اربعین، چهلمین روز پس از عاشورای حسینی، با نام زینب و زنان قهرمان کربلا رقم خورده است زینب کبری راهبر نهضت عاشورا پس از امام حسین و سردار فاتح 40روز رویارویی سهمگین در اوج اسارت در برابر ابرقدرت سفاک زمانه است.
بزرگ زن عاشورا که امام سجاد در وصفش گفت: «سلام بر خواهر وفاداری که فداکارانه به یاری برادرش در مأموریت بزرگش برخاست و با او در خیزش وی همراه شد و به دیانت اسلام و ارجمندی آن افتخار ورزید. سلام بر بانویی که حسین (ع) را در جهادش یاری رسانید و ارادهاش پس از شهادت او سستی نگرفت. سلام بر قلب شکیبای زینب و زبان شکرگزارش به درگاه پروردگار...
چهل روزی که به اربعین و زیارت مزار شهیدان در کربلا منتهی شد، بدون شک در حفظ و استمرار قیام کربلا نقشی تعیینکننده داشت. و بهدلیل همین اهمیت سرنوشت ساز، همپای زنده ماندن یاد عاشورا و حماسهسازان آن روز بزرگ، اربعین حسینی نیز بهعنوان روزی جاوید در یاد و خاطرهها باقی مانده و گرامی داشته میشود.
روزهای پس از عاشورا از این جهت مهم و سرنوشتساز بود که امکان از بین رفتن و یا تحریف همهٴ جانبازیها و فداکاریها وجود داشت. و به همین منظور دشمن پس از شهادت سرداران عاشورا با شقاوتبار ترین صورت زنان و کودکان، بازماندگان و شاهدان این ذبح عظیم را با اهانت آمیزترین رفتارها به اسارت کشید و سعی کرد آنان که پس از شهادت حسین و یارانش، اکنون مشتی زنان و کودکان داغدار با خیمههایی نیم سوخته و زندگی برباد رفته بودند تحقیر کند. و این چنین قاتلان، سرمست بر نعش شهیدان، عربده پیروزی سر داده بودند. همه چیز حکایت از نابودی جنبشی میکرد که با قیام رادمردان حسینی آغاز شده بود. حال آن که برخلاف تمامی ظواهر راهی تازه گشوده شده بود که فروغ جاودانش برای همیشه راهگشای آزادگان خواهد بود. برای مقابله با چنین وضعیتی لازم بود که حضرت زینب که سکان رهبری جنبش را در دست داشت در کمال هشیاری و اوج پاکبازی و صداقت بر حقانیت راهی که شهیدان پیموده بودند پای فشارد. کاری بس دشوار که تنها از عهده کسی چون او و دیگر زنان انقلابی که در رکابش بودند بر میآمد. آری اربعین حسینی یادآور رزم قهرمانانهٴ زنان به ظاهر اسیری است که پرچم عاشورا را در سختترین و پیچیدهترین شرایط به دوش کشیدند و نه تنها خونهای بهناحق ریخته شده را احیا کردند.. بلکه چنان شورشی ایجاد کردند.. که بنیاد حکومت بنی امیه را که بر دین فروشی و استبداد زیر پردهٴ دین سوار بود به لرزه درآوردند. نخستین غرش آتشفشانی که برخاست خروش زینب کبری بود که بعد از عاشورا رهبری نهضت را بردوش گرفت. بیشک، اگر رهبری شیر زن قهرمان کربلا نبود هیچ اثری از آن همه فداکاری و ایثار که الگوی تاریخی همه مجاهد ان آزادی ست باقی نمیماند و پیام حماسه عاشورا برای همیشه در ریگهای تفتیده دشت نینوا دفن میشد. اما حضرت زینب درست برخلاف تصویری که مرتجعان از او به ما ارائه میکنند نه تنها تحتتاثیر شهادت شهیدان که عزیزترینهایش بودند تسلیم شرایط نشد و در برابر دشمن سفاکی چون یزید و ابن زیاد به عجز و لابه نیافتاد، که برعکس با ایستادگی در برابر آنان و افشاگریهای تاریخیش عاشورا را بهعنوان روزی فراموش ناشدنی در تاریخ حریت انسان جویای آزادی به ثبت رساند. او که پیش برنده این رسالت عظیم بود، در اوج صلابت و رشادت نشان داد که برخلاف تصور همه مرتجعین تاریخ، زن انقلابی و انتخابگر در ورای سقف حقیر اندیشهٴ مردسالار و زنستیز تا کجا صلاحیت راهبری و به عهده گرفتن خطیرترین مسئولیتهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی را به عهده دارد. او در بارگاه ابن زیاد خروشید و در برابر یزید چنان صلابتی از خود نشان داد که تردیدی در حقانیت امام حسین برای هیچکس باقی نگذارد.
«ای یزید؛ سوگند به خدا از کسی جز خدا نترسیدهام و به کسی جز خدا شکایت نبردهام… پس هر چه از نیرنگ و تزویر در چنته داری بهکار ببر و تمام تلاشت را بکن، . سوگند به خدا ننگ کاری که با ما کردی هرگز از دامان تو پاک نخواهد شد!. …».
زینب کبری از زبان امام سجاد
بگذارید زینب را یک بار دیگر از زبان برادرزادهاش امام سجاد بشناسیم و بشنویم. امام سجاد، سخنانی از زینب (ع) را که در صحنهیی فوقالعاده دشوار بیان داشته، روایت کرده است. صحنهٴ گسیلداشتن اسیران به کوفه و هنگامی است که زینب آنان را از کنار قتلگاه حسین (ع) و پیکرهای بهخون تپیده و برخاک افتاده آنحضرت و شهیدان عبور میداد. در این صحنه، که قلبهای داغدار ناگهان به آتش نشست و نالههای دردمند به فلک برخاست و از جمله، شخص امام سجاد (ع) هم بهسختی منقلب شده بود، این زینب (ع) بود که جهت کمک به این برادرزاده والامرتبتش، با خطاب این کلمات درخشان و مؤثر، بهیاری او میشتافت تا بر وضعیت غلبه کند:
«برادرزادهام، ترا چه میشود؟ با این صحنه برخوردی داری که انتظار نمیرفت؟ نکند که دچار یأس و تسلیم مرگ شده باشی؟ از آنچه اینک میبینی، دچار ناامیدی و نگرانی مشو، زیرا این عین پیمانی است که رسول خدا با پدر و پدربزرگت علی (ع) داشت و اینک بدینصورت وفا شده است. نگران این اجساد و دفن آنها مباش که بهیقین، بهرغم خواست جباران عصر، نوید حق تعالی، بهدست کسانی که از آنان پیمان گرفته، محقق خواهد شد. کسانی که جباران هرگز قادر به شناسایی پیشاپیش آنان نیستند.
پرچمی که بر مزار پدرت در این بیابان برهوت افراشته خواهد شد، با گذشت زمان کهنگی نخواهد گرفت و رسم و آیینش هرگز زوال نخواهد یافت. مزار پدرت در همین سرزمین، شاخصهایی خواهد داشت که جاودانه مردمان را بهسوی خود دعوت نموده و جذب خواهد کرد. و این بهرغم تلاش سلاطین و جبارانی است که بهسودای محو این مزار و نشان و پرچمش، مکر و تلاشهای بسیار بهکار خواهند بست…»
شگفتا از مرام و دیدگاه زینب و این کلماتش: «پیمان»، نه حادثه و مصیبت! «وفا»، نه شکست و مرگ! و نهایتاً جاودانگی «رسم و آیین» حسینی و نهفقط ماندگاری نامی نیک، همراه با نوید قاطع بر بیحاصلی خدعهها و خونآشامی جباران.
بیشک یکی از بزرگترین اقدامات امام حسین علیهالسلام از پیش از عاشورا، ساختن زنان و دخترانی بود که بتوانند پرچم مبارزه را در فردای شهادت او بدوش بکشند. زنانی همچون رباب همسر امام حسین، ام کلثوم خواهر کوچکتر امام حسین و فاطمه صغری دختر امام حسین که در آن زمان جوان 20سالهای بود. فاطمه صغری در برابر دین فروشانی همچون یزید که میخواستند او و سایر زنان حرم امام حسین را همچون کنیزان به بازار خرید و فروش ببرند فریاد زد: ای یزید آیا تو میخواهی دختران رسول خدا را همچون کنیزان حساب کنی؟! یزید که نان خلیفة المسلمین بودن را میخورد در حالیکه خود را به کلی از جسارت این شیرزن قهرمان باخته بود گفت: نه شما برگردید به اهل بیت خودتان. فاطمه صغری در کوفه نیز وقتی خطبهٴ کوبندهٴ خودش را در میان مردم خواند، فریادها از اشک و آه برخاست و مردم گفتند: " ای دختر پاکان و پاکیزگان! دلها و سینههای ما را آتش زدی و جگرهای ما را به آتش حزن و اندوه، سوزاندی " و بدین ترتیب فاطمه آتش دیگری هم بر هیمنهٴ یزید زد و قدرت پوشالی او را مورد حمله قرار داد.
یکی دیگر از قهرمان صحنههای نبرد ام کلثوم خواهر کوچک امام حسین بود. زنی که از دوران کودکی در کوران حوادث تاریخی همراه با پدرش علی از برجستهترین حامیان علی علیهالسلام بود. او در برابر خیانتهایی که علیه علی صورت میگرفت ایستاد و آبدیده شد. او که هنگام اسارت به دست لشگر یزید بیش از 50سال سن داشت بارها با سرکردگان سپاه دشمن درگیر شد و در هرکجا به افشاگری علیه یزیدیان پرداخت. خطبههای ام کلثوم در کوفه، مردم فریب خورده را منقلب کرد. و بهخصوص زنان را به دفاع از حریم اسیران عاشورا وا میداشت. از اینجا بود که بسیاری از زنان، همسرانشان را که حسین علیهالسلام را تنها گذاشته بودند مورد شماتت قرار میدادند و آنان را به جبران خطایشان وا میداشتند. به این ترتیب خطبههای زنان پیشتاز عاشورا، محاصره نظامی و شیطانسازی رذیلانهٴ دشمن را در هم میشکست و قلبها را تسخیر میکرد. سخنان صاعقهآسای زینب که بر اذهان و وجدانهای خفته فرود میآمد، چنان مؤثر بود که حتی در درون دربار یزید و در میان ساکنان حرم خود او نیز صدای اعتراض و نفرین علیه او برخاست. آنچنان که او را مجبور از اظهار ندامت و عقبنشینی کرد و ادعا نمود که او قصد آزار حسین را نداشته و ابن زیاد بدون رضایت و اذن او اقدام به قتل حسین کرده است.
