آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
«حافظ»
***
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
«حافظ»
***
این روزها
در ثانیههای دستچین خبر
سایهات را نشانه میگیرم!
تو کجایی؟
از روزنهٴ نگاهت
صدایم کن... !
در ثانیههای دستچین خبر
سایهات را نشانه میگیرم!
تو کجایی؟
از روزنهٴ نگاهت
صدایم کن... !
نه گریه
نه افسوس
نه توقع فکری بکر
مجال حوصلهام را
چنگی نمیزنند...
دیریست
تفسیر حیرت را
در کتاب انسانیت ورق میزنم...
ـ بهدنبال جهان میگردم...
زمین من کجاست... ؟
تو کجایی تا فریادت را
از روزنهٴ نگاهی
نشانه گیرم... ؟
نه افسوس
نه توقع فکری بکر
مجال حوصلهام را
چنگی نمیزنند...
دیریست
تفسیر حیرت را
در کتاب انسانیت ورق میزنم...
ـ بهدنبال جهان میگردم...
زمین من کجاست... ؟
تو کجایی تا فریادت را
از روزنهٴ نگاهی
نشانه گیرم... ؟
در فصل آسیاب خون
در فصل تقسیم غنیمت
انسانیت جهان من
هستیِ غمگینیست
با شرافتی حراج شده...
ـ بهدنبال جهان میگردم...
زمین من کجاست... ؟ ـ
در فصل تقسیم غنیمت
انسانیت جهان من
هستیِ غمگینیست
با شرافتی حراج شده...
ـ بهدنبال جهان میگردم...
زمین من کجاست... ؟ ـ
کاروان یادهای دیروز
در جادهٴ ابریشم رؤیاهای فردا
چنگی نمینوازد!
دیکتاتور
از تَـرَکهای دیوار مدرنیسم آمده
ـ در وحشآلود روسپی شده جهانی بیعشق ـ
این است روزگاری
از حلب... تا حلب...
در جادهٴ ابریشم رؤیاهای فردا
چنگی نمینوازد!
دیکتاتور
از تَـرَکهای دیوار مدرنیسم آمده
ـ در وحشآلود روسپی شده جهانی بیعشق ـ
این است روزگاری
از حلب... تا حلب...
تو کجایی
تا از روزنهٴ نگاهت
صدایم کنی... ؟
با کاروان حلب
بر کندههای متلاشی بنشین
جوانههای ناگزیر رویش را نظاره کن
فریاد و نگاهت را حراج کن
مشعلی فروزان دار
ـ با هالههای یقینی که با تو و جهانت سخن میگوید:
حلب و رویش واژههای نو
حلب و پویش ادبیات عشق
حلب و سروش بیداری
حلب و هبوط اسد
حلب و ارباب بیشرافت دنیا
حلب و سقوط مثلث جنایت...
تا از روزنهٴ نگاهت
صدایم کنی... ؟
با کاروان حلب
بر کندههای متلاشی بنشین
جوانههای ناگزیر رویش را نظاره کن
فریاد و نگاهت را حراج کن
مشعلی فروزان دار
ـ با هالههای یقینی که با تو و جهانت سخن میگوید:
حلب و رویش واژههای نو
حلب و پویش ادبیات عشق
حلب و سروش بیداری
حلب و هبوط اسد
حلب و ارباب بیشرافت دنیا
حلب و سقوط مثلث جنایت...
29آذر 95
س.ع.نسیم.
س.ع.نسیم.