این روزها یاد نویسندهای زنده شد که روزی گفته بود: «من مخلص کسی هستم که با خمینی میجنگد». همو که به همراه احمد شاملو و دکتر منوچهر هزارخانی و چندتن دیگر از نویسندگان و شعرا در آستانه 4خرداد1360 برای مسعود رجوی از جمله نوشتند:
«... چهارم خرداد... تجدید عهدی است با آرمانهای مردان و زنان از خودگذشتهای که..، سنگ بنای جنبشی انقلابی را در زمین میهن ما استوار کردند»..
یادبود نویسندهای که به جنبش انقلابی عشق میورزید. نویسندهای که نوشت: «ما نباید ساکت و خاموش، در گوشهیی بنشینیم و خفه بشویم»
و باز نوشت: «کفتار بر رژیم خمینی شرف دارد. شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مردهخواری قناعت میکند ولی این یک، نه تنها به تناول زندهها و مردهها مشغول است، که نفس زندگی را میخواهد نابود کند».
حالا که سی و چند سال از عمر کفتار ولایتفقیه در ایران گذشته است، تمام ملت ایران میبینند که چگونه کفتار میخواهد نفس زندگی ملت ایران را نابود کند، و راه نفس همه را ببندد.
و ساعدی به همین دلیل بود که خود را مخلص آنهایی دانست که با خمینی میجنگند.
پس علاوه بر قلم ساعدی، و ساعدیهایی که با جنبش انقلابی کار کردند و حمایت کردند و نفسشان را به نفس مقاومت گره زدند، باید از همین عشق ساعدی به مبارزه و مجاهدت تجلیل کرد.
مردم ایران هم بیشتر از قلم و هنر هر نویسنده یا هنرمندی، از همین عشق هنرمند به مبارزه تجلیل میکنند. و بیش از همه قدر آنها را گرامی میدارند که چه در زمان شاه چه در زمانهٴ کفتارها، هنر و قلمشان را به مقاومت و مبارزه میپیوندند.
نامها را به یاد بیاوریم: از کریمپور شیرازی، تا گلسرخی، تا سعید سلطانپور، تا ابوالقاسم ارژنگی، تا همهٴ آن هنرمندانی که تبعید کشیدند اما به همکاری با کفتار پشت کردند. و عشق به زنده یاد غلامحسین ساعدی هم برای همین رویکرد به مقاومت است.
«... چهارم خرداد... تجدید عهدی است با آرمانهای مردان و زنان از خودگذشتهای که..، سنگ بنای جنبشی انقلابی را در زمین میهن ما استوار کردند»..
یادبود نویسندهای که به جنبش انقلابی عشق میورزید. نویسندهای که نوشت: «ما نباید ساکت و خاموش، در گوشهیی بنشینیم و خفه بشویم»
و باز نوشت: «کفتار بر رژیم خمینی شرف دارد. شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مردهخواری قناعت میکند ولی این یک، نه تنها به تناول زندهها و مردهها مشغول است، که نفس زندگی را میخواهد نابود کند».
حالا که سی و چند سال از عمر کفتار ولایتفقیه در ایران گذشته است، تمام ملت ایران میبینند که چگونه کفتار میخواهد نفس زندگی ملت ایران را نابود کند، و راه نفس همه را ببندد.
و ساعدی به همین دلیل بود که خود را مخلص آنهایی دانست که با خمینی میجنگند.
پس علاوه بر قلم ساعدی، و ساعدیهایی که با جنبش انقلابی کار کردند و حمایت کردند و نفسشان را به نفس مقاومت گره زدند، باید از همین عشق ساعدی به مبارزه و مجاهدت تجلیل کرد.
مردم ایران هم بیشتر از قلم و هنر هر نویسنده یا هنرمندی، از همین عشق هنرمند به مبارزه تجلیل میکنند. و بیش از همه قدر آنها را گرامی میدارند که چه در زمان شاه چه در زمانهٴ کفتارها، هنر و قلمشان را به مقاومت و مبارزه میپیوندند.
نامها را به یاد بیاوریم: از کریمپور شیرازی، تا گلسرخی، تا سعید سلطانپور، تا ابوالقاسم ارژنگی، تا همهٴ آن هنرمندانی که تبعید کشیدند اما به همکاری با کفتار پشت کردند. و عشق به زنده یاد غلامحسین ساعدی هم برای همین رویکرد به مقاومت است.