چکیده: جنگ و جدال دو باند اصلی حاکم، اگرچه شدیدتر شده، اما تازگی ندارد؛ اکنون عملکرد زهر در اعماق رژیم را بهخصوص باید در آثار جدی تجزیه و تلاشی در درون هر دو باند حاکم دید.
هر روز که میگذرد، آثار زهر اتمی بر پیکر رژیم نمایانتر میشود. اکنون همه میتوانند ببینند که زهر چگونه از رأس به عمق رژیم رسوخ کرده و اندامهای آن را دارد از هم میپاشد. آنچه از این تجزیه و تلاشی در رسانههای رژیم منعکس میشود، بیگمان اندکی از بسیار است، اما همین اندازه هم که برملا شده، حیرتانگیز است.
این روند تجزیه، بهخصوص پس از اعلام تحریمهای جدید از سوی وزارت خزانهداری آمریکا، شتابی مضاعف یافته است. زبان باند ولیفقیه، علیه باند رفسنجانی ـ روحانی و تیم مذاکرهکننده تیزتر شده که آن وعدهها که در مورد از میان رفتن عنقریب تحریمها میدادید چه شد؟! باند مقابل نیز آشکارا سرآسیمه شده، اما همچنان تأکید میکند که ما در هر حال هیچ راهی جز دو دستی چسبیدن به همین توافقنامه ژنو نداریم. از جمله جواد ظریف وزیر خارجه روحانی اعلام کرد: «مذاکرات از ریل خارج شده اما نمرده است».
روزنامه جوان ارگان بسیج (26آذر) در سرمقاله خود با اشاره به این سخن ظریف و سوز و گداز از «خارج کردن عمدی مذاکرات از ریل»، با وحشت این سؤال را مطرح میکند که: «آیا این نشانهای است بر آن که مذاکرات، هیچ راهی را نخواهد گشود؟ آیا آمریکا و انگلیس… معتقد هستند که دولت «مجبور» به تندادن به مذاکرات و تعهدات است؟ پیش از این بارها تأکید کردهاند که تحریمها باعث شده ایران اینگونه به سمت مذاکره و توافق حرکت کند. آیا با این فرض اکنون بهدنبال بهرهگیری حداکثری از مذاکرات هستند؟ در صورت درست بودن این فرضیه، آخرین امتیازاتی که آنها میخواهند چیست؟ برچیدن پیچ و مهرهها؟ و یک سؤال از داخل: آیا ایران مجبور به متعهد ماندن به ژنو و آینده مذاکرات است؟».
باند رفسنجانی ـ روحانی نیز درصدد پاسخگویی برآمده و طرف مقابل را متهم میکنند که میخواهد با علم کردن «نقض تعهدات» آمریکا، توافقنامه را به خاک بسپارد. روزنامه ابتکار (۹۲/۹/۲۵) در سرمقاله خود با عنوان «ذوق زدگی افراطیون!» مینویسد: «عدهیی چنان از نقض تعهدات سرخوشند که گویا نان و منافعشان در شکست توافقنامه نهفته است. آنچنان با ذوق زدگی اخبار نقض تعهدات را بازتاب میدهند و انگشتها را در چشم دیپلوماتهای ایرانی بردهاند که اگر رویشان باشد پیشاپیش فاتحه توافقات را خواهند خواند و بر جنازه آن نماز میت اقامه میکنند و بانیان آن را در داخل به بالای چوبهدار میبرند… به هر روی شکست مذاکرات هستهیی ذوق زدگی ندارد آنچنانکه گره زدن تمام مسائلی داخل به پرونده هستهیی نیز با تدیبر و آینده نگری فاصله دارد».
البته جنگ و جدال دو باند اصلی حاکم، اگرچه شدیدتر شده، اما تازگی ندارد؛ اکنون عملکرد زهر در اعماق رژیم را بهخصوص باید در آثار جدی تجزیه و تلاشی در درون هر دو باند حاکم دید.
از هم پاشیدگی در باند ولیفقیه
استعفای جمعی 39تن از اعضای مجلس ارتجاع از سه استان کشور، یکی از نشانههای بارز و استثنایی آثار جام زهر در تجزیه و تلاشی رژیم، بهخصوص در باند ولیفقیه بود. در عمر سی و چند ساله رژیم منحوس خمینی، استعفای جمعی نمایندگان مجلس به این صورت، سابقه نداشته است. این اقدام غیظ و برآشفتگی آشکار خامنهای را برانگیخت، آن چنان که تیغکش مطبوعاتیاش پاسدار شریعتمداری را به میدان فرستاد و او در کیهان (25آذر) روی این نمایندگان و اقدام آنها را با کلمات و تعابیری مانند «ناپسند، غیرمنطقی، دور از انتظار، نهسنجیده، آب به آسیاب دشمن ریختن» و… شلاقکش کرد و سپس با عتاب، خطاب به آنها نوشت: «آیا عربدههای پیدر پی دشمن را نمیشنوند که با ذوقزدگی، ترجیعبند «تاثیر فلجکننده تحریمها» را فریاد میزند؟! و آیا، اقدام آنان برای دشمنان بیرونی حاوی این پیام نیست که تحریمهای ظالمانه حریف و محروم کردن ایران اسلامی از داراییهای خود که محدودیت بودجه را در پی داشته است، برای مردم غیور و پاکباخته استانهای خوزستان و لرستان و کردستان قابلتحمل نیست؟!»
اثرات زهر در باند رفسنجانی ـ روحانی
اما این تنها باند ولیفقیه نیست که اثرات زهر اتمی آن را دارد شرحه شرحه میکند. باند رفسنجانی ـ روحانی هم از آثار آن در امان نمانده است. هنگامی که رفسنجانی از روحانی انتقاد کرد که چرا در جلسات مجمع تشخیص حاضر نمیشود، هنوز زود بود که فراتر از یک گلایة دوستانه معنایی برای آن قائل شد، اما وقتی روزنامه جمهوری اسلامی (24آذر) که بلندگوی رفسنجانی محسوب میشود در سرمقاله خود، روحانی را متهم کرد که «در بعضی موارد از چارچوب اعتدال خارج میشود و در مسیر ترسیم شده حرکت نمیکند»، مسأله جدیتر شد. در ادامه همان سرمقاله آمده بود: «در بخش خروج از چارچوب اعتدال، میتوان از کوتاهیهای دولت یازدهم در زمینه روشن ساختن تکلیف بعضی استانها و حتی مسئولیتهای کلیدی بعضی وزارتخانهها نمونههای زیادی آورد. اکنون چهار ماهونیم از استقرار دولت و 4ماه تمام از تشکیل کابینه دولت یازدهم میگذرد و هنوز دو استان حساس و مهم خراسان رضوی و قم از نظر استاندار بلاتکلیف هستند».
البته میتوان این سخنان را نه انتقاد، بلکه تشجیع و رهنمود دادن به روحانی تلقی کرد که چرا در قلع و قمع و تصفیهٴ وابستگان به باند ولیفقیه تعلل میکند؟ ولی قضیه وقتی بغرنجتر و جدیتر میشود که روزنامه جمهوری در همین مقاله توافقنامه ژنو را زیر سؤال میبرد و مینویسد: «این واقعیت را نیز نمیتوان انکار کرد که تحریمهای جدید، نقض آشکار توافقنامه ژنو توسط دولت آمریکاست». روزنامه جمهوری سپس به روحانی رهنمود میدهد: «ادامه مذاکرات کارشناسان برای اجرایی شدن توافق ژنو» را مشروط «به عقبنشینی آمریکا» کند.
کیهان ولیفقیه هم این تناقض و شکاف در باند رقیب را بل گرفته و نوشت: «اگر اعتدال این است پس هاشمی تندروی میکند». کیهان سپس شکاف و تناقض بین مواضع روزنامه جمهوری و رفسنجانی را برجسته کرده و افزود: «اگر اعتدال این است پس هاشمی تندروی میکند».
شاید هنوز نتوان تصویر روشنی از نابسامانی و تشتت در باند رفسنجانی ـ روحانی را به دست آورد و علت هر یک از آنها را دریافت، اما علت هر چه باشد، قطعاً نباید آن را جدای از جام زهر و اثرات قهری آن که رژیم را سراپا دارد پاره پاره میکند، دانست و این البته هنوز آغاز ماجراست. آغاز پایان!
