728 x 90

سرکوب زنان,

پرواز فریناز و بیداد حاکمان

-

پرواز فریناز و بیداد حاکمان
پرواز فریناز و بیداد حاکمان
20 ماه قبل دختری که در معرض تعرض یک مأمور اطلاعاتی بود، در تنگنای طبقه چهارم هتل تارای مهاباد، خود را از طبقه چهارم پرتاب کرد و جان باخت.

دو سال قبل هم ریحانه‌یی به جرم دفاع از حریمش حلق‌آویز شد.

با نگاهی به واکنش مردم مهاباد و کوشش رندانهٴ حکومت، به تماشای قدرت و غیرت مردم و ضعف و درماندگی و ذلت حاکمان بنشینیم.

بعد از ماجرای دختری که جانش را داد اما تسلیم هوای کثیف هیولای اطلاعات نشد، هزاران تن از مردم مهاباد و شهرهای اطراف به خیابان ریختند.

آری! جوانان غیرتمند به‌محض شنیدن اقدام شنیع مأمور وزارت اطلاعات و علت خودکشی فریناز خسروی خونشان به جوش آمد و با تظاهرات علیه نهادهای حکومتی، تمام مظاهر آلودگی و فساد را در مهاباد آتش زدند. این نخستین بازتاب و کنش مردم در قبال بی‌غیرتی حاکمان و مزدوران حامی مأمور اطلاعاتی بود.

چند روز بعد فرماندار شهر با دستپاچگی گفت این فرد «س.م.ه.» نام دارد. باور کنید مأمور اطلاعات نیست و از هتل کهریزک تهران به‌عنوان مشاور در هتل تارا مهاباد مستقر شده بود تا در خصوص ارتقای درجه هتل به مسئولان هتل کمک کند... بعد هم گفته شد نامبرده _س.م.ه_ به‌تازگی زنش را طلاق داده و برای تجدید فراش به مهاباد آمده است و این جنایت با همدستی مدیر هتل انجام شده است.

2نتیجه‌گیری؛ قضایی و سیاسی:
فرد متعرض (مرتضی هاشمی وند یا س.م.ه یا کسی که به دلایل اطلاعاتی و امنیتی حتی اسمش درست و حسابی فاش نشده) آزاد است. هر کجا هست آزاد است. اصلاً معلوم نیست که بود و چه کرد و چه می‌کند. اما کسانی که خونشان از این بی‌غیرتی به جوش آمد و مظاهر بی‌غیرتی و فریب را به آتش کشیدند دستگیر شدند.

نکته مهم‌تر این‌که بعد از 20 ماه به‌تازگی دوباره پرونده فعال و احکام قضایی صادر شد اما نه پرونده جنایت در هتل و حکم مأمور مخفی اطلاعات، بلکه احکام و پرونده 12 نفری که علیه بی‌غیرتی مدیر هتل و مدیران فاسد به خیابانها ریختند. طبق این حکم 12 تن از جوانان معترض محکوم به 12 سال حبس و پرداخت شانزده میلیون و دویست و ده‌هزار تومان _بابت خسارت به اموال بیت‌المال_ شدند.

با این حکم، متعرض اصلی _که به ناموس مردم در تعرض هتل کرد_ لابه‌لای احکام حبس و جریمه 12 معترض خیابانی گم شد. درست مانند دهها و صدها نمونهٴ مشابه. مانند ماجرای پرونده قاری مخصوص خامنه‌ای که بعد از5 سال شکایت و توبه نامه و اعتراف در هزار توی بیت ولایت گم شد و قربانیان توسط سردژخیم قضاییه تهدید شدند.

همچنین بررسی موضوع اتهام تخریب اموال دولتی و نیمه دولتی را می‌توان با یادآوری تظاهرات و تخریب «خود جوش» بسیجی‌ها در سفارت بریتانیا و عربستان تکمیل کرد.

تظاهرات، تخریب گسترده و به آتش کشیدنی «خودجوش» که اولی بالکل فراموش و دومی با چند حکم کوتاه خاموش گردید.

نتیجه قضایی:
نتیجه این‌که در نظام قضایی ولایت‌فقیه هرگز جرم اصالت ندارد و شاخص تشخیص میزان محکومیت «مجرم» است. مهم نیست چه جرمی واقع شده مهم این است که چه کسی انجام داده است. اگر میلیاردها دلار از بیت‌المال توسط اهل بیت ولایت جابه‌جا شود و اگر عامل سرقت زمینهای قم و ورامین و... رئیس قضایی ولایت باشد و دزدی و رشوه‌های میلیارد توسط سربازان گمنام و مزدوران نظام انجام شود حکمی صادر نمی‌شود اما اگر فردی که نه میلیاردها دلار، فقط یک دلار از کیسه سرمایه‌داری خارج کند اما وابسته ولایت و وزارت و... نباشد دستش قطع می‌شود.

به گواه هزار نمونهٴ روشن دیدیم و باز هم روزانه شاهد هستیم و می‌بینیم که بسیاری از جوانان و نوجوانان میهن در جبر زندگی _ فقر مطلق_ ناگزیر در چرخة هدایت شده توزیع مواد مخدر قرار می‌گیرند و دسته‌دسته اعدام می‌شوند اما آن که انواع مواد مخدر را با کانتینر وارد و در ابعاد کلان جابه‌جا و توزیع می‌کند حتی مورد سؤال و بازجویی هم قرار نمی‌گیرد. هم‌چنان که‌ دار و سنگسار و اعدام، سرنوشت مجرمان غیرحکومتی‌ست و غارتگران حکومتی و مزد بگیران نجومی و قاری بیت، هم‌چنان راست راست می‌چرخند.

اگر خسارت به سفارت انگلیس و عربستان توسط مشتی قداره‌بند ولایتی باشد، (با وجودی که در عرف دیپلوماتیک غیرقابل تحمل و تجاوز به حریم کشور ثالث محسوب می‌شود) اشکالی ندارد اما اگر چند جوان با غیرت علیه فساد و بی‌ناموسی و دست درازی به جان و مال و ناموس مردم به خیابانها بریزند و لانه‌های فساد را تخریب کنند به 12 سال زندان و 16 میلیون تومان محکوم می‌شوند...

نتیجه سیاسی:
بی‌تردید این میزان تناقض و گسیختگی در رأس و بالای نظام نه نشانهٴ قدرت و استحکام که بیانگر ضعف و استیصال و درماندگی از بالاترین نقطه است.

آری ولایت در فاز پایانی تنهاست و هیچ پشت و پشتوانه و پشتیبانی ندارد.

هر چند رویه‌اش از روز اول _به علت ماهیتش_ همین بوده اما در این ایام بیش از هر زمان مجبور است احکام را نه به‌خاطر جرم که به‌خاطر «مجرم» صادر و تقسیم کند. اگر هوای مأموران اطلاعات و مزدورانش را نداشته باشد با یک تلنگر فرو می‌ریزد و می‌میرد.

ولایت مجبور است بعد از 2 سال بعضی پرونده‌ها را بیرون بکشد؛ برخی را پنهان کند و با دود و دم ایجاد فضای رعب خودش را سرپا نگه دارد.

اگر ولایت کم‌ترین پشت و پناهی خارج از سپاه و اطلاعات داشت، می‌توانست لااقل یکی از مأموران وحشی و مهاجم اطلاعات را در خیابان سنگسار کند. اگر ولایت طلسمش نشکسته بود و نیازمند حمایت و پشتیبانی سپاه پاسداران نبود لااقل _محض تنوع_ بخشی از ثروت عمومی و سرمایه‌های مردم را از چنگ و حلقوم سپاه سود و سرمایه درمی‌آورد، تا شاید راهی برای تولید و کشاورزی و مسیری برای تنفس اقتصادی باز شود. اما ضعیف و بی‌پناه و نا توان است و نمی‌تواند. نمی‌تواند چون با گشودن راه اقتصاد، راه نفس خودش بسته می‌شود. پس جرم برایش مهم نیست؛ هر چه باشد اهمیت ندارد؛ مهم مجرم است. اگر لازم باشد شاکی را اعدام و متهم را آرام و بی‌صدا حفاظت می‌کند. متجاوز و جانی را آزاد و شاکی و قربانی را تهدید و اعدام می‌کند.

این قانون ولایت در فاز پایانی‌ست. ولایت نخ‌نما و پوسیده‌یی که با ریزش جاری نیروهایش بیش از هر زمان تنهاست و هر روز با یک بحران جدید روبروست.

بحران حقوقهای نجومی، بحران فساد و دزدیهای حکومتی، بحران قتل‌عام و دادخواهی و بیکاری و خشم عمومی که روز به روزافزون و شعله‌ور می‌شود.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a949ec7f-8291-486f-9b4a-fe250d82c55a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات