در دیدگاه منحط مرتجعین بنیادگرا مرز بین زن و مرد از اختلافات جنسیتی آنها میگذرد و در این فرهنگ واپس گرا، چون اعتقاد بر این است که جنس مرد برتر است، پس تبعیض جنسی امری طبیعی میشود و زنستیزی به این ترتیب در کانون اندیشه بنیادگرایان قرار میگیرد.
خمینی پایه گذار رژیم آخوندی و اصلیترین نظریهپرداز بنیادگرایی، روز 15خرداد سال 1342، بعد از سالها سکوت و مماشات با دیکتاتوریهای رضا شاه و پسرش محمدرضا شاه، وقتی شرایط جهانی را مساعد دید دست به اعتراض علیه شاه زد. اولین اعتراض خمینی به شاه از زبان خود او چنین بود: ”آقای شاه نفهمیده میرود بالای آن جا میگوید تساوی حقوق زن و مرد. آقا این را به تو تزریق کردهاند. تو مگر بهایی هستی که من بگویم کافر است. بیرون کنند. نکن این طور، نکن این طور ”
به این ترتیب خمینی اندیشه قرونوسطایی و زنستیز خودش را تحت پوشش مخالفت با اصلاحات شاه به نمایش گذاشت، اما در مقطع انقلاب ضدسلطنتی که زنان میهنمان دوش به دوش مردان در همهٴ مراحل انقلاب حضور فعال و چشمگیر داشتند خمینی بهرغم اعتقادات واقعی خود روز 21آبان 1357 در مصاحبه با چند خبرنگار آلمانی گفت: این حرفهایی که راجع به زنان در حکومت آینده اسلامی شنیدهاید تبلیغات مغرضانه است، در جمهوری اسلامی زن ها کاملاً آزاد خواهند بود، چه در عقیده چه در هر کار دیگر کاملاً آزادانه همانطور که مردها آزادند.
در 25آبان سال 1357 در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت زنان در جمهوری اسلامی در انتخاب نوع فعالیت و سرنوشت خود و همچنین پوشش خود آزاد خواهند بود ”
روزنامه کیهان روز اول بهمن 57 ازقول خمینی نوشت: چادر برای زنان اجباری نیست.
اما 46روز از این ادعا، یعنی در روز 16اسفند 57 اعلام کرد: ”زنان باید با حجاب به وزارتخانهها بروند ”! به این ترتیب زنان اولین قشری بودند که قربانی بنیادگرایی خمینی شدند،
اندیشه زنستیزی بهعنوان کانون تفکر بنیادگرایی خمینی را میتوان در اظهارات سایر سرمداران رژیم از فردای روی کارآمدن حکومت آخوندی بهوضوح رویت کرد.
کیهان 22اسفند سال 63 بهنقل از خامنهای نوشت: شغل اصلی زن همسرداری و مادری است.
پیش از او رفسنجانی در سوم خرداد 63 در نمایش جمعه گفته بود: تفاوت اندام، قد، خشونت، صدا، رشد، کیفیت عضلات و نیروی بدنی، مقاومت در مقابل مصائب و بیماریها در زن و مرد نشان میدهد که در تمامی این زمینهها مردها قویتر و توانا ترند. اندازه مغز مردها بزرگتر است.
کیهان در 12اردیبهشت 62 نوشت در بین برادران مجلس کسانی هستند که معتقدند زن را باید در ناآگاهی نگهداشت تا مطیع باشد.
سابقه بیان این نظریات به اولین مجلس خمینی ساخته برای نوشتن قانون اساسی بر میگردد که صدوقی از نظریه پردازان برای اینکه خود خمینی مجبور نشود در ماههای اول انقلاب دست رو کرده و ماهیتش را بهصورت علنی بروز دهد به التماس افتاده بود که بحث اجازه ریاستجمهوری زن را نیاورید. صدوقی مرتجع ضمن استدلالهای خود برای تبعیض جنسیتی گفت: حالا این چه حسابی است چون زن میتواند بچه را باز کند و پاکش بکند و شیرش بدهد، پس میتواند رئیسجمهور بشود یا نخستوزیر، من گمان نمیکنم این قیاس، قیاس صحیحی باشد، شما را به خدا کار را بر رهبر دشوار نکنید. و زحمت به او ندهید،
صدوقی در ادامه استدلالهای ارتجاعی و زنستیزانه خود سرانجام دست روی افتراق جنسیتی گذاشت و گفت: ”حالا آمدید یکی از زنهای شایسته کامل را به مقام رئیسجمهوری یا نخستوزیری منصوب کردید یک روز صبح میرویم و میبینیم که نخستوزیری تعطیل است چرا؟ برای اینکه خانم دیشب زایمان کردند. اینها برای ما ننگ و عار است. یعنی چه؟ شما را بخدا این را جزو قانون نیاورید“.
یک عضو گماشته شده در کمیسیون آموزش مجلس آخوندی ادعا کرد بحث ایجاد محدودیت جنسیتی در مورد برخی رشتهها مثل معدن مکانیک. کشاورزی و امثال آن با فیزیک بدنی خانمها امری معمول بوده است. عضو دیگر مجلس فاطمه حیدر پور درباره این طرح گفت: «زنان ما اگر میخواهند دنبال علم و دانش باشند، باید بهدنبال کسب علم و دانشی باشند که بیشتر در خانه به درد بخورد و نباید بیش از وظیفهشان در اداره جامعه نقش آفرینی کنند».
آخوند محمد سعیدی امام جمعه جنایتپیشه رژیم در قم مدعی شد «شاغل بودن زنان مفاسد زیادی دارد»
این آخوند مرتجع گفت: «لازم است فرصتهای شغلی در اجتماع بیشتر در اختیار مردان قرار گیرد و زنان جز به ضرورت وارد مشاغل گوناگون نشوند زیرا معمولاً هزینه زندگی آنها توسط والدین یا شوهران داده میشود و اگر وارد اجتماع شوند از وظیفه اصلی خود که تربیت فرزندان است غافل خواهند شد؛ شاغل بودن زنان در همه عرصهها رهآورد فرهنگ غربی است و مفاسد زیادی هم به بار خواهد آورد».
تلاش آخوندهای حاکم در دور نگهداشتن زنان از عرصههای اجتماعی و علمی وحشت از پتانسیل اعتراضی عظیمی است که در این بخش از جامعه تحت ستم ایران نهفته است. همچنان که کارنامه سیاه سی سال حاکمیت آخوندی نشان میدهد که آخوندی حاکم چگونه برای محور بستن فضا و ایجاد خفقان زنان را هدف اصلی خود قرار دادند و با برافراشتن دیوار تبعیض جنسیتی در جامعه به به اعمال سرکوبی سیاه پرداختند. از فردای قیام ضدسلطنتی که خمینی رهبری انقلاب را ربود با علم کردن شعار یا رو سری یا توسری جنایتی را در حق زنان شروع کرد که تا امروز ادامه دارد. در شش ماهه اول حاکمیت این رژیم تمام دستاوردهای بعضاً ناقص سی سال مبارزات زنان در حاکمیت پهلوی یک جا برباد رفت،
روز اول خرداد 58: پاسداران اولین زن را در ملأعام شلاق زدند.
21تیرماه 58: برای اولین بار 3 زن را باتهام منکرات اعدام کردند.
14بهمن 58: یک بخشنامه دولتی، حجاب اجباری را برای زنان پزشک و پرستار الزامآور ساخت.
8تیرماه 59: برای اولین بار، مجازات ضدانسانی سنگسار در مورد دو زن نگونبخت درکرمان به اجرا درآمد.
12تیرماه 59: بخشنامههای دولتی، حجاب را در تمام وزارتخانهها و ادارات دولتی و مؤسسات آموزشی و دانشگاهها اجباری نمود.
در سال 61، سن مجاز ازدواج دختران را به 9سال قمری (8سال و9ماه)، کاهش دادند. تبصره ماده 1041 قانون مدنی آخوندها، ازدواج قبل از 9سال راهم با اجازه سرپرستان کودک مجاز میشمرد. در حالیکه این جنایت به موجب قانون سال 1310 ایران، مجازاتی برابر یک تا سه سال زندان داشته است.
در سال 62، شلاق بدحجابی را که تا آن زمان بر پیکر هزاران زن فرود آورده بودند، کسوت قانونی پوشاندند.
ماده 1117 قانون مدنی رژیم، انتخاب شغل برای زن را منوط به موافقت شوهر کرد
این قوانین بهمنظور بستن فضای جامعه مقدمات سرکوبی مجاهدین و مبارزین بود و خمینی تحت پوش همین قوانین دست به سرکوبی گسترده زنان مجاهد زد.
30فروردین 59: پاسداران و چماقداران ارتجاع تحت نام انقلاب فرهنگی! به دانشگاه شیراز حمله کردند؛ زدند و سوختند و ویران کردند و بسیاری از مردم و دانشجویان را مضروب و مجروح نمودند. در جریان این حمله وحشیانه، میلیشیای 16ساله مجاهد نسرین رستمی را به رگبار بستند.
11اردیبهشت 59: درمراسم روز کارگر که توسط سازمان مجاهدین در ترمینال خزانه تهران برگزار شده بود، چماقداران ارتجاع، چشم یک دختر16ساله میلیشیا را از حدقه درآوردند.
15آبان 59: 60تن از مادران و خانوادههای دستگیر شدگان که برای پیگیری وضع فرزندانشان به زندان اوین مراجعه کرده بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند
، دست یک زن سالخورده را فلج کردند و یک زن باردار را آن چنان مضروب کردند که موجب سقط جنین او گردید.
در بابلسر 43 زن مجاهد را کتک زدند و یک مادرمجاهد 80ساله را با لباس پاره در خیابان رها کردند.
9بهمن 1359: مجاهد خلق مهری صارمی را در خرمآباد به ضرب گلوله بهشهادت رساندند
در اهواز 10 دختر 13 تا 17ساله مجاهد را به جرم فروش نشریه مجاهد، به 30 ضربه شلاق محکوم کردند
15اسفند59: سیما صباغ را در رشت بهشهادت رساندند.
28اسفند59: صنم قریشی را در بندرعباس بهشهادت رساندند.
4اردیبهشت 60: فاطمه رحیمی و سمیه نقره خواجا در قائم شهر به ضرب گلوله بهشهادت رسیدند.
8اردیبهشت 1360: در کرج، چماقداران خمینی فاطمه کریمی را در زیر رگبار سنگ بهشهادت رساندند.
بسیاری از زنان مجاهد نیز دستگیر و روانه زندانها و بازداشتگاهها شده و در زندان حلقآویز یا تیرباران شدند. و این چنین بود که خمینی حاکمیت سیاه زنستیز خود را بر جامعه حاکم کرد.
در مقابل این سبعیت زنستیزانه، زنان آزاده میهنمان در بالا بلندترین مدار مبارزه سازمانیافته علیه رژیم ضدبشری تا مدار رهبری جنبش صلاحیت خود را در بغرنجترین برهه از تاریخ ایران و منطقه به اثبات رساندهاند، و میروند تا بنیاد این دیوار جهل و شقاوت را برای همیشه از مسیر رهایی زن و مرد ایرانی بردارند. بدون شک این روز نه دیر و نه دور است، چرا که اقدامات وحشتآلود ولیفقیه ارتجاع و روی آوردن به سرکشیدن جام زهر اتمی، چیزی جز دست و پازدنهای یک رژیم به بن رسیده و محتضر در فاز اضمحلال و سرنگونی نیست.
خمینی پایه گذار رژیم آخوندی و اصلیترین نظریهپرداز بنیادگرایی، روز 15خرداد سال 1342، بعد از سالها سکوت و مماشات با دیکتاتوریهای رضا شاه و پسرش محمدرضا شاه، وقتی شرایط جهانی را مساعد دید دست به اعتراض علیه شاه زد. اولین اعتراض خمینی به شاه از زبان خود او چنین بود: ”آقای شاه نفهمیده میرود بالای آن جا میگوید تساوی حقوق زن و مرد. آقا این را به تو تزریق کردهاند. تو مگر بهایی هستی که من بگویم کافر است. بیرون کنند. نکن این طور، نکن این طور ”
به این ترتیب خمینی اندیشه قرونوسطایی و زنستیز خودش را تحت پوشش مخالفت با اصلاحات شاه به نمایش گذاشت، اما در مقطع انقلاب ضدسلطنتی که زنان میهنمان دوش به دوش مردان در همهٴ مراحل انقلاب حضور فعال و چشمگیر داشتند خمینی بهرغم اعتقادات واقعی خود روز 21آبان 1357 در مصاحبه با چند خبرنگار آلمانی گفت: این حرفهایی که راجع به زنان در حکومت آینده اسلامی شنیدهاید تبلیغات مغرضانه است، در جمهوری اسلامی زن ها کاملاً آزاد خواهند بود، چه در عقیده چه در هر کار دیگر کاملاً آزادانه همانطور که مردها آزادند.
در 25آبان سال 1357 در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت زنان در جمهوری اسلامی در انتخاب نوع فعالیت و سرنوشت خود و همچنین پوشش خود آزاد خواهند بود ”
روزنامه کیهان روز اول بهمن 57 ازقول خمینی نوشت: چادر برای زنان اجباری نیست.
اما 46روز از این ادعا، یعنی در روز 16اسفند 57 اعلام کرد: ”زنان باید با حجاب به وزارتخانهها بروند ”! به این ترتیب زنان اولین قشری بودند که قربانی بنیادگرایی خمینی شدند،
اندیشه زنستیزی بهعنوان کانون تفکر بنیادگرایی خمینی را میتوان در اظهارات سایر سرمداران رژیم از فردای روی کارآمدن حکومت آخوندی بهوضوح رویت کرد.
کیهان 22اسفند سال 63 بهنقل از خامنهای نوشت: شغل اصلی زن همسرداری و مادری است.
پیش از او رفسنجانی در سوم خرداد 63 در نمایش جمعه گفته بود: تفاوت اندام، قد، خشونت، صدا، رشد، کیفیت عضلات و نیروی بدنی، مقاومت در مقابل مصائب و بیماریها در زن و مرد نشان میدهد که در تمامی این زمینهها مردها قویتر و توانا ترند. اندازه مغز مردها بزرگتر است.
کیهان در 12اردیبهشت 62 نوشت در بین برادران مجلس کسانی هستند که معتقدند زن را باید در ناآگاهی نگهداشت تا مطیع باشد.
سابقه بیان این نظریات به اولین مجلس خمینی ساخته برای نوشتن قانون اساسی بر میگردد که صدوقی از نظریه پردازان برای اینکه خود خمینی مجبور نشود در ماههای اول انقلاب دست رو کرده و ماهیتش را بهصورت علنی بروز دهد به التماس افتاده بود که بحث اجازه ریاستجمهوری زن را نیاورید. صدوقی مرتجع ضمن استدلالهای خود برای تبعیض جنسیتی گفت: حالا این چه حسابی است چون زن میتواند بچه را باز کند و پاکش بکند و شیرش بدهد، پس میتواند رئیسجمهور بشود یا نخستوزیر، من گمان نمیکنم این قیاس، قیاس صحیحی باشد، شما را به خدا کار را بر رهبر دشوار نکنید. و زحمت به او ندهید،
صدوقی در ادامه استدلالهای ارتجاعی و زنستیزانه خود سرانجام دست روی افتراق جنسیتی گذاشت و گفت: ”حالا آمدید یکی از زنهای شایسته کامل را به مقام رئیسجمهوری یا نخستوزیری منصوب کردید یک روز صبح میرویم و میبینیم که نخستوزیری تعطیل است چرا؟ برای اینکه خانم دیشب زایمان کردند. اینها برای ما ننگ و عار است. یعنی چه؟ شما را بخدا این را جزو قانون نیاورید“.
یک عضو گماشته شده در کمیسیون آموزش مجلس آخوندی ادعا کرد بحث ایجاد محدودیت جنسیتی در مورد برخی رشتهها مثل معدن مکانیک. کشاورزی و امثال آن با فیزیک بدنی خانمها امری معمول بوده است. عضو دیگر مجلس فاطمه حیدر پور درباره این طرح گفت: «زنان ما اگر میخواهند دنبال علم و دانش باشند، باید بهدنبال کسب علم و دانشی باشند که بیشتر در خانه به درد بخورد و نباید بیش از وظیفهشان در اداره جامعه نقش آفرینی کنند».
آخوند محمد سعیدی امام جمعه جنایتپیشه رژیم در قم مدعی شد «شاغل بودن زنان مفاسد زیادی دارد»
این آخوند مرتجع گفت: «لازم است فرصتهای شغلی در اجتماع بیشتر در اختیار مردان قرار گیرد و زنان جز به ضرورت وارد مشاغل گوناگون نشوند زیرا معمولاً هزینه زندگی آنها توسط والدین یا شوهران داده میشود و اگر وارد اجتماع شوند از وظیفه اصلی خود که تربیت فرزندان است غافل خواهند شد؛ شاغل بودن زنان در همه عرصهها رهآورد فرهنگ غربی است و مفاسد زیادی هم به بار خواهد آورد».
تلاش آخوندهای حاکم در دور نگهداشتن زنان از عرصههای اجتماعی و علمی وحشت از پتانسیل اعتراضی عظیمی است که در این بخش از جامعه تحت ستم ایران نهفته است. همچنان که کارنامه سیاه سی سال حاکمیت آخوندی نشان میدهد که آخوندی حاکم چگونه برای محور بستن فضا و ایجاد خفقان زنان را هدف اصلی خود قرار دادند و با برافراشتن دیوار تبعیض جنسیتی در جامعه به به اعمال سرکوبی سیاه پرداختند. از فردای قیام ضدسلطنتی که خمینی رهبری انقلاب را ربود با علم کردن شعار یا رو سری یا توسری جنایتی را در حق زنان شروع کرد که تا امروز ادامه دارد. در شش ماهه اول حاکمیت این رژیم تمام دستاوردهای بعضاً ناقص سی سال مبارزات زنان در حاکمیت پهلوی یک جا برباد رفت،
روز اول خرداد 58: پاسداران اولین زن را در ملأعام شلاق زدند.
