محرم، عاشورا و سایر مناسبتهای مذهبی، دستاویزی هستند برای دجالگری و عوامفریبی توسط دیکتاتوری ضداسلام ولایتفقیه. اما همین صحنههای دجالگری هم بستری برای بروز درگیریهای باندی میشوند و همچنین در خودشان تراکم خشم و انزجار رژیم را هم در پی دارند.
واقعیت این است که اگر در یک جمله میتوان گفت که رژیم تمام تلاشش را میکند تا با دجالگری مراسم مذهبی، بهویژه عاشورا را تبدیل که به دکانِ عوامفریبی خودش بکند. برای اینکه بتواند هرچه بیشتر با این ابزار، سرکوب و چپاول کند. البته الآن بهخاطر شرایط ضعف و زهرخوردگی رژیم، این دجالگریها از ابتدا رسواست و چون جز نفرت در میان مردم چیزی بر نمیانگیزد، به درون خودشان میریزد و به سرعت تبدیل به جنگ باندی میشود؛ برای نمونه موضوع برگزاری فوتبال در روز تاسوعا، بیشتر از یک هفته موضوع کشمکش باندهای رژیم شد؛ تا جاییکه مطهری نایبرئیس مجلس ارتجاع، آخوند یزدی از باند خامنهای را متهم به افکار قرونوسطایی کرد. یا در مشهد دستهجاتی از دو باند که به اسم امام حسین قصد دجالگری و عوامفریبی داشتند، به جان هم افتادند و 50 زخمی هم بر جا ماند. یا کیهان خامنهای با اشاره به خط زهرخوری باند رفسنجانی مینویسد: «میخواهند بگویند درس کربلا هم درس تعامل و مذاکرهست». البته حمله باندی کیهان در همینجا هم متوقف نمیشود و با طعنه به رفسنجانی که هفته گذشته خودش را قهرمان صلح معرفی کرده بود، میگوید، «خنجر شمر را، قهرمانان صلح تیز کردند».
آش جنگ باندی در مراسم محرم آنقدر شور میشود که آخوند اشرفی اصفهانی از آخوندهای دانه درشت رژیم ابراز وحشت میکند و میگوید هر کس بخواهد امام حسین را به نفع جناح خودش مصادره کند، ظلم کرده است. بعد هم بهروشنی اعتراف میکند که رژیم عاشورا و تاسوعا و حضور مردم در این مراسم را مورد سوءاستفاده قرار میدهد تا هر جناح، جناح دیگر را بکوبد.
وقتی مراسم عزاداری هم به صحنهٴ جنگ باندی تبدیل میشود، معنایش اعتراف به شکست دجالگری و دین فروشی است که سالها یکی از مهمترین ابزارهای رژیم برای سرکوب و حفظ مهار جامعه بوده است. میدانیم که دیکتاتوری ولایتفقیه از ابتدا یک برتری مهم نسبت به همهٴ دیکتاتوریهای معاصر داشت. اینکه علاوه بر سرکوب که ابزار عام همهٴ دیکتاتورهاست، از توان پوشاندن سرکوب در پردهٴ دین فروشی هم برخوردار بود. این ابزاری مهم بود که اجازه میداد این رژیم سیاهترین سرکوب معاصر را برقرار کند، اجازه میداد که 30هزار زندانی سیاسی با یک فتوا قتلعام کند، کاری که هیچ دیکتاتور دیگری در این روزگار نتوانسته انجام دهد. حالا وقتی این باند میآید آن باند را متهم میکند که دارد از نام امام حسین سوءاستفاده میکند برای قدرت طلبی خودش و منافع باندی و باند رقیب هم خود این باند را به همین دین فروشیها متهم میکند، خوب معنایش این است که کل نظام این کاره است، کل نظام به اعتراف خود کارگزاران و سردمدارانش، تمام دعاویشان در مورد اسلام و امام حسین، دروغ و دجالگری بیش نبوده. این یک اعتراف مهم است که خود به خود کارایی ابزار دجالگری و دین فروشی را بسیار کم میکند و خودش یک ضربه جدی به رژیم در شرایط ضعف مفرط بعد از زهرخوری است.
طبیعی است که وقتی دجالگریهای نظام آخوندی در رابطه با مراسم مذهبی با شکست روبهرو میشود، پیامدش شکست طرحهای دجالگری رژیم است، یعنی تبدیل همین مراسم مذهبی، بهویژه عاشورا، به کانونهایی برای ترویج اعتراض و ضدیت بیشتر با رژیم. رژیم خودش در مورد زمان شاه بارها در رسانههایش نوشته یا مهرههای مختلفش گفتند که شاه باعث شد مراسم عزاداری امام حسین زیرزمینی بشود. حالا شاهد همین وضعیت در زمان خود این دین فروشها هستیم. نمونهاش ممانعت از پخش نوحههایی است که در مراسمی در شهر یزد یا سایر شهرها توسط مردم اجرا شده است.
برای همین امروز میرزاده نمایندهٴ مجلس ارتجاع میگوید: «اگر موضوعات سیاسی وارد برگزاری مراسمهای دینی شود خطر بزرگی برای نظام است». یا آخوند خَلَجی دیروز گفت نباید از عاشورا استفادهٴ ابزاری کنیم و نباید جوانان را بدبین کنیم. بعد هم با وحشت نسبت از خشم مردم میگوید: ”دوستان امام حسین را از امام حسین نرنجانیم “.
به خوبی میشود فهمید که پیآمد این عملکرد ضداسلام و ضدامام حسین و ضد پیام رهایی بخش امام حسین، چیزی جز اوجگیری هرچه بیشتر اعتراضها و شعلهور شدن آنها با الهام از پیام راستین امام حسین و رفتن به سوی برپایی ارتشی از قیامکنندگان در راه آزادی نیست.
واقعیت این است که اگر در یک جمله میتوان گفت که رژیم تمام تلاشش را میکند تا با دجالگری مراسم مذهبی، بهویژه عاشورا را تبدیل که به دکانِ عوامفریبی خودش بکند. برای اینکه بتواند هرچه بیشتر با این ابزار، سرکوب و چپاول کند. البته الآن بهخاطر شرایط ضعف و زهرخوردگی رژیم، این دجالگریها از ابتدا رسواست و چون جز نفرت در میان مردم چیزی بر نمیانگیزد، به درون خودشان میریزد و به سرعت تبدیل به جنگ باندی میشود؛ برای نمونه موضوع برگزاری فوتبال در روز تاسوعا، بیشتر از یک هفته موضوع کشمکش باندهای رژیم شد؛ تا جاییکه مطهری نایبرئیس مجلس ارتجاع، آخوند یزدی از باند خامنهای را متهم به افکار قرونوسطایی کرد. یا در مشهد دستهجاتی از دو باند که به اسم امام حسین قصد دجالگری و عوامفریبی داشتند، به جان هم افتادند و 50 زخمی هم بر جا ماند. یا کیهان خامنهای با اشاره به خط زهرخوری باند رفسنجانی مینویسد: «میخواهند بگویند درس کربلا هم درس تعامل و مذاکرهست». البته حمله باندی کیهان در همینجا هم متوقف نمیشود و با طعنه به رفسنجانی که هفته گذشته خودش را قهرمان صلح معرفی کرده بود، میگوید، «خنجر شمر را، قهرمانان صلح تیز کردند».
آش جنگ باندی در مراسم محرم آنقدر شور میشود که آخوند اشرفی اصفهانی از آخوندهای دانه درشت رژیم ابراز وحشت میکند و میگوید هر کس بخواهد امام حسین را به نفع جناح خودش مصادره کند، ظلم کرده است. بعد هم بهروشنی اعتراف میکند که رژیم عاشورا و تاسوعا و حضور مردم در این مراسم را مورد سوءاستفاده قرار میدهد تا هر جناح، جناح دیگر را بکوبد.
وقتی مراسم عزاداری هم به صحنهٴ جنگ باندی تبدیل میشود، معنایش اعتراف به شکست دجالگری و دین فروشی است که سالها یکی از مهمترین ابزارهای رژیم برای سرکوب و حفظ مهار جامعه بوده است. میدانیم که دیکتاتوری ولایتفقیه از ابتدا یک برتری مهم نسبت به همهٴ دیکتاتوریهای معاصر داشت. اینکه علاوه بر سرکوب که ابزار عام همهٴ دیکتاتورهاست، از توان پوشاندن سرکوب در پردهٴ دین فروشی هم برخوردار بود. این ابزاری مهم بود که اجازه میداد این رژیم سیاهترین سرکوب معاصر را برقرار کند، اجازه میداد که 30هزار زندانی سیاسی با یک فتوا قتلعام کند، کاری که هیچ دیکتاتور دیگری در این روزگار نتوانسته انجام دهد. حالا وقتی این باند میآید آن باند را متهم میکند که دارد از نام امام حسین سوءاستفاده میکند برای قدرت طلبی خودش و منافع باندی و باند رقیب هم خود این باند را به همین دین فروشیها متهم میکند، خوب معنایش این است که کل نظام این کاره است، کل نظام به اعتراف خود کارگزاران و سردمدارانش، تمام دعاویشان در مورد اسلام و امام حسین، دروغ و دجالگری بیش نبوده. این یک اعتراف مهم است که خود به خود کارایی ابزار دجالگری و دین فروشی را بسیار کم میکند و خودش یک ضربه جدی به رژیم در شرایط ضعف مفرط بعد از زهرخوری است.
طبیعی است که وقتی دجالگریهای نظام آخوندی در رابطه با مراسم مذهبی با شکست روبهرو میشود، پیامدش شکست طرحهای دجالگری رژیم است، یعنی تبدیل همین مراسم مذهبی، بهویژه عاشورا، به کانونهایی برای ترویج اعتراض و ضدیت بیشتر با رژیم. رژیم خودش در مورد زمان شاه بارها در رسانههایش نوشته یا مهرههای مختلفش گفتند که شاه باعث شد مراسم عزاداری امام حسین زیرزمینی بشود. حالا شاهد همین وضعیت در زمان خود این دین فروشها هستیم. نمونهاش ممانعت از پخش نوحههایی است که در مراسمی در شهر یزد یا سایر شهرها توسط مردم اجرا شده است.
برای همین امروز میرزاده نمایندهٴ مجلس ارتجاع میگوید: «اگر موضوعات سیاسی وارد برگزاری مراسمهای دینی شود خطر بزرگی برای نظام است». یا آخوند خَلَجی دیروز گفت نباید از عاشورا استفادهٴ ابزاری کنیم و نباید جوانان را بدبین کنیم. بعد هم با وحشت نسبت از خشم مردم میگوید: ”دوستان امام حسین را از امام حسین نرنجانیم “.
به خوبی میشود فهمید که پیآمد این عملکرد ضداسلام و ضدامام حسین و ضد پیام رهایی بخش امام حسین، چیزی جز اوجگیری هرچه بیشتر اعتراضها و شعلهور شدن آنها با الهام از پیام راستین امام حسین و رفتن به سوی برپایی ارتشی از قیامکنندگان در راه آزادی نیست.