هر روز که میگذرد، آثار زهر اتمی بر پیکر رژیم نمایانتر میشود. اکنون همه میتوانند ببینند که زهر چگونه از رأس به عمق رژیم رسوخ کرده و اندامهای آن را دارد از هم میپاشد. آنچه از این تجزیه و تلاشی در رسانههای رژیم منعکس میشود، بیگمان اندکی از بسیار است، اما همین اندازه هم که برملا شده، حیرتانگیز است.
این روند تجزیه، بهخصوص پس از اعلام تحریمهای جدید از سوی وزارت خزانهداری آمریکا، شتابی مضاعف یافته است. زبان باند ولیفقیه، علیه باند رفسنجانی ـ روحانی و تیم مذاکرهکننده تیزتر شده که آن وعدهها که در مورد از میان رفتن عنقریب تحریمها میدادید چه شد؟! باند مقابل نیز آشکارا سرآسیمه شده، اما همچنان تأکید میکند که ما در هر حال هیچ راهی جز دو دستی چسبیدن به همین توافقنامه ژنو نداریم. از جمله جواد ظریف وزیر خارجه روحانی اعلام کرد: «مذاکرات از ریل خارج شده اما نمرده است».
روزنامه جوان ارگان بسیج (26آذر) در سرمقاله خود با اشاره به این سخن ظریف و سوز و گداز از «خارج کردن عمدی مذاکرات از ریل»، با وحشت این سؤال را مطرح میکند که: «آیا این نشانهای است بر آن که مذاکرات، هیچ راهی را نخواهد گشود؟ آیا آمریکا و انگلیس… معتقد هستند که دولت «مجبور» به تندادن به مذاکرات و تعهدات است؟ پیش از این بارها تأکید کردهاند که تحریمها باعث شده ایران اینگونه به سمت مذاکره و توافق حرکت کند. آیا با این فرض اکنون بهدنبال بهرهگیری حداکثری از مذاکرات هستند؟ در صورت درست بودن این فرضیه، آخرین امتیازاتی که آنها میخواهند چیست؟ برچیدن پیچ و مهرهها؟ و یک سؤال از داخل: آیا ایران مجبور به متعهد ماندن به ژنو و آینده مذاکرات است؟».
باند رفسنجانی ـ روحانی نیز درصدد پاسخگویی برآمده و طرف مقابل را متهم میکنند که میخواهد با علم کردن «نقض تعهدات» آمریکا، توافقنامه را به خاک بسپارد. روزنامه ابتکار (۹۲/۹/۲۵) در سرمقاله خود با عنوان «ذوق زدگی افراطیون!» مینویسد: «عدهیی چنان از نقض تعهدات سرخوشند که گویا نان و منافعشان در شکست توافقنامه نهفته است. آنچنان با ذوق زدگی اخبار نقض تعهدات را بازتاب میدهند و انگشتها را در چشم دیپلوماتهای ایرانی بردهاند که اگر رویشان باشد پیشاپیش فاتحه توافقات را خواهند خواند و بر جنازه آن نماز میت اقامه میکنند و بانیان آن را در داخل به بالای چوبهدار میبرند… به هر روی شکست مذاکرات هستهیی ذوق زدگی ندارد آنچنانکه گره زدن تمام مسائلی داخل به پرونده هستهیی نیز با تدیبر و آینده نگری فاصله دارد».
البته جنگ و جدال دو باند اصلی حاکم، اگرچه شدیدتر شده، اما تازگی ندارد؛ اکنون عملکرد زهر در اعماق رژیم را بهخصوص باید در آثار جدی تجزیه و تلاشی در درون هر دو باند حاکم دید.
از هم پاشیدگی در باند ولیفقیه
استعفای جمعی 39تن از اعضای مجلس ارتجاع از سه استان کشور، یکی از نشانههای بارز و استثنایی آثار جام زهر در تجزیه و تلاشی رژیم، بهخصوص در باند ولیفقیه بود. در عمر سی و چند ساله رژیم منحوس خمینی، استعفای جمعی نمایندگان مجلس به این صورت، سابقه نداشته است. این اقدام غیظ و برآشفتگی آشکار خامنهای را برانگیخت، آن چنان که تیغکش مطبوعاتیاش پاسدار شریعتمداری را به میدان فرستاد و او در کیهان (25آذر) روی این نمایندگان و اقدام آنها را با کلمات و تعابیری مانند «ناپسند، غیرمنطقی، دور از انتظار، نهسنجیده، آب به آسیاب دشمن ریختن» و… شلاقکش کرد و سپس با عتاب، خطاب به آنها نوشت: «آیا عربدههای پیدر پی دشمن را نمیشنوند که با ذوقزدگی، ترجیعبند «تاثیر فلجکننده تحریمها» را فریاد میزند؟! و آیا، اقدام آنان برای دشمنان بیرونی حاوی این پیام نیست که تحریمهای ظالمانه حریف و محروم کردن ایران اسلامی از داراییهای خود که محدودیت بودجه را در پی داشته است، برای مردم غیور و پاکباخته استانهای خوزستان و لرستان و کردستان قابلتحمل نیست؟!»
اثرات زهر در باند رفسنجانی ـ روحانی
اما این تنها باند ولیفقیه نیست که اثرات زهر اتمی آن را دارد شرحه شرحه میکند. باند رفسنجانی ـ روحانی هم از آثار آن در امان نمانده است. هنگامی که رفسنجانی از روحانی انتقاد کرد که چرا در جلسات مجمع تشخیص حاضر نمیشود، هنوز زود بود که فراتر از یک گلایة دوستانه معنایی برای آن قائل شد، اما وقتی روزنامه جمهوری اسلامی (24آذر) که بلندگوی رفسنجانی محسوب میشود در سرمقاله خود، روحانی را متهم کرد که «در بعضی موارد از چارچوب اعتدال خارج میشود و در مسیر ترسیم شده حرکت نمیکند»، مسأله جدیتر شد. در ادامه همان سرمقاله آمده بود: «در بخش خروج از چارچوب اعتدال، میتوان از کوتاهیهای دولت یازدهم در زمینه روشن ساختن تکلیف بعضی استانها و حتی مسئولیتهای کلیدی بعضی وزارتخانهها نمونههای زیادی آورد. اکنون چهار ماهونیم از استقرار دولت و 4ماه تمام از تشکیل کابینه دولت یازدهم میگذرد و هنوز دو استان حساس و مهم خراسان رضوی و قم از نظر استاندار بلاتکلیف هستند».
البته میتوان این سخنان را نه انتقاد، بلکه تشجیع و رهنمود دادن به روحانی تلقی کرد که چرا در قلع و قمع و تصفیهٴ وابستگان به باند ولیفقیه تعلل میکند؟ ولی قضیه وقتی بغرنجتر و جدیتر میشود که روزنامه جمهوری در همین مقاله توافقنامه ژنو را زیر سؤال میبرد و مینویسد: «این واقعیت را نیز نمیتوان انکار کرد که تحریمهای جدید، نقض آشکار توافقنامه ژنو توسط دولت آمریکاست». روزنامه جمهوری سپس به روحانی رهنمود میدهد: «ادامه مذاکرات کارشناسان برای اجرایی شدن توافق ژنو» را مشروط «به عقبنشینی آمریکا» کند.
کیهان ولیفقیه هم این تناقض و شکاف در باند رقیب را بل گرفته و نوشت: «اگر اعتدال این است پس هاشمی تندروی میکند». کیهان سپس شکاف و تناقض بین مواضع روزنامه جمهوری و رفسنجانی را برجسته کرده و افزود: «اگر اعتدال این است پس هاشمی تندروی میکند».
شاید هنوز نتوان تصویر روشنی از نابسامانی و تشتت در باند رفسنجانی ـ روحانی را به دست آورد و علت هر یک از آنها را دریافت، اما علت هر چه باشد، قطعاً نباید آن را جدای از جام زهر و اثرات قهری آن که رژیم را سراپا دارد پاره پاره میکند، دانست و این البته هنوز آغاز ماجراست. آغاز پایان!