21تیرماه 58: برای اولین بار 3 زن را باتهام منکرات اعدام کردند.
14بهمن 58: یک بخشنامه دولتی، حجاب اجباری را برای زنان پزشک و پرستار الزامآور ساخت.
8تیرماه 59: برای اولین بار، مجازات ضدانسانی سنگسار در مورد دو زن نگونبخت درکرمان به اجرا درآمد.
12تیرماه 59: بخشنامههای دولتی، حجاب را در تمام وزارتخانهها و ادارات دولتی و مؤسسات آموزشی و دانشگاهها اجباری نمود.
در سال 61، سن مجاز ازدواج دختران را به 9سال قمری (8سال و9ماه)، کاهش دادند. تبصره ماده 1041 قانون مدنی آخوندها، ازدواج قبل از 9سال راهم با اجازه سرپرستان کودک مجاز میشمرد. در حالیکه این جنایت به موجب قانون سال 1310 ایران، مجازاتی برابر یک تا سه سال زندان داشته است.
در سال 62، شلاق بدحجابی را که تا آن زمان بر پیکر هزاران زن فرود آورده بودند، کسوت قانونی پوشاندند.
ماده 1117 قانون مدنی رژیم، انتخاب شغل برای زن را منوط به موافقت شوهر کرد
این قوانین بهمنظور بستن فضای جامعه مقدمات سرکوبی مجاهدین و مبارزین بود و خمینی تحت پوش همین قوانین دست به سرکوبی گسترده زنان مجاهد زد.
30فروردین 59: پاسداران و چماقداران ارتجاع تحت نام انقلاب فرهنگی! به دانشگاه شیراز حمله کردند؛ زدند و سوختند و ویران کردند و بسیاری از مردم و دانشجویان را مضروب و مجروح نمودند. در جریان این حمله وحشیانه، میلیشیای 16ساله مجاهد نسرین رستمی را به رگبار بستند.
11اردیبهشت 59: درمراسم روز کارگر که توسط سازمان مجاهدین در ترمینال خزانه تهران برگزار شده بود، چماقداران ارتجاع، چشم یک دختر16ساله میلیشیا را از حدقه درآوردند.
15آبان 59: 60تن از مادران و خانوادههای دستگیر شدگان که برای پیگیری وضع فرزندانشان به زندان اوین مراجعه کرده بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند
، دست یک زن سالخورده را فلج کردند و یک زن باردار را آن چنان مضروب کردند که موجب سقط جنین او گردید.
در بابلسر 43 زن مجاهد را کتک زدند و یک مادرمجاهد 80ساله را با لباس پاره در خیابان رها کردند.
9بهمن 1359: مجاهد خلق مهری صارمی را در خرمآباد به ضرب گلوله بهشهادت رساندند
در اهواز 10 دختر 13 تا 17ساله مجاهد را به جرم فروش نشریه مجاهد، به 30 ضربه شلاق محکوم کردند
15اسفند59: سیما صباغ را در رشت بهشهادت رساندند.
28اسفند59: صنم قریشی را در بندرعباس بهشهادت رساندند.
4اردیبهشت 60: فاطمه رحیمی و سمیه نقره خواجا در قائم شهر به ضرب گلوله بهشهادت رسیدند.
8اردیبهشت 1360: در کرج، چماقداران خمینی فاطمه کریمی را در زیر رگبار سنگ بهشهادت رساندند.
بسیاری از زنان مجاهد نیز دستگیر و روانه زندانها و بازداشتگاهها شده و در زندان حلقآویز یا تیرباران شدند. و این چنین بود که خمینی حاکمیت سیاه زنستیز خود را بر جامعه حاکم کرد.
در مقابل این سبعیت زنستیزانه، زنان آزاده میهنمان در بالا بلندترین مدار مبارزه سازمانیافته علیه رژیم ضدبشری تا مدار رهبری جنبش صلاحیت خود را در بغرنجترین برهه از تاریخ ایران و منطقه به اثبات رساندهاند، و میروند تا بنیاد این دیوار جهل و شقاوت را برای همیشه از مسیر رهایی زن و مرد ایرانی بردارند. بدون شک این روز نه دیر و نه دور است، چرا که اقدامات وحشتآلود ولیفقیه ارتجاع و روی آوردن به سرکشیدن جام زهر اتمی، چیزی جز دست و پازدنهای یک رژیم به بن رسیده و محتضر در فاز اضمحلال و سرنگونی نیست.