728 x 90

اختلافات سیاسی در ایران,

چرا خامنه‌ای و سایر سردمداران تیشه به ریشه نظام می‌زنند؟

-

خامنه‌ای
خامنه‌ای
اظهارات 29بهمن خامنه‌ای، مثل حرفهایش در 19بهمن، حاوی اعترافهای حیرت‌آور بود. این اعترافها همراه با نمونه‌های عجیب و بی‌سابقه دیگر از زبان شماری دیگری از سردمداران رژیم، این سؤال را به ذهن می‌آورد که چرا این روزها با چنین پدیده‌یی در بالاترین سطوح رژیم مواجهیم و چرا این اعترافها در تلویزیون و در رسانه‌های حکومتی هم منعکس می‌شود؟

برای آن که مشخص شود سخن از کدام اعترافهاست، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
در زمینه سیاسی و پرونده اتمی
اعتراف خود خامنه‌ای در سخنرانی 19بهمن، به عقب‌نشینی‌های رژیم در مذاکرات هسته‌یی، تابو شکنی بی‌سابقه‌یی بود:
از جمله اعتراف به «متوقف کردن توسعهٴ ماشینهای غنی‌سازی» «متوقف کردن غنی‌سازی اورانیوم 20درصد» «متوقف کردن کارخانهٴ اراک و مراکز نطنز و فردو» و… مقایسه این عقب‌نشینی‌ها با «قبول قطعنامه» 598 و اعتراف به قانع نشدن و «زیاده‌خواهی» طرف مقابل.
در زمینه اقتصادی باز هم اظهارات خود خامنه‌ای در سخنرانی 29بهمن مثال زدنی است:
«وقتی اقتصاد را مقاوم نکنیم نتیجه این می‌شود که دشمن می‌نشیند برای برنامه هسته‌یی ما شرط و شروط می‌گذارد… اقتصاد کشور باید طوری باشد که عزا نگیریم قیمت نفت کاهش یافته و یا آمریکاییها تهدید و تحریم می‌کنند… هر چه تلاش می‌شود… کار درست پیش نمی‌رود، سخت است!».
در زمینه فساد:
رفسنجانی: «‌فقط گاهی قطعاتی از کوه یخ غرق در دریای فسادها گفته می‌شود» (ایسنا ـ 25آذر 93).
آمار 200هزار میلیاردی معوقات بانکی (بخوانید اختلاسها و دزدیهای نجومی) رو شد (روزنامه صبح اقتصاد ـ 29بهمن 93)
«ابعاد هیچ کدام این عددها و به‌خصوص جمع 200هزار میلیاردی آنها نه برای صفحه ماشین حسابهای معمولی و نه برای ذهن ما آدمهای معمولی جامعه با میانگین درآمد زیر یک میلیون تومان در ماه قابل هضم نیست…» (سرمقاله روزنامه ابتکار ـ30دی 93).
رئیس قوه قضاییه در لرستان، پرونده مالی دیگری را رونمایی کرد: 6500میلیارد تومان (روزنامه قانون ـ 29بهمن 93)
در زمینه اجتماعی
محیط زیست:
معصومه ابتکار رئیس سازمان محیط زیست: «مشکلات محیط زیست، مرزهای بحران را پشت سر گذاشته است».
مسائل فرهنگی:
«هوای فرهنگ، از هوای امروز اهواز و خوزستان بمراتب بدتر است… منکر اصلاً منکر تلقی نمی‌شود».
و… و…
این اعترافها را تا چندین صفحه می‌توان برشمرد، اما بازگردیم به همان پرسشی که ابتدا مطرح کردیم؛ چرا این روزها چنین اعترافهای عجیبی بالا گرفته است؟ این درست است که این اعترافها یک ابزار در جریان جنگ باندی است و از شکافهای عمیق درون رژیم ناشی می‌شود، اما سؤال این است که چطور بالاترین سردمداران نظام ولایت، به‌ویژه خود خامنه‌ای و رفسنجانی حاضر می‌شوند با چنین اعترافهایی تیشه به ریشهٴ نظامشان بزنند؟ جواب را می‌توان در اظهارات خود این سردمداران جستجو کرد. مثلاً در جریان یک برنامه تلویزیونی (26بهمن 93) که دو نفر از آخوندهای صاحب منصب و مدرسان حوزه در آن شرکت داشتند هنگامی که یکی از آنها، به نام زائری، واقعیتهای تکان‌دهنده‌یی را درباره خرابی اوضاع و شکست تمام‌عیار رژیم در تحمیل ایدئولوژیش به جامعه، بازگو می‌کرد، آخوند دیگر (سالک) به او اعتراض کرد که نباید این فاشگوییها را در تلویزیون که میلیونها نفر آن را می‌بینند، بر زبان آورد. اما آخوند زائری جواب داد که «کار از این حرفها گذشته است و مردم خیلی بیشتر از اینها را خبر دارند!». این بخشی از جواب است. وقتی جنایت آن‌قدر آشکار است که آثارش از هر سو فوران می‌کند، تلاش برای سرپوش گذاشتن بر آن خشم مردم را بیش از پیش دامن می‌زند. اما این نمی‌تواند همهٴ جواب باشد.
پخش چنین اعترافهایی از تلویزیون یک رژیم دیکتاتوری، آن هم دیکتاتوری مطلق ولایت‌فقیه عادی نیست. دیکتاتوریها تا آنجا که بتوانند روی این واقعیتها را سرپوش می‌گذارند، کما‌این‌که تا کنون نیز رژیم چنین کرده است؛ اما وقتی شاهد پخش چنین اعترافهایی از تلویزیون یا سایر رسانه‌های رژیم هستیم، این به‌روشنی از یک مافوق بحران می‌دهد که از آثار فرا رسیدن مرحله پایانی آن است.
مهمتر از اینها، اعتراف به شکست و خطا بودن نه این یا آن سیاست مرحله‌یی یا تاکتیکی، بلکه اعتراف به شکست تمام خطوط استراتژیک نظام، از گروگانگیری سفارت آمریکا، تا جنگ 8ساله، تا خط رفتن به‌دنبال بمب اتمی، تا کل سیاست منطقه‌یی و بین‌المللی رژیم، تا کل 8ساله ریاست‌جمهوری خاتمی، کل 8ساله ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد… و کل حکومت 36ساله رژیم است؛ تمام اینها نیز نه مثلاً از جانب این یا آن روزنامه یا مقامهای دست چندم حکومت، بلکه توسط بالاترین مقامهای رژیم مثل رفسنجانی یا روحانی و حتی کسانی از بیت خود خامنه‌ای صورت می‌گیرد.
و باز مهمتر از این، اعتراف به شکست رژیم در زمینه فکری و فرهنگی و اعتراف به ورشکستگی ایدئولوژیک ولایت‌فقیه می‌باشد؛ از این‌که حوزه‌های آخوندی نتوانستند چیزی در این زمینه عرضه کنند. از این‌که پس از 36سال و به‌رغم به‌کار گرفتن همهٴ اهرمها و حربه‌ها، اعتراف می‌کنند که در به‌اصطلاح «اسلامی کردن دانشگاهها»، یعنی در تحمیل تفکر ارتجاعی شکست خورده‌اند. اعتراف می‌کنند که تقریباً عموم مردم ایران تلویزیون رژیم را نگاه نمی‌کنند و 60درصد بینندهٴ ماهواره‌هایی که از خارج کشور پخش می‌شود، هستند؛ اعتراف می‌کنند که مردم هیچ اعتنایی به نمایشهای جمعه و جماعت رژیم ندارند و به‌اصطلاح ارزشهای رژیم به ضدارزش تبدیل شده است.
باز گردیم به همان سؤال نخست، این رژیم که در دجالگری، یعنی در انکار بدیهی‌ترین واقعیتها و معکوس جلوه دادن آنها که محذوری ندارد، چرا همین شیوه را به‌کار نمی‌بندد؟ یا نمی‌تواند به‌کار ببندد. جواب این است که این نیز خود از علائم مرحله پایانی رژیم و تحمیل قانونمندیهای این مرحله است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/00b94e24-1a87-479e-9d1b-c9de31c563a8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات