728 x 90

ماه مبارك رمضان,

«اندر خم آن کوچه...» - منزل سوم

-

.
.
تعریف خویش

شور رهسپار شدن به شهر عشق در جان بود. و شوق و شور همراهی با یاران، فراوان، که در اولین قدم از دهانهٴ غاری بر کنارهٴ راه، ندایی آمد که:
«حرای تو کجاست؟»
گفتم حرا چگونه جاییست؟
گفت: آنجا که باید بخوانی!
گفتم پیغمبری نیستم که حرایی داشته باشم
باز پرسید:
جبرئیلت کو؟
از حیرت این پرسشها یار را فراخواندم تا به پاسخ گفتنی یاری‌ام کند. اما هیچ یاری بر کنار نبود.

و از در و دیوار غار ندا می‌پیچید که:
هر کسی درخور خود غار حرایی دارد
با خداوند جهان، چون و چرایی دارد
جبرئیلیست برای همهٴ درد کشان
که به درد دل شیداش، دوایی دارد
در همین احیان، باز سروش به پرسش درآمد که: آیا «جبرئیل» ات را فراخوانده‌ای؟

گفتم نه شایستگی الهامی داشته‌ام نه در خور آن بوده‌ام که فراخوانده شوم

بار ندا آمد که:
از شرف انتظار و تشنگی
چند جرعه نوشیده‌ای؟
و چون نیک نظر کردم مرا شرمی در گرفت که:
از شرف تشنگی، بهره نیندوختم
بر در هر رود و بحر، مشک همی دوختم
و سروش افسوس گویان می‌گفت: می‌دانی!
«بزرگترین هراس خدا
بی «حرائی» انسان است»
ای اعرابی بادیة بی‌خبری!
آنگاه
در «حرا» یی کوچک،
که ـ به‌اندازه حقارت قلبم ـ بود نشستم
و
فرشته بر من
تنها یک سوره فروخواند:
«تا نوش چشمه‌های ناچشیده،
بر صخره‌های نیاز، صعود کن!
خویش را، پیغمبری کن! قلب خود را رهبری کن
«جبرئیلت را صدا کن لحظه هایت را «حرا» کن
جاهل وادیّ بتها امّی درد آشنا شو
دور شو از غفلت خود دست در عرش خدا کن
با زبان دردجویان بی‌مترجم، در لقا شو
درد را بر جان خود زن ترجمان غمزه‌ها شو.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9b73f561-5330-411d-afbb-85152d9f42ae"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات