728 x 90

فرهنگ و ادبيات,

اگر دیوارها لب می‌گشودند -کتابی از خاطرات زندان

-

کتاب اگر دیوارها لب میگشودند
کتاب اگر دیوارها لب میگشودند
 
نوشته خواهر مجاهد، مهین لطیف
انتشارات امیر خیز- اشرف


«در زندگی آدمی، تجربه‌ها و وقایعی هست که گذشت زمان روی آنها سایه نمی‌اندازد، خاطرات و وقایع زندان یکی از آنها و از جدی‌ترین آنهاست. لحظه‌یی که دستگیر می‌شوی و با آخرین قطره‌های آزادی با نگاه کردن حتی پیش پا افتاده‌ترین اشیای دور و برت در کوچه و خیابان وداع می‌کنی یا شاید برایش حسرت می‌خوری ولی هنوز کور سوی امیدی به نجات داری و لحظه‌یی که دیگر خود را چون صیدی دست و پا بسته در اسارت دشمن می‌بینی، لحظه‌های کشندهٴ انتظار شکنجه و لحظهٴ در هم شکستن جسم و پیروزی روح، لحظه‌های اضطراب یک زن از ترس غافلگیر شدن و ضربه خوردن توسط حیوانهای درنده‌یی به نام آخوند و بازجو و پاسدار، که با تمام کینهٴ حیوانی در کمین هستند تا کثیف‌ترین حربهٴ خودشان را علیه زن زندانی به‌کار گیرند. لحظه‌هایی که از پشت در صدای فریاد و ضجهٴ زندانیان دیگر را می‌شنوی که زیر شکنجهٴ جلاد هستند و آرزو می‌کنی ای کاش می‌توانستی به جای آنها باشی و درد شلاق را برای رهایی آنها به جان بخری، لحظه خداحافظی با یاران آشنا، وقتی شتابان و گشاده رو به مسلخ می‌روند، لحظه‌های اعدام و تیرباران و شمارش تک‌تیرها وقتی تک‌تک یاران رفته را به یاد می‌آوری و… .

این مقدمه‌یی است که نویسنده در چند سطر کل کتاب را به ما می‌شناساند.
چرا چنین اسمی برای این کتاب انتخاب شده؟ نویسندهٴ این خاطرات در مصاحبه‌ای در این باره گفته است:
«یک شب با عجله در سلولها رو باز کردند و همه رو با چشم‌بند به خط کرده بودند و با عجله به یک ساختمان دیگر بردند. همه رو در چند اتاق رو به دیوار روی زمین نشوندند. تا نیمه‌های شب همهٴ ما در همان حالت نگه داشته شده بودیم. به‌نظر می‌اومد اتاقی که توی اون هستیم جایی است که بچه‌ها رو از اونجا به محل اعدام می‌بردند. در گوشه‌یی که من نشسته بودم در چند نقطه دیوار یادگارهایی از جمله چند بیت شعر و نام افراد همراه با تاریخ نوشته شده بود. در یک جا نوشته شده بود: در تاریخ۰۰/۵/۶۳ ما 19نفر برای اعدام رفتیم. آن شب پیش خودم فکر کردم که اگر این دیوارها زبان داشتند و لب می‌گشودند، چه چیزها که به یاد می‌آوردند و چه حماسه‌هایی را تعریف می‌کردند».

کتاب اگر دیوارها لب می‌گشودند علاوه بر شرح شقاوتهای زندانبانان، به اسطوره‌های مقاومت که مرزهای طاقت انسانی را در نوردیده و شکنجه‌گران رو به زانو در آوردن اختصاص دارد. یک خاطرهٴ دیگر از نویسندهٴ این خاطرات در زمینه همین اسطوره‌های مقاومت است که می‌گوید:
«زهرا نظری این جمله مال اونه. جمله‌یی که هرگز فراموش نمی‌کنم. اون روز زهرا رو به همراه 10نفر دیگه برای اعدام می‌بردن. توی اون لحظه نمی‌خواستم حتی یک لحظه به این فکر کنم که ممکنه تا چند ساعت دیگه پیکر کوچک و نحیف زهرا رو تیربارون کنند. دستش رو در دستم گرفته بودم حتی زمانی که با بقیه خداحافظی می‌کرد، دستش رو رها نکردم. بالاخره به‌سر بند رسیدیم و اون لحظه که هرگز دلم نمی‌خواست برسه رسید. برای آخرین بار او را در آغوش گرفتم. خیلی حرفها داشتم که به او بزنم، ولی هیچ کلمه‌یی پیدا نمی‌کردم. انگار کلام نمی‌توانست آنچه را که می‌خواستم بیان کنه. در لحظهٴ آخر به او گفتم تحمل دوریت برام خیلی سخته. برام مثل یک خواهر، مثل یک معلم و خیلی بالاتر از اینها بودی. صورتش از همیشه روشنتر و صمیمی‌تر بود. خندید و با همان زبان شیرینش گفت: غصه نخور، جای بدی نمی‌رم.

در فصل آخر با بیانی شیوا جای خالی همسفران این‌گونه توصیف شده:
«بالاخره روز اعزام فرا رسید با طیبهٴ حیاتی و زهرهٴ جمشیدی قرار گذاشتیم که هر کدام با یک اتوبوس خودمان را به شهر مرزی برسانیم.
وقتی به شهر مرزی رسیدم هر چه منتظر طیبه و زهره شدم، آنها نیامدند. 3روز در آن شهر مرزی، با انتظاری کشنده صبر کردم. به خانهٴ طیبه زنگ زدم، معلوم شد او همان روز حرکت کرده و دیگر برنگشته است از شواهد به نظر می‌رسید که در مسیر ضربه خورده و دستگیر شده‌اند. به همراه پیکی که مأمور عبور دادن من از مرز بود حرکت کردم.
یکی از شیرین‌ترین لحظات عمرم، لحظه‌یی بود که بعد از سالها دوباره به سازمان و به بچه‌ها رسیدم و هیچ وقت نخواهم توانست آن لحظه را با کلمات بیان کنم، پیش خودم زمزمه می‌کردم جای شهدا خالی!... و جای همسفرانم، طیبه و زهره خالی!... . همسفرانی که هرگز به من نرسیدند.
بعد ها شنیدم که طیبه و زهره بعد از دستگیری در یکی از پاسگاههای بازرسی مسیر، به اوین منتقل و بعد از شکنجه‌های وحشیانه اعدام شده‌اند.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7a9ebd6b-bc7e-4313-8875-211bdd643a2a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات