تأمین معاش از سکونتگاههای خود مهاجرت میکنند واز آنجا که توان مالی زندگی در شهرها را ندارند در حاشیه شهرها در بدترین وضعیت معشیتی و خدماتی روزگار میگذرانند و در یک کلام در حالیکه زنده هستند زندگی نمیکنند و شهروند محسوب نمیشوند و در بازارکار هم مورد سوءاستفاده قرار گرفته و در پی آن هم انواع بلایای و مصائب زندگی که خانوادههای آنها را تهدید میکند و در مقابل آنها، آسیب پذیرترین هستند.
اما چرا مردم به حاشیه نشینی روی میآورند و شهر و دیار خود را رها و به حاشیه شهرها میآیند و به این زندگی سخت تن میدهند دلایل حاشیه نشینی را به اختصار عوامل زیر میدانند:
1- فقر و دستمزدهای
2- بیکاری
3- جمعیت زیاد
4- نابرابری اجتماعی
5- بیسوادی
با نگاه به این عوامل میبینیم که همه این عوامل در جامعه ایران در درصد بالا وجود دارد و جای تعجب نیست که سرکردگان رژیم از آمار 16میلیونی صحبت میکنند که قطعاً باز هم رقم واقعی نیست و میتوان نتیجه گرفت که حاشیه نشینی خود معلول یک جامعه بهشدت آسیب دیده است، جامعهای که ارکان آن توسط حاکمیتی غارتگر از هم پاشیده که حاشیه نشینی نمود بیرونی آن است.
خوب است به آمارهای حکومتی که جدید نیست به توزیع حاشیه نشینشان در برخی از شهرهای ایران هم نگاهی بیاندازیم. توجه کنید که این آمارها حکومتی و در ایام انتخابات هم در دعوای باندی نبوده و بسیار در آن پرهیز شده است ولی با این وجود قابلتوجه است:
-تهران دو ونیم میلیون حاشیهنشین دارد در حالیکه در زمان ارائه این آمار جمعیت تهران 6میلیون نفر بوده است.
-در مشهد آمارهای حکومتی میگوید از هر سه نفر، یک نفر حاشیهنشین هستند، یعنی در محتاط ترین برآورد، بیش از یک میلیون نفر میشوند.
-در اصفهان ازجمعیت 2میلیون نفری، 400هزار نفر حاشیه نشین هستند.
-در تبریز هم عدد آمارهای حکومتی در سالهای نه چندان دور خبر از 450هزارنفر حاشیهنشین میدهند در حالیکه در زمان ارائه این آمار جمعیت تبریز یک ونیم میلیون نفر برآورد شده است.
. در همدان آمارهای حکومتی در سالهای قبل خبر از 600هزار حاشیهنشین میدهند.
این آمارهای تکاندهنده که سردمداران باندهای رژیم در دعواهای انتخاباتی ناچار به اعتراف آن هستند محصول چیست؟ یک نارسایی و معضل جزیی است و یا محصولِ ساختار فاسد سیاسی حاکمیت و تمام باندهای آن هست که روزانه درصد بیشتری از مردم ایران را از حداقل حقوق شهروندی محروم و آنها را به حاشیه نشینی میراند؟.