پس از آن نیز، دیگر جرأت نکرد اسیران کربلا را که چون اخگری سوزان بر دامن حکومتش افتاده بودند، نزد خویش نگاه دارد. آنان را با احترام به مدینه فرستاد، تا لااقل از خود دور سازد! بهنوشته بسیاری مورخین، کاروان فاتحان کربلا در سر راه به مدینه در روز چهلم یعنی اربعین به کربلا و زیارت مزار شهیدان رسید و سپس عازم مدینه شد. مدینه بسان فاتحان از اسیران خود و از کاروان زینب و خاندان حسین استقبال کرد. و دیری نگذشت که مدینه یکپارچه خشم و اعتراض علیه حکومت یزید شد.
و به زودی از مدینه، همان شهری که سال پیش هنگام خروج امام (ع)، بختک شوم اختناق و وحشت بر آن افتاده بود و امام حسین را نصیحت میکردند.. که از بیراهه برود… به یزید خبر رسید که کار پریشان شده و مردم بر ضد یزید سخن میگویند و این سخن گفتن را پوشیده نمیدارند!
حاکم مدینه در نامهاش برای یزید تأکید کرده بود که حضور زینب در مدینه باعث برانگیخته شدن مردم و آشفته شدن وضع شهر شده است، و با وجود او در مدینه خطر قیام جدی است! و این تنها مدینه نبود که در تب قیام میسوخت، چهرهٴ شهرها یکی پس از دیگری بر اثر همان افشاگریها و دلاوریهای زینب و کاروان اسیران دگرگون میشد و قیامهای متعدد پایههای حکومت امویان را به لرزه در آورده بود. آری خون حسین و ابلاغ پیام او توسط زینب، حکومت اموی را سخت متزلزل کرده و در معرض نابودی قرار داده بود.
زینب کبرای رهایی به هرکجا که قدم مینهاد، بذر انقلاب و قیام علیه نظام ستم و اختناق یزیدی را در میان تودههای مردم میفشاند. سرانجام یزید در وحشت از قیام مردم، زینب را از مدینه به سرزمینهای دور در مصر تبعید کرد و او در سال 62، در همان سرزمین، در غربت و تبعید، با زندگی وداع گفت. اما آنچه که زینب کشته بود، در سیمای متعالی وجودی نوین و تاریخی، زن انقلابی موحّد، پا به عرصه وجود نهاد.
آری آن خطبهها طنین خود را در تاریخ منعکس کرد و همچنان در کشاکش یکهزار و400سال حاکمیتهای استبدادی پیام رهائیبخش خود را بهویژه برای زنان موحد مسلمان در برابر دیکتاتوریهای زیر پردهٴ دین و یزیدیان زمان هم چون خمینی و آل او میرساند.
از اینرو بود که کاروان اسیران کربلا که تنها مرد آن فرزند جوان و بیمار امام حسین یعنی حضرت سجاد بود، در هر شهر و دیاری که رفت شورش بپا کرد، خطبههای آتشین زینب، و افشاگریهای سایر زنان اهل بیت از ام کلثوم و فاطمه صغری تا رباب و سکینه همه و همه وجدانهای خوفته را برانگیخت، و شعلههای شورش علیه حکومت یزیدی از چهارگوشهٴ آن کشور پهناور برخاست..
جاودانگی نام زینب (ع) از تعهد و مسئولیت بزرگ او در حماسه عقیدتی عاشورا سرچشمه گرفته است که دنبالهاش توسط این بانو در ظرف تاریخی بسیار دشوار و در شرایط اسیری پیگرفته شد تا آنجا که پیروزی جنبش عاشورا بر سلطنت غدار دشمن، با رهبری کارآمد او بهتحقق رسید. در این موقعیت و طی مراحل مختلف آن، زینب کبری (ع) سقف و سابقهیی نوین را در تاریخ فداکاری و خطرپذیری زنان بهثبت داد که فراموشی نخواهد گرفت. چنانکه طی 600سال حاکمیت مستمر امویـعباسی محو نشد و حتی بدآموزی دینفروشان بعدی هم نتوانست این سابقه را در محاق فراموشی دفن کند.
معلوم است که حضور او در این کاروان جهاد و هجرت، مایه دلگرمی و استواری قدمهای دیگر همراهان بوده و بهخصوص در دوران سفر اسارت، همگان بهچشم میدیدند که چگونه 84زن داغدیده و کودک و نوجوان، تکیهشان به «عقیلة بنیهاشم» است و از او تبعیت میکنند. در وقایع روز عاشورا هم، دوست و دشمن از «زنی باابهت» سخن دارند که در اردوی حسینی و هنگام بدرقة هر کدام از قهرمانان و در پیشواز هر شهید بهخونخفته، پیشاپیش دیگران است تا زنان و دیگر کسان و همراهان را با نثار همدردی و تسلی خویش یاری دهد.
بهاینترتیب، درمییابیم که او نقشی تعیینکننده داشت که سرنوشت پیروزی یا شکست نهایی این جنبش را رقم میزد، نهتنها در مقطع عاشورای سال61، بلکه در چشمانداز کلی این جنبش از دعوت محمدی و میراث فاطمیـعلوی تا واقعه عاشورا و دنبالههایش به نسل اندر نسل تاریخ و قرنهای آتی. اهمیت حیاتی حضور زینب (ع) در جنبش عاشورا، حقیقتی است که نه تنها شیعیان و پیروان آلمحمد (ص) بلکه برجستهترین محققان تاریخ اسلام در قرن حاضر بر این حقیقت گواهی میدهند. نکته برجسته در این سنت و سابقه زینب (ع) در این بود که او ـبرخلاف سنن دیرپای زناشوییـ راه خود را در مرحله نهضت حسینی بیاعتنا به مشی همسرش عبدالله بن جعفر گشوده بود و در حالیکه عبداللهجعفر، سعی بیحاصلی را دنبال میکرده تا مگر بین دستگاه یزید و حسین (ع) آشتی ایجاد کند، زینب برای شرکت در فرجام نهضت حسین (ع) که از شهادت او و تمام مجاهدان رکابش میگذشت، اردوی این نهضت و جهاد را بهطور تمامعیار برگزید. فرزندان برومندش هم بهراه مادرشان درآمدند و بهشهادت در رکاب حسین (ع) نایل آمدند.
در کنکاش حول انتخاب شجاعانهٴ زینب در زندگی، جملات یک بانوی محقق اهلسنت از مصر بسیار قابلتوجه است. او نوشت: «چنانچه زینب (ع) ـبهجای همراهی با حسین (ع) ـ در حجاز مانده و زمینگیر زندگی خصوصی و رسیدگی به همسر و فرزندانش، و به دور از آن میدان رخدادهای سیاسی دردناک زیسته بود که بر آلعلی (ع) روا شمرده شد، ما هرگز قادر نمیشدیم که با تحقیقات، پشت ابرهای تیرة این رخدادها را بکاویم و حقایق را مستقیماً دریابیم».
«استقلال» عقیدتی و مرزبندی سیاسی زینب (ع) در برابر شوهرش، بهحضور و مجاهدت او در مراحل نهضت تا شهادت امام حسین (ع) و اسارت خاندان پیامبر (ص) محدود نبوده و بهصورت «مادام العمر» در استمرار «جنبش شیعیان آلمحمد (ص) » ادامه داشت و همین بود که استقلال با «جدایی موقت» زن و شوهر برای دوره سفر دشوار تأمین نمیشد و باید با یک «طلاق انقلابی عقیدتی» برای همیشه پایان میگرفت.
زینب (ع) پس از عاشورا و پس از بازگشت از اسارت کوفه و شام، باز هم در خانه حسین (ع) و در کنار پیشوایش امام سجاد، علیبن الحسین (ع)، حضور دایمی داشت تا پیامها و گفتنیهای قیام عاشورا را برای مردمان باز گوید و حتی در شرایطی که عبدالله جعفر بهخاطر شهادت پسرانش در رکاب امام حسین (ع) به عزا نشسته و مردم برای تسلیتش میرفتند، زینب (ع) که مادر این شهیدان بود در خانهٴ حسین و علیبنالحسین (ع) و درگیر مبارزهیی بوده که آنجا سامان میگرفت و باید دنبال میشد. تاآنجاکه دستگاه حاکمیت بنیامیه از بیم پاگرفتن یک شورش بهرهبری زینب (ع) سرانجام او را از وطنش مدینه تبعید کرد، تبعیدی بیبازگشت که بهوفات آن بزرگ زن تاریخ اسلام در تبعیدگاه انجامید که به اختلاف مورخان در شام یا مصر بود. دراین سفر تبعید هم خبری از همراهی عبداللهجعفر با زینب (ع) نبود. اینک دیگر همگان میتوانستند بفهمند که از آغاز نهضت حسینی و به هدف همراهی مبارزاتی با راهبرش حسین (ع)، زینب (ع) خود را از پایبندی شوهرش عبدالله جعفر رهانیده و برای حضورش در مسیر مبارزه، در میدان جهاد عاشورا و مراحل بعدی تا پایان عمرش، نمیبایستی هیچ قیدی را بر پای میپذیرفت و این تصمیم را بهرغم حدود 40سال همسری با شوهری با چنان سابقه و منزلت، برگزید.
جدایی زنی مانند زینب بهانگیزه سهیم شدن در جهاد عاشورا، امری بس عظیم است که در آن دوران تاریخی، در عصر جاهلیت صورت میگرفت. در اینجا، حقیقت دیگری هم که بسی درخشان است این بود که جز زینب، هیچکسی را سراغ نداریم که بدین حد یگانه با حسین (ع) شده و صلاحیت رهبری کردن جنبش را در دوران اسارت خاندان پیامبر (ص) محقق کرده باشد.
بزرگ زن عاشورا که امام سجاد در وصفش گفت: «سلام بر خواهر وفاداری که فداکارانه به یاری برادرش در مأموریت بزرگش برخاست و با او در خیزش وی همراه شد و به دیانت اسلام و ارجمندی آن افتخار ورزید. سلام بر بانویی که حسین (ع) را در جهادش یاری رسانید و ارادهاش پس از شهادت او سستی نگرفت. سلام بر قلب شکیبای زینب و زبان شکرگزارش به درگاه پروردگار...
چهل روزی که به اربعین و زیارت مزار شهیدان در کربلا منتهی شد، بدون شک در حفظ و استمرار قیام کربلا نقشی تعیینکننده داشت. و بهدلیل همین اهمیت سرنوشت ساز، همپای زنده ماندن یاد عاشورا و حماسهسازان آن روز بزرگ، اربعین حسینی نیز بهعنوان روزی جاوید در یاد و خاطرهها باقی مانده و گرامی داشته میشود.
روزهای پس از عاشورا از این جهت مهم و سرنوشتساز بود که امکان از بین رفتن و یا تحریف همهٴ جانبازیها و فداکاریها وجود داشت. و به همین منظور دشمن پس از شهادت سرداران عاشورا با شقاوتبار ترین صورت زنان و کودکان، بازماندگان و شاهدان این ذبح عظیم را با اهانت آمیزترین رفتارها به اسارت کشید و سعی کرد آنان که پس از شهادت حسین و یارانش، اکنون مشتی زنان و کودکان داغدار با خیمههایی نیم سوخته و زندگی برباد رفته بودند تحقیر کند. و این چنین قاتلان، سرمست بر نعش شهیدان، عربده پیروزی سر داده بودند. همه چیز حکایت از نابودی جنبشی میکرد که با قیام رادمردان حسینی آغاز شده بود. حال آن که برخلاف تمامی ظواهر راهی تازه گشوده شده بود که فروغ جاودانش برای همیشه راهگشای آزادگان خواهد بود. برای مقابله با چنین وضعیتی لازم بود که حضرت زینب که سکان رهبری جنبش را در دست داشت در کمال هشیاری و اوج پاکبازی و صداقت بر حقانیت راهی که شهیدان پیموده بودند پای فشارد. کاری بس دشوار که تنها از عهده کسی چون او و دیگر زنان انقلابی که در رکابش بودند بر میآمد. آری اربعین حسینی یادآور رزم قهرمانانهٴ زنان به ظاهر اسیری است که پرچم عاشورا را در سختترین و پیچیدهترین شرایط به دوش کشیدند و نه تنها خونهای بهناحق ریخته شده را احیا کردند.. بلکه چنان شورشی ایجاد کردند.. که بنیاد حکومت بنی امیه را که بر دین فروشی و استبداد زیر پردهٴ دین سوار بود به لرزه درآوردند. نخستین غرش آتشفشانی که برخاست خروش زینب کبری بود که بعد از عاشورا رهبری نهضت را بردوش گرفت. بیشک، اگر رهبری شیر زن قهرمان کربلا نبود هیچ اثری از آن همه فداکاری و ایثار که الگوی تاریخی همه مجاهد ان آزادی ست باقی نمیماند و پیام حماسه عاشورا برای همیشه در ریگهای تفتیده دشت نینوا دفن میشد. اما حضرت زینب درست برخلاف تصویری که مرتجعان از او به ما ارائه میکنند نه تنها تحتتاثیر شهادت شهیدان که عزیزترینهایش بودند تسلیم شرایط نشد و در برابر دشمن سفاکی چون یزید و ابن زیاد به عجز و لابه نیافتاد، که برعکس با ایستادگی در برابر آنان و افشاگریهای تاریخیش عاشورا را بهعنوان روزی فراموش ناشدنی در تاریخ حریت انسان جویای آزادی به ثبت رساند. او که پیش برنده این رسالت عظیم بود، در اوج صلابت و رشادت نشان داد که برخلاف تصور همه مرتجعین تاریخ، زن انقلابی و انتخابگر در ورای سقف حقیر اندیشهٴ مردسالار و زنستیز تا کجا صلاحیت راهبری و به عهده گرفتن خطیرترین مسئولیتهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی را به عهده دارد. او در بارگاه ابن زیاد خروشید و در برابر یزید چنان صلابتی از خود نشان داد که تردیدی در حقانیت امام حسین برای هیچکس باقی نگذارد.
«ای یزید؛ سوگند به خدا از کسی جز خدا نترسیدهام و به کسی جز خدا شکایت نبردهام… پس هر چه از نیرنگ و تزویر در چنته داری بهکار ببر و تمام تلاشت را بکن، . سوگند به خدا ننگ کاری که با ما کردی هرگز از دامان تو پاک نخواهد شد!. …».
