رفسنجانی و احمدینژاد، دم از ”انتخابات آزاد“ میزنند و باندهای ولایت همین را ”کلید واژه“ فتنه مینامند و خامنهای از شنیدن آن دچار خشمی جنونآسا میشود، وی طی اظهاراتی در روز 19دی گفت:
«دائماً نگویند انتخابات باید آزاد باشد. از اول انقلاب سی و چند تا انتخابات داشتیم. کدامش آزاد نبوده است؟ تو کدام کشور دیگر، انتخابات در اون چه که از ایران میگذرد، آزادتر است؟ یواش یواش این ذهنیت را در مردم به وجود بیاورند که فایدهای ندارد این انتخابات»
روی سخن خامنهای در این اظهارات غیظ آلود، عمدتاً رفسنجانی و پس از او احمدینژاد بود. چند روز بعد آخوند جنتی در نمایش جمعه 22 دی با اشاره به هر دو آنها گفت:
«دائماً نگویند انتخابات باید آزاد باشد. از اول انقلاب سی و چند تا انتخابات داشتیم. کدامش آزاد نبوده است؟ تو کدام کشور دیگر، انتخابات در اون چه که از ایران میگذرد، آزادتر است؟ یواش یواش این ذهنیت را در مردم به وجود بیاورند که فایدهای ندارد این انتخابات»
روی سخن خامنهای در این اظهارات غیظ آلود، عمدتاً رفسنجانی و پس از او احمدینژاد بود. چند روز بعد آخوند جنتی در نمایش جمعه 22 دی با اشاره به هر دو آنها گفت:
«این دفعه رمز شورش و کلید واژه انتخابات آزاده، من نمیدونم والله، و اگه میدونستم نام میبردم که این کله گندهها بعضیهاشون شکستخوردهای سیاسی دارند میگن، یکیشون که از همه گردن کلفتتره، خیلی وقت قبل میگفت، مدتها قبل گفت، یکی دیگهاش دنبال اونه، باز بعد از اون میگفت، یکی دیگهشون بعد از اون و همه پشت سر هم بحث، اینهم شما تحقیق کنید من فرصت ندارم که آدرس بدم در خارج هم منافقین دارن همین حرف را میزنن…».
آخوند جنتی سپس خیلی رک و راست گفت که انتخابات آزاد معادل سقوط رژیم است و کسانی را که از این حرفها بزنند و از نظام طلبکاری بکنند، به اعدام تهدید کرد.
ولی این تهدیدها و ورود خود ولیفقیه نتوانست بر این فصل از دعوا، نقطه پایان بگذارد؟
چرا که ضعف و درهمشکستگی ولیفقیه چنان است که حتی بهطور موقت هم نتوانست حریفان را به سکوت وادار کند. کما اینکه رفسنجانی پس از این حملات، لفظ «انتخابات آزاد» را بهکار نبرد“. کلید واژه“ را عوض کرد و به جایش گفت: «دولت ائتلافی».
و در همین دستگاه تحریف واژهها با زرنگی آخوندی گفت: «دموکراسی نتیجه گسترش آگاهیها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی است».
احمدینژاد هم در جواب نمایندهٴ خامنهای در سپاه پاسداران که صریحاً گفته بود: ”وظیفه ذاتی سپاه، مهندسی انتخابات است“. متقابلاً او را تهدید کرد و شاخ و شانه کشید که: «اگر کسی بخواهد انتخابات را مدیریت کند، مردم او را مدیریت خواهند کرد».
به این ترتیب دعوت به وحدت از سوی ولیفقیه هیچ تأثیری نداشت و گرگها به چنگ و دندان نشان دادن ادامه دادند. ولیفقیه به ناگزیر خودش را نیازمند لشکرکشی دید و 219تن از نمایندگان گوش به فرمانش در مجلس ارتجاع، طی نامهیی در روز 24دی، «سخن از انتخابات آزاد را، خدمت به دشمنان خواندند».
در این میان، یکی از اجزای جناح ولیفقیه، حبیبالله عسکراولادی، سردمدار باند فاشیستی مؤتلفه، به حمایت از ”سران فتنه“ موسوی، کروبی و رفسنجانی برخاست و گفت که آنها منشأ فتنه نبودهاند. منشأ فتنه در بیرون نظام بوده است.
ورود عسکر اولادی این شائبه را دامن زد که وی به اشارهٴ خامنهای، وارد شده تا به این وسیله زمینه را برای وارد کردن حاشیه نشینهای رژیم، به صحنه آماده بکند و به بازار سوت و کور انتخابات رونقی بدهد.
علاوه بر این، چنین مانورهایی برای ولیفقیه طلسمشکسته، خیلی خطرناک است و ممکن است برایش گران تمام شود، اما دو عامل ممکن است او را مجبور به این نیرنگ کرده باشد. اول احساس نیاز شدید به چنین بازیهایی برای نمایش خودش - نمایش انتخابات - و از طرف دیگر ناتوانی در جراحی ضروری که در پیش دارد. یعنی مقابله با باند احمدینژاد که مرحله نهایی کشتی را، مرتب به عقب میندازد تا شاید از این ستون به اون ستون فرجی برایش باشد.
حال، اینکه ولیفقیه اصلاً توان وارد شدن به این مانورها را دارد یا خیر و تا کجا میتواند به این کارها ادامه بدهد و اینکه سرانجام برای دور پایانی کشتی با احمدینژاد و باندهای دیگر در چه نقطهیی وارد صحنه میشود، در روزهای آینده بیشتر روشن خواهد شد.
آخوند جنتی سپس خیلی رک و راست گفت که انتخابات آزاد معادل سقوط رژیم است و کسانی را که از این حرفها بزنند و از نظام طلبکاری بکنند، به اعدام تهدید کرد.
ولی این تهدیدها و ورود خود ولیفقیه نتوانست بر این فصل از دعوا، نقطه پایان بگذارد؟
چرا که ضعف و درهمشکستگی ولیفقیه چنان است که حتی بهطور موقت هم نتوانست حریفان را به سکوت وادار کند. کما اینکه رفسنجانی پس از این حملات، لفظ «انتخابات آزاد» را بهکار نبرد“. کلید واژه“ را عوض کرد و به جایش گفت: «دولت ائتلافی».
و در همین دستگاه تحریف واژهها با زرنگی آخوندی گفت: «دموکراسی نتیجه گسترش آگاهیها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی است».
احمدینژاد هم در جواب نمایندهٴ خامنهای در سپاه پاسداران که صریحاً گفته بود: ”وظیفه ذاتی سپاه، مهندسی انتخابات است“. متقابلاً او را تهدید کرد و شاخ و شانه کشید که: «اگر کسی بخواهد انتخابات را مدیریت کند، مردم او را مدیریت خواهند کرد».
به این ترتیب دعوت به وحدت از سوی ولیفقیه هیچ تأثیری نداشت و گرگها به چنگ و دندان نشان دادن ادامه دادند. ولیفقیه به ناگزیر خودش را نیازمند لشکرکشی دید و 219تن از نمایندگان گوش به فرمانش در مجلس ارتجاع، طی نامهیی در روز 24دی، «سخن از انتخابات آزاد را، خدمت به دشمنان خواندند».
در این میان، یکی از اجزای جناح ولیفقیه، حبیبالله عسکراولادی، سردمدار باند فاشیستی مؤتلفه، به حمایت از ”سران فتنه“ موسوی، کروبی و رفسنجانی برخاست و گفت که آنها منشأ فتنه نبودهاند. منشأ فتنه در بیرون نظام بوده است.
ورود عسکر اولادی این شائبه را دامن زد که وی به اشارهٴ خامنهای، وارد شده تا به این وسیله زمینه را برای وارد کردن حاشیه نشینهای رژیم، به صحنه آماده بکند و به بازار سوت و کور انتخابات رونقی بدهد.
علاوه بر این، چنین مانورهایی برای ولیفقیه طلسمشکسته، خیلی خطرناک است و ممکن است برایش گران تمام شود، اما دو عامل ممکن است او را مجبور به این نیرنگ کرده باشد. اول احساس نیاز شدید به چنین بازیهایی برای نمایش خودش - نمایش انتخابات - و از طرف دیگر ناتوانی در جراحی ضروری که در پیش دارد. یعنی مقابله با باند احمدینژاد که مرحله نهایی کشتی را، مرتب به عقب میندازد تا شاید از این ستون به اون ستون فرجی برایش باشد.
حال، اینکه ولیفقیه اصلاً توان وارد شدن به این مانورها را دارد یا خیر و تا کجا میتواند به این کارها ادامه بدهد و اینکه سرانجام برای دور پایانی کشتی با احمدینژاد و باندهای دیگر در چه نقطهیی وارد صحنه میشود، در روزهای آینده بیشتر روشن خواهد شد.