خامنهای 1مرداد 93 دردیدار با مزدوران بسیجی در دانشگاه، سیاست آویختن به دامان آمریکا توسط باند رفسنجانی- روحانی را به باد انتقاد گرفت و از شعر و شعارهای به اصلاح ”ضد آمریکایی و ضد غربی و ضداستکباری“ خودش و باند مربوطه دفاع کرد و تصور باند رفسنجانی- روحانی که این شعر و شعارها را افراطی و تعصب آمیز میدانند، تصور غلط نامید و گفت: ”برخی به غلط تصور میکنند که این شعارها، کاری تعصب آمیز و بدون منطق فکری است“.
ولیفقیه ارتجاع، باند رفسنجانی ـ روحانی را جریانی غربزده نامید و گفت: ”برخی دستان میخواهند همان جریانهای محقر غربزده بار دیگر امور کشور را به دست گیرند که باید در مقابل این حرکت ایستاد و این ایستادگی، کاملاً صحیح و عقلانی است“.
آخوند حسن روحانی 4مرداد 93 دردیدار با تعدادی از ایادی باند رفسنجانی- روحانی موسوم به ”هنرمندان“ رو در روی خامنهای موضع گرفت و ضمن افراطی و خشن نامیدن شعارهای پوشالی باند ولیفقیه و خامنهای، از ”اصحاب فرهنگ و هنر“ خواست در آثار فرهنگی و هنری خود به دنیا نشان دهند که این ملت (بخوانید نظام آخوندی) ”ملتی صلحدوست و ضد خشونت و افراطگری است“.
آخوند روحانی نسبت به چهره منفور و کریه نظام آخوندی نزد جهانیان سوز و گداز کرد و از ”اصحاب فرهنگ“ خواست، ”گرد و غبار ناروا! “ را از چهره کریه نظام آخوندی که رژیم را ”اهل جنگ و خشونت معرفی میکند“ بزدایند.
روحانی با اشاره به هجمه خامنهای و باندش به وزارت ارشاد و وزیر ارشاد دولتش در زمینه فرهنگی، این باند را ”صاحبان قدرت“ نامید که ”خودشان را بالاسر جامعه و هادی و همه کاره و قیم جامعه “ میدانند
روزنامه ابتکار وابسته به باند رفسنجانی- روحانی نیز 4مرداد 93 در یک پاسخگویی ضمنی به خامنهای و در دفاع از آویختن باند رفسنجانی- روحانی به دامن غرب و بهخصوص آمریکا، خواهان مذاکره با دشمن (دشمن غربی و دشمن استکباری مورد نظر خامنهای!) شد تا دشمنی پایان یابد و به صلح با آن ختم شود.
این روزنامه وابسته به باند رفسنجانی- روحانی حاصل مذاکرات فعلی را کافی نمیداند، زیرا معتقد است که حاصل مذاکرات جاری رژیم با کشورهای غربی تنها به آتشبس بین رژیم و این کشورها میانجآمد که کافی نیست، بلکه رژیم باید با این کشورها مذاکراتی فراتر از مذاکرات فعلی را شروع کند که از جنس مذاکرات صلح طلبانه باشد و به صلح و آشتی بین رژیم و این کشورها بینانجامد.
ابتکار به تجریه مذاکرات بین چین، روسیه با کشورهای غربی اشاره میکند که این مذاکرات سرانجام منجر به آشتی و صلح بین این دو کشور با کشورهای غربی شد.
افزایش جدال و تخاصم بین سرباندهای نظام (خامنهای- رفسنجانی و روحانی) مرحله جدیدی از جنگ گرگها در رأس هرم قدرت نظام ولایت است که برآمده از دو نظرگاه متفاوت در رأس حاکمیت برای سرکوب مردم و حکومت برآنها است.
خامنهای گمان میکند که با چسبیدن به شعر و شعارهای پوشالی همیشگیاش، میتواند نیروهای وارفته در پایین را سرپا نگهدارد و ضمنا خط وخطوط خودش را پیش ببرد. در عینحال خامنهای به خوبی میداند که هدف نهایی باند رقیب و سران آن (رفسنجانی و روحانی) زهرخورکردن خامنهای و خارج کردن اهرمهای حکومتی از دست او است. در صورتیکه باند رفسنجانی- روحانی موفق به این کار بشود، عمامه ولایت بر باد میرود و یا اگر هم عمامهای برای خامنهای باقی بماند مقام و منزلت آن درحد مترسک و نمایشی است.
در این راستا است که خامنهای در سخنان1مرداد 93، باند رفسنجانی- روحانی را ”برخی دستان“ و ”همان جریانهای محقر غربزده“ توصیف میکند که میخواهند «بار دیگر امور کشور را به دست گیرند» و تأکید میکند که «باید در مقابل این حرکت، ایستاد“
خامنهای واضحتر از این نمیتوانست منظورش را برساند که قصد رفسنجانی و باند مربوطه برباد دادن عمامه ولایتش است.
آخوند روحانی نیز وقتی از مواضع جنگطلبانه رژیم عذر تقصیر میخواهد و از منفوریت چهره نظام نزد جهانیان سوز و گداز میکند و از ”اصحاب فرهنگ“ میخواهد ”گرد و غبار را از چهره نظام بردارند“ و... ، دقیقاً به تقابل با خامنهای و مواضع او پرداخته است و هدفش این است که پیامی متضاد با پیام این باند (باند خامنهای) برای جهان (کشورهای غربی و طرف مذاکره بارژیم) بفرستد.
حرفهای روحانی در زمینه فرهنگ و اینکه باند خامنهای خودش را ”هادی، همه کاره و قیم جامعه“ میداند، بهطور مشخص خامنهای را هدف قرار میدهد، که خودش را بهعنوان ولیفقیه، قیم مردم میداند زیرا در نظرگاه خمینی دجال و خامنهای، نسبت ولیفقیه با مردم نسبت ولی با صغار است و آنچنان که سرپرست مهجورین وصغار نسبت به آنان هژمونی و ولایت دارد، ولیفقیه نیز نسبت به مردم ولایت این چنینی دارد.
ولیفقیه ارتجاع، باند رفسنجانی ـ روحانی را جریانی غربزده نامید و گفت: ”برخی دستان میخواهند همان جریانهای محقر غربزده بار دیگر امور کشور را به دست گیرند که باید در مقابل این حرکت ایستاد و این ایستادگی، کاملاً صحیح و عقلانی است“.
آخوند حسن روحانی 4مرداد 93 دردیدار با تعدادی از ایادی باند رفسنجانی- روحانی موسوم به ”هنرمندان“ رو در روی خامنهای موضع گرفت و ضمن افراطی و خشن نامیدن شعارهای پوشالی باند ولیفقیه و خامنهای، از ”اصحاب فرهنگ و هنر“ خواست در آثار فرهنگی و هنری خود به دنیا نشان دهند که این ملت (بخوانید نظام آخوندی) ”ملتی صلحدوست و ضد خشونت و افراطگری است“.
آخوند روحانی نسبت به چهره منفور و کریه نظام آخوندی نزد جهانیان سوز و گداز کرد و از ”اصحاب فرهنگ“ خواست، ”گرد و غبار ناروا! “ را از چهره کریه نظام آخوندی که رژیم را ”اهل جنگ و خشونت معرفی میکند“ بزدایند.
روحانی با اشاره به هجمه خامنهای و باندش به وزارت ارشاد و وزیر ارشاد دولتش در زمینه فرهنگی، این باند را ”صاحبان قدرت“ نامید که ”خودشان را بالاسر جامعه و هادی و همه کاره و قیم جامعه “ میدانند
روزنامه ابتکار وابسته به باند رفسنجانی- روحانی نیز 4مرداد 93 در یک پاسخگویی ضمنی به خامنهای و در دفاع از آویختن باند رفسنجانی- روحانی به دامن غرب و بهخصوص آمریکا، خواهان مذاکره با دشمن (دشمن غربی و دشمن استکباری مورد نظر خامنهای!) شد تا دشمنی پایان یابد و به صلح با آن ختم شود.
این روزنامه وابسته به باند رفسنجانی- روحانی حاصل مذاکرات فعلی را کافی نمیداند، زیرا معتقد است که حاصل مذاکرات جاری رژیم با کشورهای غربی تنها به آتشبس بین رژیم و این کشورها میانجآمد که کافی نیست، بلکه رژیم باید با این کشورها مذاکراتی فراتر از مذاکرات فعلی را شروع کند که از جنس مذاکرات صلح طلبانه باشد و به صلح و آشتی بین رژیم و این کشورها بینانجامد.
ابتکار به تجریه مذاکرات بین چین، روسیه با کشورهای غربی اشاره میکند که این مذاکرات سرانجام منجر به آشتی و صلح بین این دو کشور با کشورهای غربی شد.
افزایش جدال و تخاصم بین سرباندهای نظام (خامنهای- رفسنجانی و روحانی) مرحله جدیدی از جنگ گرگها در رأس هرم قدرت نظام ولایت است که برآمده از دو نظرگاه متفاوت در رأس حاکمیت برای سرکوب مردم و حکومت برآنها است.
خامنهای گمان میکند که با چسبیدن به شعر و شعارهای پوشالی همیشگیاش، میتواند نیروهای وارفته در پایین را سرپا نگهدارد و ضمنا خط وخطوط خودش را پیش ببرد. در عینحال خامنهای به خوبی میداند که هدف نهایی باند رقیب و سران آن (رفسنجانی و روحانی) زهرخورکردن خامنهای و خارج کردن اهرمهای حکومتی از دست او است. در صورتیکه باند رفسنجانی- روحانی موفق به این کار بشود، عمامه ولایت بر باد میرود و یا اگر هم عمامهای برای خامنهای باقی بماند مقام و منزلت آن درحد مترسک و نمایشی است.
در این راستا است که خامنهای در سخنان1مرداد 93، باند رفسنجانی- روحانی را ”برخی دستان“ و ”همان جریانهای محقر غربزده“ توصیف میکند که میخواهند «بار دیگر امور کشور را به دست گیرند» و تأکید میکند که «باید در مقابل این حرکت، ایستاد“
خامنهای واضحتر از این نمیتوانست منظورش را برساند که قصد رفسنجانی و باند مربوطه برباد دادن عمامه ولایتش است.
آخوند روحانی نیز وقتی از مواضع جنگطلبانه رژیم عذر تقصیر میخواهد و از منفوریت چهره نظام نزد جهانیان سوز و گداز میکند و از ”اصحاب فرهنگ“ میخواهد ”گرد و غبار را از چهره نظام بردارند“ و... ، دقیقاً به تقابل با خامنهای و مواضع او پرداخته است و هدفش این است که پیامی متضاد با پیام این باند (باند خامنهای) برای جهان (کشورهای غربی و طرف مذاکره بارژیم) بفرستد.
حرفهای روحانی در زمینه فرهنگ و اینکه باند خامنهای خودش را ”هادی، همه کاره و قیم جامعه“ میداند، بهطور مشخص خامنهای را هدف قرار میدهد، که خودش را بهعنوان ولیفقیه، قیم مردم میداند زیرا در نظرگاه خمینی دجال و خامنهای، نسبت ولیفقیه با مردم نسبت ولی با صغار است و آنچنان که سرپرست مهجورین وصغار نسبت به آنان هژمونی و ولایت دارد، ولیفقیه نیز نسبت به مردم ولایت این چنینی دارد.