زینب کبری از زبان امام سجاد
بگذارید زینب را یک بار دیگر از زبان برادرزادهاش امام سجاد بشناسیم و بشنویم. امام سجاد، سخنانی از زینب (ع) را که در صحنهیی فوقالعاده دشوار بیان داشته، روایت کرده است. صحنهٴ گسیلداشتن اسیران به کوفه و هنگامی است که زینب آنان را از کنار قتلگاه حسین (ع) و پیکرهای بهخون تپیده و برخاک افتاده آنحضرت و شهیدان عبور میداد. در این صحنه، که قلبهای داغدار ناگهان به آتش نشست و نالههای دردمند به فلک برخاست و از جمله، شخص امام سجاد (ع) هم بهسختی منقلب شده بود، این زینب (ع) بود که جهت کمک به این برادرزاده والامرتبتش، با خطاب این کلمات درخشان و مؤثر، بهیاری او میشتافت تا بر وضعیت غلبه کند:
«برادرزادهام، ترا چه میشود؟ با این صحنه برخوردی داری که انتظار نمیرفت؟ نکند که دچار یأس و تسلیم مرگ شده باشی؟ از آنچه اینک میبینی، دچار ناامیدی و نگرانی مشو، زیرا این عین پیمانی است که رسول خدا با پدر و پدربزرگت علی (ع) داشت و اینک بدینصورت وفا شده است. نگران این اجساد و دفن آنها مباش که بهیقین، بهرغم خواست جباران عصر، نوید حق تعالی، بهدست کسانی که از آنان پیمان گرفته، محقق خواهد شد. کسانی که جباران هرگز قادر به شناسایی پیشاپیش آنان نیستند.
پرچمی که بر مزار پدرت در این بیابان برهوت افراشته خواهد شد، با گذشت زمان کهنگی نخواهد گرفت و رسم و آیینش هرگز زوال نخواهد یافت. مزار پدرت در همین سرزمین، شاخصهایی خواهد داشت که جاودانه مردمان را بهسوی خود دعوت نموده و جذب خواهد کرد. و این بهرغم تلاش سلاطین و جبارانی است که بهسودای محو این مزار و نشان و پرچمش، مکر و تلاشهای بسیار بهکار خواهند بست…»
شگفتا از مرام و دیدگاه زینب و این کلماتش: «پیمان»، نه حادثه و مصیبت! «وفا»، نه شکست و مرگ! و نهایتاً جاودانگی «رسم و آیین» حسینی و نهفقط ماندگاری نامی نیک، همراه با نوید قاطع بر بیحاصلی خدعهها و خونآشامی جباران.
بیشک یکی از بزرگترین اقدامات امام حسین علیهالسلام از پیش از عاشورا، ساختن زنان و دخترانی بود که بتوانند پرچم مبارزه را در فردای شهادت او بدوش بکشند. زنانی همچون رباب همسر امام حسین، ام کلثوم خواهر کوچکتر امام حسین و فاطمه صغری دختر امام حسین که در آن زمان جوان 20سالهای بود. فاطمه صغری در برابر دین فروشانی همچون یزید که میخواستند او و سایر زنان حرم امام حسین را همچون کنیزان به بازار خرید و فروش ببرند فریاد زد: ای یزید آیا تو میخواهی دختران رسول خدا را همچون کنیزان حساب کنی؟! یزید که نان خلیفة المسلمین بودن را میخورد در حالیکه خود را به کلی از جسارت این شیرزن قهرمان باخته بود گفت: نه شما برگردید به اهل بیت خودتان. فاطمه صغری در کوفه نیز وقتی خطبهٴ کوبندهٴ خودش را در میان مردم خواند، فریادها از اشک و آه برخاست و مردم گفتند: " ای دختر پاکان و پاکیزگان! دلها و سینههای ما را آتش زدی و جگرهای ما را به آتش حزن و اندوه، سوزاندی " و بدین ترتیب فاطمه آتش دیگری هم بر هیمنهٴ یزید زد و قدرت پوشالی او را مورد حمله قرار داد.
یکی دیگر از قهرمان صحنههای نبرد ام کلثوم خواهر کوچک امام حسین بود. زنی که از دوران کودکی در کوران حوادث تاریخی همراه با پدرش علی از برجستهترین حامیان علی علیهالسلام بود. او در برابر خیانتهایی که علیه علی صورت میگرفت ایستاد و آبدیده شد. او که هنگام اسارت به دست لشگر یزید بیش از 50سال سن داشت بارها با سرکردگان سپاه دشمن درگیر شد و در هرکجا به افشاگری علیه یزیدیان پرداخت. خطبههای ام کلثوم در کوفه، مردم فریب خورده را منقلب کرد. و بهخصوص زنان را به دفاع از حریم اسیران عاشورا وا میداشت. از اینجا بود که بسیاری از زنان، همسرانشان را که حسین علیهالسلام را تنها گذاشته بودند مورد شماتت قرار میدادند و آنان را به جبران خطایشان وا میداشتند. به این ترتیب خطبههای زنان پیشتاز عاشورا، محاصره نظامی و شیطانسازی رذیلانهٴ دشمن را در هم میشکست و قلبها را تسخیر میکرد. سخنان صاعقهآسای زینب که بر اذهان و وجدانهای خفته فرود میآمد، چنان مؤثر بود که حتی در درون دربار یزید و در میان ساکنان حرم خود او نیز صدای اعتراض و نفرین علیه او برخاست. آنچنان که او را مجبور از اظهار ندامت و عقبنشینی کرد و ادعا نمود که او قصد آزار حسین را نداشته و ابن زیاد بدون رضایت و اذن او اقدام به قتل حسین کرده است.
پس از آن نیز، دیگر جرأت نکرد اسیران کربلا را که چون اخگری سوزان بر دامن حکومتش افتاده بودند، نزد خویش نگاه دارد. آنان را با احترام به مدینه فرستاد، تا لااقل از خود دور سازد! بهنوشته بسیاری مورخین، کاروان فاتحان کربلا در سر راه به مدینه در روز چهلم یعنی اربعین به کربلا و زیارت مزار شهیدان رسید و سپس عازم مدینه شد. مدینه بسان فاتحان از اسیران خود و از کاروان زینب و خاندان حسین استقبال کرد. و دیری نگذشت که مدینه یکپارچه خشم و اعتراض علیه حکومت یزید شد.
و به زودی از مدینه، همان شهری که سال پیش هنگام خروج امام (ع)، بختک شوم اختناق و وحشت بر آن افتاده بود و امام حسین را نصیحت میکردند.. که از بیراهه برود… به یزید خبر رسید که کار پریشان شده و مردم بر ضد یزید سخن میگویند و این سخن گفتن را پوشیده نمیدارند!
حاکم مدینه در نامهاش برای یزید تأکید کرده بود که حضور زینب در مدینه باعث برانگیخته شدن مردم و آشفته شدن وضع شهر شده است، و با وجود او در مدینه خطر قیام جدی است! و این تنها مدینه نبود که در تب قیام میسوخت، چهرهٴ شهرها یکی پس از دیگری بر اثر همان افشاگریها و دلاوریهای زینب و کاروان اسیران دگرگون میشد و قیامهای متعدد پایههای حکومت امویان را به لرزه در آورده بود. آری خون حسین و ابلاغ پیام او توسط زینب، حکومت اموی را سخت متزلزل کرده و در معرض نابودی قرار داده بود.
زینب کبرای رهایی به هرکجا که قدم مینهاد، بذر انقلاب و قیام علیه نظام ستم و اختناق یزیدی را در میان تودههای مردم میفشاند. سرانجام یزید در وحشت از قیام مردم، زینب را از مدینه به سرزمینهای دور در مصر تبعید کرد و او در سال 62، در همان سرزمین، در غربت و تبعید، با زندگی وداع گفت. اما آنچه که زینب کشته بود، در سیمای متعالی وجودی نوین و تاریخی، زن انقلابی موحّد، پا به عرصه وجود نهاد.
آری آن خطبهها طنین خود را در تاریخ منعکس کرد و همچنان در کشاکش یکهزار و400سال حاکمیتهای استبدادی پیام رهائیبخش خود را بهویژه برای زنان موحد مسلمان در برابر دیکتاتوریهای زیر پردهٴ دین و یزیدیان زمان هم چون خمینی و آل او میرساند.
از اینرو بود که کاروان اسیران کربلا که تنها مرد آن فرزند جوان و بیمار امام حسین یعنی حضرت سجاد بود، در هر شهر و دیاری که رفت شورش بپا کرد، خطبههای آتشین زینب، و افشاگریهای سایر زنان اهل بیت از ام کلثوم و فاطمه صغری تا رباب و سکینه همه و همه وجدانهای خوفته را برانگیخت، و شعلههای شورش علیه حکومت یزیدی از چهارگوشهٴ آن کشور پهناور برخاست..
جاودانگی نام زینب (ع) از تعهد و مسئولیت بزرگ او در حماسه عقیدتی عاشورا سرچشمه گرفته است که دنبالهاش توسط این بانو در ظرف تاریخی بسیار دشوار و در شرایط اسیری پیگرفته شد تا آنجا که پیروزی جنبش عاشورا بر سلطنت غدار دشمن، با رهبری کارآمد او بهتحقق رسید. در این موقعیت و طی مراحل مختلف آن، زینب کبری (ع) سقف و سابقهیی نوین را در تاریخ فداکاری و خطرپذیری زنان بهثبت داد که فراموشی نخواهد گرفت. چنانکه طی 600سال حاکمیت مستمر امویـعباسی محو نشد و حتی بدآموزی دینفروشان بعدی هم نتوانست این سابقه را در محاق فراموشی دفن کند.
معلوم است که حضور او در این کاروان جهاد و هجرت، مایه دلگرمی و استواری قدمهای دیگر همراهان بوده و بهخصوص در دوران سفر اسارت، همگان بهچشم میدیدند که چگونه 84زن داغدیده و کودک و نوجوان، تکیهشان به «عقیلة بنیهاشم» است و از او تبعیت میکنند. در وقایع روز عاشورا هم، دوست و دشمن از «زنی باابهت» سخن دارند که در اردوی حسینی و هنگام بدرقة هر کدام از قهرمانان و در پیشواز هر شهید بهخونخفته، پیشاپیش دیگران است تا زنان و دیگر کسان و همراهان را با نثار همدردی و تسلی خویش یاری دهد.
بهاینترتیب، درمییابیم که او نقشی تعیینکننده داشت که سرنوشت پیروزی یا شکست نهایی این جنبش را رقم میزد، نهتنها در مقطع عاشورای سال61، بلکه در چشمانداز کلی این جنبش از دعوت محمدی و میراث فاطمیـعلوی تا واقعه عاشورا و دنبالههایش به نسل اندر نسل تاریخ و قرنهای آتی. اهمیت حیاتی حضور زینب (ع) در جنبش عاشورا، حقیقتی است که نه تنها شیعیان و پیروان آلمحمد (ص) بلکه برجستهترین محققان تاریخ اسلام در قرن حاضر بر این حقیقت گواهی میدهند. نکته برجسته در این سنت و سابقه زینب (ع) در این بود که او ـبرخلاف سنن دیرپای زناشوییـ راه خود را در مرحله نهضت حسینی بیاعتنا به مشی همسرش عبدالله بن جعفر گشوده بود و در حالیکه عبداللهجعفر، سعی بیحاصلی را دنبال میکرده تا مگر بین دستگاه یزید و حسین (ع) آشتی ایجاد کند، زینب برای شرکت در فرجام نهضت حسین (ع) که از شهادت او و تمام مجاهدان رکابش میگذشت، اردوی این نهضت و جهاد را بهطور تمامعیار برگزید. فرزندان برومندش هم بهراه مادرشان درآمدند و بهشهادت در رکاب حسین (ع) نایل آمدند.
در کنکاش حول انتخاب شجاعانهٴ زینب در زندگی، جملات یک بانوی محقق اهلسنت از مصر بسیار قابلتوجه است. او نوشت: «چنانچه زینب (ع) ـبهجای همراهی با حسین (ع) ـ در حجاز مانده و زمینگیر زندگی خصوصی و رسیدگی به همسر و فرزندانش، و به دور از آن میدان رخدادهای سیاسی دردناک زیسته بود که بر آلعلی (ع) روا شمرده شد، ما هرگز قادر نمیشدیم که با تحقیقات، پشت ابرهای تیرة این رخدادها را بکاویم و حقایق را مستقیماً دریابیم».
«استقلال» عقیدتی و مرزبندی سیاسی زینب (ع) در برابر شوهرش، بهحضور و مجاهدت او در مراحل نهضت تا شهادت امام حسین (ع) و اسارت خاندان پیامبر (ص) محدود نبوده و بهصورت «مادام العمر» در استمرار «جنبش شیعیان آلمحمد (ص) » ادامه داشت و همین بود که استقلال با «جدایی موقت» زن و شوهر برای دوره سفر دشوار تأمین نمیشد و باید با یک «طلاق انقلابی عقیدتی» برای همیشه پایان میگرفت.
زینب (ع) پس از عاشورا و پس از بازگشت از اسارت کوفه و شام، باز هم در خانه حسین (ع) و در کنار پیشوایش امام سجاد، علیبن الحسین (ع)، حضور دایمی داشت تا پیامها و گفتنیهای قیام عاشورا را برای مردمان باز گوید و حتی در شرایطی که عبدالله جعفر بهخاطر شهادت پسرانش در رکاب امام حسین (ع) به عزا نشسته و مردم برای تسلیتش میرفتند، زینب (ع) که مادر این شهیدان بود در خانهٴ حسین و علیبنالحسین (ع) و درگیر مبارزهیی بوده که آنجا سامان میگرفت و باید دنبال میشد. تاآنجاکه دستگاه حاکمیت بنیامیه از بیم پاگرفتن یک شورش بهرهبری زینب (ع) سرانجام او را از وطنش مدینه تبعید کرد، تبعیدی بیبازگشت که بهوفات آن بزرگ زن تاریخ اسلام در تبعیدگاه انجامید که به اختلاف مورخان در شام یا مصر بود. دراین سفر تبعید هم خبری از همراهی عبداللهجعفر با زینب (ع) نبود. اینک دیگر همگان میتوانستند بفهمند که از آغاز نهضت حسینی و به هدف همراهی مبارزاتی با راهبرش حسین (ع)، زینب (ع) خود را از پایبندی شوهرش عبدالله جعفر رهانیده و برای حضورش در مسیر مبارزه، در میدان جهاد عاشورا و مراحل بعدی تا پایان عمرش، نمیبایستی هیچ قیدی را بر پای میپذیرفت و این تصمیم را بهرغم حدود 40سال همسری با شوهری با چنان سابقه و منزلت، برگزید.
جدایی زنی مانند زینب بهانگیزه سهیم شدن در جهاد عاشورا، امری بس عظیم است که در آن دوران تاریخی، در عصر جاهلیت صورت میگرفت. در اینجا، حقیقت دیگری هم که بسی درخشان است این بود که جز زینب، هیچکسی را سراغ نداریم که بدین حد یگانه با حسین (ع) شده و صلاحیت رهبری کردن جنبش را در دوران اسارت خاندان پیامبر (ص) محقق کرده باشد.