728 x 90

تاریخ مشروطه ایران - خوانشی نو از انقلاب مشروطه (۲) - جنگ، شکست، قحطی

-

انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه
سلسله قاجاریه یک استبداد فئودالی را بر ایران حاکم کرده بود. دربار شاه، مدافع منافع اربابان زمین بود و حکمرانان وابسته به حکومت مرکزی، در حوزه‌های نفوذشان از هیچ فشاری به مردم دریغ نمی‌کردند... دهقانان مجبور به پرداخت مالیاتهای سنگین به دولت می‌شدند. هیچ‌گونه ارگان رسیدگی به دادخواهی‌های مردم وجود نداشت.

تاریخ بیداری ایرانیان ج 1ص 215، 216: « ”در دهات کرمان هنوز پولِ چوبِ حاکم، آنچه چوب برای سیاست و زدنِ مردم لازم است از مردم می‌گیرند، … مخفی نباشد که تمام صدمات و تحمیلات بر فقرا و زارعین و کسبه است، اغنیا و علما و خوانین و ملاکین راحت و آسوده‌اند ضرر بر بیچاره‌ها و عَجَزِه‌ها است“.

حکومت قاجار و دربار شاه به ابزار بی‌اراده‌ای در دست کشورهای استعمارگر روسیهٴ تزاری و انگلیس تبدیل شده بود. سیاست خائنانه و ایران بربادده شاهان قاجار، بر موازنهٴ مثبت بین استعمارگران و تأمین مطامع آنان استوار بود. هر امتیازی که توسط شاه به روسیهٴ تزاری داده می‌شد، معادل آن، امتیازی به انگلیس واگذار می‌کرد. مثلاً در مقابلِ دادنِ امتیاز ایجاد بانک شاهنشاهی به انگلیس، امتیاز تأسیس بانک استقراضی به روسیه داده شد.

امتیازات به آلمان:

1264 شمسی: در زمان ناصرالدین‌شاه امتیازاتی به امپراطوری آلمان داده شد. از جمله دو کشتی از آلمان خریداری شد که در خلیج‌فارس توسط ملوانان آلمانی اداره می‌شد. علاوه بر آن یک مدرسهٴ آلمانی در تهران تاسیس، و مذاکرات محرمانه‌ای برای ایجاد راه‌آهن در شمال ایران صورت گرفت. اما چون این اقدامات بدون موافقت روس و انگلیس بود، آنها با فشار روی دربار فاسد و شاه وابستهٴ قاجار، لغو این قراردادها را خواستند و برای خود نیز امتیازات جدیدی طلب کردند.. و ناصرالدینشاه تمام آن خواسته‌ها را برآورده کرد.

به دنبال آن، انگلیس تقاضای امتیازات جدیدی کرد. از جمله، امتیاز کشتیرانی در رود کارون بود، که تجارت در خوزستان را در اختیار انگلیس می‌گذاشت، خواسته‌های دیگر انگلیس تأسیس بانک شاهنشاهی، حق انحصاری چاپ و نشر اسکناس در سراسر ایران، حق استخراج کلیهٴمعادن به مدت شصت سال بود که دولت قاجار همهٴاین امتیازات را به انگلیس داد.

همچنین بر اساس سیاست ذلیلانهٴ موازنهٴمثبت، یک رشته امتیازات هم به روسیه داده شد که عبارت بود از: تأسیس بانک استقراضی، امتیاز ساخت جادهٴتهران انزلی، ساخت راه‌آهن جلفا به تبریز، اجازه کشتیرانی در مرداب انزلی، و کلیهٴرودخانه‌هایی که به دریای خزر می‌ریزند، و بالاخره، امضای موافقتنامه‌ای مبنی بر این که دولت ایران تا ده سال به ساخت راه‌آهن در ایران اقدام نکند! و همچنین به کسی هم اجازهٴ ساختمان راه‌آهن در ایران را ندهد!

امتیازات داده شده به روسیه در حقیقت فهرست ننگینی از ذلت و خواری و بی‌ارادگی شاه و دربار قاجار و به تاراج دادن سرمایه‌های مردم ایران است:
سال 1258: امتیاز ساختمان خط تلگرافی استرآباد- چگیشلر

سال 1267: امتیاز شیلات بحر خزر از آستارا تا اترک
سال 1269: امتیاز بانک استقراضی روسیه.
سال 1270: امتیاز تأسیس بیمه و امور حمل و نقل ایران شامل ایجاد خطوط کشتیرانی در دریای خزر. امتیاز بهره‌برداری از بندر انزلی، احداث یک رشته راههای شوسه بین شهرهای ایران به روسیه داده شد.

سال 1279: اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه.

م.س.ایوانف در تاریخ مشروطیت ایران می‌نویسد:
«قبل از جنگ جهانی اول، مجموعاً قریب به 164 میلیون روبل سرمایه‌های روسیهٴ تزاری در ایران گذاشته شده بود.»

نتیجهٴ سیاستهای ضدملی و ضدایرانی شاهان و دربار قاجار چه بود؟ تقدیم همه چیزِ سرزمین ایران به‌صورت امتیازات بی‌دریغ، به قدرتهای استعماری مثل روسیه و انگلیس بود. نتیجه بازشدن دست بیگانگان، در چپاول تمامی ذخائر میهن ما بود. به‌طوری‌که در کلیهٴ امور سیاسی و اقتصادی و حکومتی عنان به استعمارگر داده شد.. شاهان قاجار به قدری در برابر استعمار مطیع و مُنقاد بودند که حتی این‌که بعد از شاه، جانشینی او به چه کسی می‌رسد را روس‌ها تعیین می‌کردند...

تاریخ مشروطه کسروی:

«پس از مرگ عباس میرزا بین رجال دولت و شاهزادگان قاجار بر سر انتخاب ولیعهد جدید اختلاف افتاد. گروهی ظل‌السلطان فرزند فتحعلیشاه را مناسب می‌دانستند و عده‌یی دیگر محمد میرزا فرزند عباس‌میرزا را. در سال 1213 شمسی روسیه سفیری به ایران فرستاد و اعلام کردکه طبق معاهدهٴ ترکمانچای سلطنت ایران باید در خاندان عباس‌میرزا موروثی باشد!.

مهمترین تاثیر اعطای امتیازات و حاکم کردن نفوذ بیگانه بر شئون مملکت، فشاری بود که بر دهقانان و مردم محروم می‌آمد. شاهزادگان، روحانیان، تجار و وابستگان حکومت، که صاحبان زمینهای بزرگ بودند، نوع محصولات دهقانان را برای تأمین مواد اولیه برای استعمارگران تعیین می‌کردند.. و با قیمت بسیار نازل از دهقانان می‌خریدند.»

فقر، خانمان دهقانان را برباد داده

صنعتگری ضعیف داخلی هم توان رقابت با کالاهای وارداتی شرکتهای خارجی را نداشت و صنعتگران دچار ورشکستگی می‌شدند. ملاکانِ رو آورده به تجارتِ کشاورزی، برای گرانتر شدن کالای خود به احتکار می‌پرداختند نتیجه، به وجود آمدن قحطی‌های مرگبار در دوره‌های پیاپی بود:
قحطی سالهای1239تا1240،
قحطی وحشتناک سالهای 1248 تا 1251،
قحطی سالهای 1257 تا 1259، و قحطی‌های پراکنده در سالهای بعد جان فوج فوج مردم ایران را می‌گیرد.

سیاحت نامه ابراهیم بیگ، نوشتهٴ زین‌العابدین مراغه‌یی: ”در تمام آن مملکتها که از ایران دیدم در هیچ بلادی آثار ترقیات، و تمایل به تمدن به نظرم نیآمد که بدان خوشوقت شوم... بَس که اهالی ناچار از مهاجرت به ممالک خارجه شده‌اند، شهرها خالی از مخلوق به نظر می‌آید. بدبختترین سکنهٴ این مُلک، گروه مزدوران و فعله و حمالانند. بیچارگان باید یک روزکار کرده و یک روز پی تحصیل نان، دکان به‌ دکان بگردند تا شام بلکه بتوانند نیم‌من نان با پول خودشان به چنگ آورده نفقةعیال کنند. در کمال فراخسالی وبرکتِ آذوقه، سالهاست که این قحطی نان برقرار است. یک سال و دو سال نیست. بسیاری از اصحاب املاک در خونخوارگی چالاکتر از تابعان چنگیزند، گندم را در هرجا انبار کرده می‌پوشانند و برحال هموطنان افتاده رحمی نمی‌کنند“. (سیاحتنامه ابراهیم بیک صفحه ۲۳۵-۲۳۸)

آنچه که راجع به امتیازات گفتیم، خلاصه‌یی از امتیازهای اعطا شده توسط حکومت قاجار به دول استعماری بود، که در شرح آن به ناچار قدری از نظر زمان جلو رفتیم. حالا مجدداً به عقب‌تر برگردیم تا نگاهی هم به سیاست خائنانهٴ قاجاریان در جنگها و در برابر لشکرکشی‌های ویران کنندهٴ استعمارگران بیندازیم. علت و زمینهٴ این جنگ‌ها رو ما در برنامهٴ اول با اشاره به پیدایش پدیدهٴ استعمار در اثر انقلاب صنعتی، و کشورگشایی‌های امپراطوریها و قدرتهای اروپایی‌ها به شرق و غرب به‌ویژه از راه دریاها، گفته‌ایم. ببینیم در این کشورگشایی‌ها چه کشاکشهایی بین استعمارگران در گرفت:
پس از انقلاب سال 1789 فرانسه، و روی کارآمدن ناپلئون، و کشورگشایی‌های او در اروپا و نزدیک شدن به شرق، فرانسه به قدرت شمارهٴ یک اروپا تبدیل شد و به رقیب اصلی روس و انگلیس در تصاحب مستعمرات آنان در شرق تبدیل گردید. فرانسه از یک‌سو برای پس گرفتن مستعمرات خود در هند، به انگلیس فشار می‌آورد، و از سوی دیگر تهدیدی بزرگ برای روسیه به‌شمار می‌رفت. این امر رقابت بین استعمارگران را در ایران افزایش داد. استعمارگران با طرح‌های پیچیده برای دفع یکدیگر و برای پیدا کردن نفوذ در ایران، عمل می‌کردند.. ، و سران قاجار در خواب غفلت به‌سر می‌بردند.

یک خیانت و مزدوری مفت و مجانی که فتحعلیشاه برای انگلیس کرد معاهده‌یی بود که در سال 1801 با انگلیس بست؛ و آن هنگامی بود که انگلیس تهدید حملهٴ ناپلئون از طریق بنادر خلیج‌فارس و جنوب ایران به هندوستان را حس کرد. در آن زمان هنوز قدرت انگلیس در هند استحکام پیدا نکرده بود و از سوی ساکنان سند و پنجاب و ممالک میسور که هنوز استقلال داشتند در خطر تهاجم بود و پادشاه افغانستان هم هر سال با حملات خودش به هند خطرات عمده‌ای را برای حکومت انگلیسی هندوستان به وجود می‌آورد. بسیار طبیعی بود که وقتی انگلیس چنین نیازی به یک متحد دارد، ایران که خودش از طرف روسیه مورد تهدید تهاجم به قفقاز هست، بتواند امتیازات بسیاری از انگلیس در ازای اتحاد خودش با انگلیس بگیرد. اما فتحعلیشاه مجاناً و به‌طرز حیرت‌انگیزی تعهدات بسیاری سنگینی را به نفع انگلیس پذیرفت.

تعهدات اعطا شدهٴ فتحعلیشاه به انگلیس:

- هرگاه پادشاه افغانستان درصدد حمله به هند برآید، (ایران) به آن کشور لشکرکشی کند!. آن مملکت را ویران نماید. !…

- اگر قشونی از جانب فرانسویان در یکی از بنادر ایران بخواهد پایگاه یا مسکن اختیار کند، قشون متحد ایران و انگلیس به دفع ایشان بکوشد و نیز از راه دادن فرانسویان به سواحل و جزایر ایران خودداری نماید.

در سال1182 شمسی، 1802میلادی، روسیهٴ تزاری برای گسترش قدرت و نفوذ خود و همچنین دفاع از منافع خود در برابر انگلستان که بر هند مسلط شده بود، به ایران حمله کرد و گرجستان را از ایران جدا کرد. و بعد به فکر امیرنشینهای قفقاز افتاد. انگلیس هم از جنوب به نفوذ در بنادر جنوبی ایران جهت تأمین حفاظت منافع خود در هندوستان و گسترش نفوذ خود در ایران مشغول شد و کوشید دامنهٴ مستعمرات خود را تا مرزهای شرقی ایران توسعه داد.

. روسیهٴ تزاری و انگلیس برای رویارویی با قدرت رو به گسترش ناپلئون، در سال 1804 اتحادیه‌ای علیه ناپلئون به وجود آوردند. پس از قرارداد روسیهٴ تزاری و انگلیس، روسیه برای دست اندازی به مناطق شمالی ایران، دست باز پیدا کرده، تصمیم به تصرف امیرنشینهای قفقاز گرفت.

در این میان، شاهان فاسد قاجار، برای حفظ حکومت خود و چپاول مردم ایران، دائماً به قدرتهای استعماری می‌آویختند. فتحلیشاه قاجار هم به دامن ناپلئون آویخت تا فرانسه، در برابر روسیه که قصد تصرف امیرنشینهای قفقاز را داشت از او حمایت کند. ناپلئون که نفوذ در ایران را برای خارج کردن هندوستان از چنگ انگلستان می‌خواست، در عهدنامه‌یی که به اسم فن کُنشتاین معروف شد، ایران را به اقداماتی در جهت پیشروی خود برای دست انداختن به هند متعهد کرد.

بخشی از قرارداد فن کنشتاین: ۱۸۰۷ میلادی (اردیبهشت ۱۱۸۶ شمسی):
مادهٴ هشتم این قرارداد دایر بر قطع رابطهٴ ایران و انگلیس و اعلان جنگ فوری به بریتانیا و ممنوعیت همهٴکالاهای انگلیسی در ایران بود.

مادهٴ نهم آن دایر بر اتحاد ایران و فرانسه بود در برابر هر جنگی که انگلیس و روس در آن علیه فرانسه و ایران شرکت نمایند.

مادهٴ دهم: ایران تعهد نمود که افغانان و مردم قندهار را با ارتش خود متحد کرده و به متصرفات بریتانیا در هندوستان حمله‌ور شود.

اما با تغییر منافع استعمارگران و پیمان‌بستنهای پشت پردهٴ آنان، این ایران است که تنها می‌ماند:
به‌زودی جنگ روس و فرانسه با شکست ارتش روس خاتمه یافت و میان ناپلئون و تزار روس صلح برقرار شد. ناپلئون و آلکساندر روسیه در یک عهد نامهٴ دوستی پیمان بستند که در حمله و دفاع علیه ایران و عثمانی و انگلیس شریک یکدیگر باشند!. به این ترتیب فتحعلیشاه که به تعهدات خود در قبال فرانسه و علیه روس و انگلیس عمل کرده بود، چیزی بجز دشمنی دولتهای روس و انگلیس را برنیانگیخت.

در سالهای بعد روسیه و انگلیس مجدداً برای از بین برداشتن قدرت خطرناک ناپلئون متحد شدند و بالاخره ناپلئون را در سال 1812 شکست دادند.

وقتی عامل وحدت روسیه و انگلیس، یعنی فرانسه از بین رفت باز ایران صحنهٴ رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس شد. در سال 1812 میلادی برابر 1191 شمسی انگلیس برای جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه و حفظ مستملکاتش در هندوستان پیمانی با دولت ایران امضا کرد و متعهد شد به‌منظور ادامهٴ جنگ ایران با روسیه، به ایران کمک کند. انگلیس به این وسیله شاه قاجار را تشویق به جنگ با روسیه کرد و فتحعلی شاه در اجرای مطامع استعمار، بار دیگر بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست داد.

یک قرارداد ننگین:
قرارداد گلستان: ۲۹شوال ۱۲۲۸ قمری، ۱۸۱۳ میلادی، :
شهرهای قراباغ، شروان، باکو، دربند، لنکران و قسمتی از طالش از خاک ایران جدا و به خاک روسیه منضم می‌شود..

ایران از همهٴ دعاوی خود در داغستان، گرجستان، ارمنستان و ابخاز دست می‌کشد.

پانزده سال بعد در 1207 شمسی و 1828 میلادی این بار روسیه به بهانهٴ اختلاف مرزی، جنگ با ایران را شروع کرد. از سوی دیگر انگلیس که از پیشرفت روسها نگران وضعیت هندو پاکستان شده بود، با تحریکات خود باعث شد تا آتش جنگ بین ایران و روسیه شعله‌ور شود.

یک قرارداد ننگین‌تر:
«قرارداد ترکمانچای:۱۲۰۷ شمسی: فوریه ۱۸۲۸ میلادی:
- شهرهای ایروان و نخجوان به روسیة تزاری واگذار می‌شود.

- ایران سی میلیون روبل نقرهٴ روسی نیز غرامت به روسیه می‌پردازد...

عجیب این است که شاهان قاجار نه تنها همه چیز ایران را برباد می‌دهند، بلکه رجال میهن‌پرستی را که برای قطع ایادی استعمار کمر می‌بندند را به قتل می‌رسانند!

بعد از مرگ فتحعلیشاه، استعمارگران انگلیسی تلاش کردند.. تا با حمایت از شاهزادگان و خوانین بزرگ محلیِ نقاط مختلف ایران، و به قدرت رساندن یکی از شاهزادگان که مطیع انگلیس باشد، بر دربار ایران مسلط شوند. اما یکی از رجال میهن‌پرست و ترقیخواه به‌نام میرزا ابوالقاسم فراهانی که سلطهٴ انگلیسی‌ها را برنمی‌تابید، در برابر آنان قد علم کرد. قائم مقام، با از میان برداشتن شاهزادگان مزدور، یکی از فرزندان فتعحلیشاه به‌نام محمدمیرزا را به سلطنت رساند و با نفوذ خود برشاه، کنترل دستگاه حکومتی را در دست گرفت. تمامی تلاش میرزا ابوالقاسم فراهانی که به قائم‌مقام معروف شد، مقابله با نفوذ روس وانگلیس و بازگرداندن استقلال ایران بود. اما استعمارگران با یاری دربار فئودالی و آخوندهای ثروتمند او را از میان برداشتند.

زمانی که قائم مقام، نخست‌وزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین تحمیل تجارت آزاد و اقتصاد درباز بود. بنیه اقتصادی ایران قابل‌توجه نبود، و قدرت ایستادگی در مقابل غارتگران را نداشت. و قائم‌مقام برای اصلاح همهٴ این خرابی‌ها، عزم کرده بود.

بهترین راه شناخت یک رجل مردم‌دوست و بلند همت، آشنایی با مخالفان او و خائنانی‌ست که پیش از او همه چیز را در طبق تاراج گذاشتند. آنان را بشناسیم:
از سه نخست‌وزیر پیش از قائم‌مقام فراهانی، یکی میرزا شفیع، صدراعظم فتحعلیشاه بود که متمایل به انگلیس‌ها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری می‌کرد.

دیگری محمد حسین اصفهانی بود که او نیز طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق می‌گرفت. محمد حسین اصفهانی قرارداری با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازده‌هزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی 200هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگیدن با روس تأمین کند.

نخست وزیر دیگر که پیش از قائم‌مقام امور را در دست داشت آصف‌الدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکست‌های سنگینی در جنگ با روس خورد و قراردادهای ذلت‌بار بین ایران و روس بسته شد.
اما قائم‌مقام در مدت صدارت خود با سختگیری بسیار درصدد مهار کردن فساد درباریان و نظم و نظام بخشیدن به امور و مخالفت با نفوذ و سلطه قدرتهای استعماری روس و انگلیس در ایران برآمد.

برخی اقدامات قائم‌مقام فراهانی:
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت
حذف حقوق‌ بی‌مورد تملق گویان شاه
مخالفت با «تجارت «بی‌در».
مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون
مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه ترکمانچای
جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس وانگلیس به هر نحو ممکن.

قائم مقام: «آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید!»

آخوندهای مرتجعی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی نیز قائم‌مقام را مانع مظالم و غارتگری خود می‌دیدند. بنابراین با درباریان فاسد و عمال بیگانه، و استعمار خارجی برای کشتن قائم‌مقام همدست شدند..
تاریخ ایران وانگلیس: «نامهٴ وزیر مختار انگلیس، سرجان کمبل، وزارت‌خارجه انگلیس: «برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود ۵۰۰ لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و به‌طور صحیح خرج کند.»
گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس: «... . چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفته‌اند و هر کجا نام او و عمالش برده می‌شود، توأم با دشنام است. ...»
به این ترتیب استعمارگران با همدستی مزدوران و ملایان مرتجع و خائنی هم‌چون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسه‌چینی‌های لازم علیه قائم‌مقام سرانجام در 30ماه صفر 1251 برابر با 1836 میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائم‌مقام وادار کردند... محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در همانجا توسط اسماعیل خان قراچه‌داغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند.

ناسخ التواریخ: قائم‌مقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان… . دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانهٴ دلگشا فرود کردند.. و در بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند...

ادامهٴ ماجراها که به انقلاب انجامید را در برنامه‌های دیگر شرح خواهیم داد.
 
                                                                                 ادامه دارد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e62a2589-6e2c-4e5d-91e1-2b9f6bb49bf0"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات