بیشاز 9ماه است که قیامی خونین و مردمی در سراسر سوریه جریان دارد. قیامی که دیکتاتوری خونریز حاکم بر سوریه با استفاده از تمامی قوای سرکوبگر خود و به کار گرفتن همه سلاحها میکوشد آنرا درهم بشکند.
قیامی که منابع سازمان مللمتحد و کمیساریای عالی حقوقبشر، شمار شهیدان آنرا 5هزار نفر برآورد میکنند، اما اپوزیسیون سوریه اخیراً آنرا 10هزار نفر اعلام کرد که 3هزار تن از آنها زیر شکنجه بهشهادت رسیدهاند. منابع اپوزیسیون تعداد زندانیان را نیز تا 60هزار نفربرآورد میکنند. اما قیام، پرنفس و قهرمانانه همچنان ادامه دارد و هر روز اوج بیشتری میگیرد و نفسهای دیکتاتور را به شمارش انداخته است.
در این گزارش، به روابط رژیم با دیکتاتوری بشار اسد و شراکتش در سرکوب قیام مردم سوریه پرداخته و به سؤالهای زیر پاسخ میدهیم:
کم و کیف حمایتهای رژیم از دیکتاتور سوریه چیست و در چه زمینههایی است؟
جبههبندی منطقهیی و بینالمللی حول قیام سوریه از چه قرار است.
چرا رژیم با تمام قوا و با صرف هزینه کلان سیاسی و مالی از رژیم بشار اسد حمایت میکند؟
مقاومت ایران درکجای این جبههبندی قرار دارد؟
و… فلش تحولات، کدام سمت و جهت را نشان میدهد؟
حمایتهای رژیم از دیکتاتور سوریه
از اولین روزهای آغاز این جنگ خونین و نابرابر، حکومت آخوندها و به دنبالش دولت مالکی با تمام قوا پشت بشار اسد ایستاده و تمامی امکانات خود را درخدمت کمکرسانی به رژیم درحال سقوط او و سرکوب قیام مردم سوریه قرار داده است.
در همان اولین روزهای آغاز قیام، بشار اسد با ارسال نامهیی به خامنهای، از وی درخواست کمک کرد. خامنهای دستور داد که سپاه پاسداران تمامی نیازهای رژیم سوریه را برآورده کند. از هنگام آغاز قیام، پاسدار قاسم سلیمانی چندبار به سوریه سفر کرده و با بشار اسد نیز ملاقات کرده تا مشورتها و راهنماییهای لازم را در مورد سرکوب قیام مردم سوریه به او بدهد. او بهمثابه رابط بین خامنهای و بشار اسد عمل میکند و رژیم خونریز سوریه را با امکانات و منابعی که سپاه قدس در اختیار دارد، تأمین و تجهیز میکند.
در وهله اول، ارسال مقادیر زیادی اسلحه و مهمات در دستور قرار گرفت که مستقیماً علیه مردم بپاخاسته سوریه مورداستفاده نیروهای سرکوبگر قرار میگرفت.
روز 20تیر مهمات توقیف شده رژیم برای سوریه در جمهوری قبرس، منفجر شد. شدت انفجار، نشاندهنده حجم مهمات قاچاق رژیم برای سوریه بود که با کشتی مونچه گرسک، و با پرچم قبرس از ایران عازم آبهای سوریه بود و نیروی دریایی قبرس این کشتی را توقیف و مهمات آنرا ضبط کرده بود. انفجار مهمات توقیف شده آنچنان عظیم بود که برق سراسری قبرس چندروز قطع شد و گروهی نیز کشته شدند. فرمانده نیروی دریایی قبرس هم در میان کشتهشدگان آن انفجار بود. انفجار عظیمی که به استعفای رئیس ارتش قبرس منجر شد.
اما این کمکها تنها به ارسال سلاح و مهمات محدود نماند. رژیم بهطور فزایندهیی پاسداران، دژخیمان، بازجویان و عوامل اطلاعاتیاش را برای دادن مشاوره به ارگانهای سرکوبگر دیکتاتوری بشار اسد به سوریه اعزام کرد.
در 17آذرماه جاری، محمد ریاض شفقه، دبیرکل اخوانالمسلمین سوریه طی گفتگویی با الشرقالاوسط گفت: ما هیچگونه رابطهیی با حزبالله نداریم. حزبالله و رژیم ایران از طریق تأمین دستگاهها و تجهیزات و متخصصان خشونت و شکنجه برای این رژیم در سرکوب مردم سوریه شرکت دارند، ما اطلاعات موّثقی داریم که متخصصان سپاه پاسداران رژیم ایران، در اتاقهای عملیات سوریه، عملیات علیه مردم سوریه را هدایت میکنند، این علاوهبر کمکهایی است که از عراق برای این رژیم میرسد، … مالکی حدود 10میلیارد دلار به رژیم سوریه داده است و امروز روشن است که رژیم مالکی، ایران، حزبالله و رژیم سوریه یک جبهه واحد هستند که از یکدیگر دفاع میکنند». (الشرقالاوسط، 15آذر 90)
اما کار بههمین جا ختم نشد. بعد از ورود فرماندهان پاسداران، نوبت به اعزام گسترده نیروهای پیاده و لباسشخصیهای رژیم رسید.
به گزارش رسانهها: «نیروهایی از یگان ویژه و یگانهایی از سپاه ششم و سپاه هفتم نیروی تروریستی قدس به سوریه اعزام شدند تا در کنار نیروهای حزبالله لبنان، در سرکوب مردم سوریه، به حکومت بشار اسد کمک کنند».
رژیم درعینحال برای ارسال سریع تجهیزات و نیرو، از نهادهای پوششی همیشگی خود، مانند کمیته موسوم به امداد امام و هلالاحمر ایران استفاده میکرد و نیروهای سپاه قدس هم برای مخفی نگاهداشتن هویت نظامی خود، نام و کارت عضویت کمیته امداد را روی سینههایشان نصب میکردند!
همزمان با ورود پاسدارها و لباسشخصیهای خامنهای به سوریه، از دروازههای شرقی نیز تروریستهای حزبالله لبنان بهدستور خامنهای، بهطور گسترده وارد سوریه میشدند، تا بهار آزادی را در سوریه به خزان تبدیل کنند.
علاوه بر اینها رسانههای رژیم موظف شدند تا اخبار قیام سوریه را تماماً سانسور کنند و بهجای آن، خبرهای جعلی و نمایشهای مهوع دستگاه تبلیغاتی بشار اسد را که کپیبرداری شده از نمایشهای رژیم دجال آخوندی است، با آب و تاب پخش کنند.
همزمان با سرا زیر شدن حمایتهای نظامی، مالی، لجستیک و پشتیبانیهای سیاسی رژیم از سوریه، افشاگریهای مستند جوانان سوریه روی شبکههای جهانی فیسبوک و مشابه آن در اینترنت، خبر از ورود پاسداران جنایتکار رژیم ایران و عناصر آدمکش حزبالله لبنان برای سرکوب قیام سوریه میدادند.
جبههبندی منطقهیی و بینالمللی حول قیام سوریه
قیام مردم سوریه فراتر از یک مسأله ملی، به یک مسأله منطقهیی تبدیل شده. علاوهبر حزبالله لبنان، بهدستور خامنهای، دولت مالکی نیز برخلاف مواضع همه کشورهای عربی، به حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی از حکومت سوریه برخاست.
در نشست اضطراری اتحادیه عرب که بهمنظور اتخاذ تمهیداتی برای ممانعت از کشتار روزانه مردم سوریه تشکیل شده بود، زیباری وزیرخارجه مالکی، با تحریم رژیم سوریه مخالفت کرد و در رأیگیری نهایی نیز، همراه با حکومت لبنان که حزبالله در آن دست بالا را دارد، به تحریم رژیم اسد رأی نداد. در حالیکه رژیم سوریه قبل از آن و در تاریخ 21آبان گذشته، عضویتش در اتحادیه عرب بهحالت تعلیق درآمده بود.
حمایتهای دولت مالکی تنها بهحمایت سیاسی و تبلیغاتی محدود نمیشود. روز 26آبانماه امسال تلویزیون الشرقیه خبر داد شورای عالی انقلاب سوریه از دولت عراق خواست تا در مورد ورود شبهنظامیان به سوریه توسط ۱۰۰اتوبوس برای حمایت از رژیم سوریه توضیح دهد. این شورا با صدور بیانیهیی اعلام کرد این اتوبوسها که نیروهای عراقی آنها را همراهی میکردند، بدون اینکه پاسپورتهایشان مهر ورود بخورد وارد سوریه شدند. این شورا از اتحادیه عرب خواستار تحقیق در این مورد و پایاندادن بهاین دخالتها شد.
عمادالدین رشید عضو دبیرخانه شورای ملی سوریه در مصاحبه با تلویزیون الجزیره اعلام کرد: «افرادی که اونیفورم رسمی عراقی به تن داشتند، اتوبوسها را همراهی میکردند… آنها با تابعیتهای مختلف لبنانی، عراقی و ایرانی بودند».
ازسویدیگر، دبیرکل اخوانالمسلمین سوریه به الشرقالاوسط گفت: مالکی یک وام 10میلیاردی به اسد داده است.
در رابطه با کمکهای کلان دولت عراق به سوریه، برخی شخصیتهای عراقی از این کمکهای دست و دلبازانه به سوریه ابراز تعجب میکردند چرا که همین چندماه پیش از آن بود که شخص مالکی دولت سوریه را متهم میکرد که پشت اعزام تروریستهای بمبگذار و ماشینهای بمبگذاری شده به عراق قرار دارد.
علت این تناقض را بایستی در این واقعیت جست که با سقوط دیکتاتوری بشار اسد، دولت مالکی و رژیم آخوندی در ایران نیز در معرض خطر جدی قرار میگیرند.
خامنهای درصدد شکلدادن جبههیی در منطقه متشکل از بشاراسد، مالکی، حماس و حزبالله است! حماس البته از این جبهه فاصله گرفته و قصد خارجکردن رهبری خودش از سوریه را دارد و همزمان با سفر خالد مشعل به سودان، صحبت از این است که دفتر مرکزی خودش را به سودان منتقل کند.
اولین علت فاصلهگرفتن حماس از این جبهه ، این است که الآن دیگر برای همه مسجل شده که رژیم بشار اسد رفتنی است و چشمانداز آنهم نزدیک است. بنابراین، طبیعی است که حماس هم که این را میداند، نمیخواهد سرنوشت خودش را به سرنوشت این دیکتاتوری رو به سقوط گره بزند و از آن فاصله میگیرد. در همین مورد قابلتوجه است که برهان غلیون، چهره بارز اپوزیسیون سوریه، اخیراً بهطور صریح گفت که با برافتادن نظام اسد، هر حکومتی که در سوریه بهروی کار آید، با ایران و حزبالله قطع رابطه خواهد کرد.
عامل دوم که باعث شده حماس از رژیم اسد فاصله بگیرد، نفرت مردم سوریه و همچنین مردم فلسطین مثل تمام مردم عرب، نسبت به همه طرفها و جریانهایی است که از رژیم بشار اسد حمایت میکنند. نیروهای نظامی ارتش سوریه چندی پیش به یکی از اردوگاههای فلسطینینشین در ساحل دریای مدیترانه در پیرامون بندر لاذقیه، حمله کرده و چندین نفر از فلسطینیها را که با معترضان سوریه همدلی نشان داده بودند، کشتند. سکوت سران حماس در برابر این کشتار، خشم فلسطینیها را برانگیخت و سران فتح نیز حکومت سوریه را به باد انتقاد گرفتند.
در ماههای اخیر، خانوادههای جوانان فلسطینی که در تظاهرات «یومالنکبه» کشته شده بودند، به سران حماس که برای تسلیتگویی به اردوگاه یرموک رفته بودند، حمله کرده و آنها را با خشم از محل راندند و به همکاری با بشار اسد متهم کردند.
سوزاندن پرچمهای ایران، حزبالله و حماس از سوی معترضان در سوریه، یا شعارهایی مانند «لا حزبالله و لا ایران»، از نمادهای بارز مخالفت سوریها با این نیروهای بیگانه حامی اسد در کشورشان بوده است.
رژیم آخوندی تهدید کرده بود درصورت انتقال دفتر حماس از دمشق، کمکهای خودش را بهآن، که ماهانه بالغ بر چندین میلیون دلار است، قطع میکند، اما حماس که نمیخواست بیش از این در بین مردم فلسطین و مردم عرب، انگ همدستی با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و حمایت از یکی از خونخوارترین دیکتاتوریهای تاریخ اعراب را بخورد، تحتفشار افکار عمومی ناگزیر شد اینکار را بکند.
البته بهجز رژیم و حزبالله، رژیم بشار اسد حامیان بینالمللی دیگری هم، مثل روسیه و چین دارد و حمایتهای سیاسی آنها از دیکتاتوری سوریه در شورای امنیت تا همین الآن وجود داشته است، ولی این حمایتها خیلی متزلزل و کم ثبات است. بهخصوص ادامه قیام و انقلاب مردم سوریه و ابراز نفرتشان از دولتهای حامی دیکتاتور، آنها را خواه ناخواه وادار میکند از اسد و رژیمش فاصله بگیرند. مثل کاری که همین چندروز پیش روسیه کرد و پیشنویس یک قطعنامه علیه سوریه و استفاده بیرویه از خشونت توسط مقامهای دولت سوریه را بهشورای امنیت ارائه داد. چرا که آنها هم بههرحال، سمتوسوی کلی قضایا را تشخیص میدهند و مواظب هستند که همه تخم مرغهایشان را داخل یک سبد نگذارند. موضع چین هم مشابه موضع روسیه است که البته تابهحال بسیار ننگین بوده، اما انگیزه آنها عمدتاً اقتصادی است. مثلاً روسیه 24میلیارد دلار از سوریه بابت سلاحهایی که بهآن فروخته طلبکار است و میترسد اگر بشار اسد سرنگون شود، مطالباتش بسوزد. چین هم همینطور.
نهایتاً اینها تابع تعادلقوای جهانی هستند. ولی بههرحال خاستگاه حمایتشان از اسد، بهکلی با رژیم فرق دارد. برای آنها بقای رژیم بشاراسد، مسأله بود و نبود نیست. اما برای رژیم دقیقاً بود و نبود است. رژیم به تصریح مکرر مهرهها و سردمدارانش، امنیت رژیم سوریه را امنیت خودش و بود و نبود آنرا بود و نبود خودش تلقی میکند و این البته یک واقعیت است.
در یک میز گرد در تلویزیون رژیم، در تاریخ 22آذر ۱۳۹۰ یکی از همین مهرههای رژیم، بهاین واقعیت سیاسی به روشنیاشاره کرده، که در زیر قسمتی از آنرا نقل میکنیم:
شیخالاسلام: من چون سفیر بودم اونجا، … من به شما عرض کنم سوریه برای جمهوری اسلامی ایران فقط سنگر مقاومت نیست، سوریه امنیتش امنیت جمهوری اسلامیه، دلایلی داره الآن من باز فرصت نیست توضیح بدهم اگر لازم شد بدونید که پشتیبانی از اونچه که در لبنان باعث وحشت اسرائیله، و باعث وحشت آمریکاست، و امنیت ملی ما رو تضمین میکنه، یعنی مانع میشه که آمریکاییها یا اسرائیلیها مثلاً به بوشهر حمله کنند یا مثلاً به نظنز حمله کنند این راه رو این پشتیبانی رو سوریه داره، ملت ایران خو به بدونه که سوریه جزء امنیت، امنیت سوریه جزء امنیت ملی ایرانه، غربیها هم این رو بدونن این اونجایی هست که ما کوتاه نخواهیم آمد…».
لازم است توجه کنیم که تعادلقوای حاکم بر این صحنه خیلی نامتعادل است! یکطرف رژیم، همراه با اسد و مالکی و حزبالله است! و طرف دیگر، بقیه کشورها و ملتهای جهان و سازمانملل!
بهدلیل همین تعادلقوا، رژیم از هیچ حمایتی از دیکتاتور سوریه کوتاهی نمیکند! تا همین الان، رژیم بیشاز یک و دو دهم میلیارد دلار نفت مجانی به سوریه داده، نفتی که هرگز پولش وصول نشده است.
علاوهبراین، همین ماه قبل بود که رسانهها نوشتند که خامنهای فتوای خرید تمامی اجناس و تولیدات سوری را فارغ از کم و کیف آنها داده! و چندروز پیش هم مجلس ارتجاع تصویب کرد که به واردات کالاهای سوریه، 60درصد تخفیف و معافیت گمرکی تعلق بگیرد. چون رژیمی که هیچ پایگاه مردمی در داخل ندارد وقتی متحد استراتژیکش در دریای قیام مردم سوریه غرق بشود، نظامش، تکانهای خیلیخیلی اساسی خواهد خورد.
موقعیت مجاهدین و مقاومت ایران در این جبههبندی
بهنوشته یکی از رسانههای رژیم، مورخ 26شهریور ۱۳۹۰: «گروهک منافقین جهت ادامه حرکت اعتراضی و دامنزدن به درگیریها و ناآرامیها در شهرهای مختلف سوریه تلاش گستردهیی را در دستور کار خود قرار داده است».
و تلویزیون شبکه خبر رژیم نیز روز 9/آذر/90 خبر داد:
«برخی منابع فاش کردند گروهک تروریستی منافقین مأموریت دارد برای مبارزه با حکومت سوریه وارد عمل بشود. گفته شده این گروهک تروریستی چندروز پیش مبالغ هنگفتی از دستگاههای امنیتی آمریکا دریافت کرده تا مأموریت جدیدش را شروع کند. شنیده شده در دیدار هفته گذشته برخی مقامات این گروهک با افسران امنیتی آمریکا درباره چگونگی مأموریت جدید منافقین صحبت شده.
تا آنجاییکه به اباطیل سیمای منحوس آخوندی برمیگردد، شایان هیچ اعتنا و پاسخگویی نیست چون واقعیت امر از یک سو، و دجالگریهای رژیم از سوی دیگر بر هیچکس پوشیده نیست. …
این گزارش را با نقل قولی از آندره مالرو نویسنده نامدار فرانسه جمعبندی میکنیم که در کتابش بهنام امید که گزارشی از جنگهای داخلی اسپانیاست، جدل کوتاهی از یک آزادیخواه اسپانیایی با یک فاشیست را خیلی خلاصه ثبت کرده. مبارز آزادی به یک افسر فاشیست در سنگر رو به رویش میگوید: راستی هیچوقت فکر کردی که چرا هرچیز نفرتآوری که توی دنیاست، با شماست و هرکس که محتاج عدالت است، با ماست؟!
قیامی که منابع سازمان مللمتحد و کمیساریای عالی حقوقبشر، شمار شهیدان آنرا 5هزار نفر برآورد میکنند، اما اپوزیسیون سوریه اخیراً آنرا 10هزار نفر اعلام کرد که 3هزار تن از آنها زیر شکنجه بهشهادت رسیدهاند. منابع اپوزیسیون تعداد زندانیان را نیز تا 60هزار نفربرآورد میکنند. اما قیام، پرنفس و قهرمانانه همچنان ادامه دارد و هر روز اوج بیشتری میگیرد و نفسهای دیکتاتور را به شمارش انداخته است.
در این گزارش، به روابط رژیم با دیکتاتوری بشار اسد و شراکتش در سرکوب قیام مردم سوریه پرداخته و به سؤالهای زیر پاسخ میدهیم:
کم و کیف حمایتهای رژیم از دیکتاتور سوریه چیست و در چه زمینههایی است؟
جبههبندی منطقهیی و بینالمللی حول قیام سوریه از چه قرار است.
چرا رژیم با تمام قوا و با صرف هزینه کلان سیاسی و مالی از رژیم بشار اسد حمایت میکند؟
مقاومت ایران درکجای این جبههبندی قرار دارد؟
و… فلش تحولات، کدام سمت و جهت را نشان میدهد؟
حمایتهای رژیم از دیکتاتور سوریه
از اولین روزهای آغاز این جنگ خونین و نابرابر، حکومت آخوندها و به دنبالش دولت مالکی با تمام قوا پشت بشار اسد ایستاده و تمامی امکانات خود را درخدمت کمکرسانی به رژیم درحال سقوط او و سرکوب قیام مردم سوریه قرار داده است.
در همان اولین روزهای آغاز قیام، بشار اسد با ارسال نامهیی به خامنهای، از وی درخواست کمک کرد. خامنهای دستور داد که سپاه پاسداران تمامی نیازهای رژیم سوریه را برآورده کند. از هنگام آغاز قیام، پاسدار قاسم سلیمانی چندبار به سوریه سفر کرده و با بشار اسد نیز ملاقات کرده تا مشورتها و راهنماییهای لازم را در مورد سرکوب قیام مردم سوریه به او بدهد. او بهمثابه رابط بین خامنهای و بشار اسد عمل میکند و رژیم خونریز سوریه را با امکانات و منابعی که سپاه قدس در اختیار دارد، تأمین و تجهیز میکند.
در وهله اول، ارسال مقادیر زیادی اسلحه و مهمات در دستور قرار گرفت که مستقیماً علیه مردم بپاخاسته سوریه مورداستفاده نیروهای سرکوبگر قرار میگرفت.
روز 20تیر مهمات توقیف شده رژیم برای سوریه در جمهوری قبرس، منفجر شد. شدت انفجار، نشاندهنده حجم مهمات قاچاق رژیم برای سوریه بود که با کشتی مونچه گرسک، و با پرچم قبرس از ایران عازم آبهای سوریه بود و نیروی دریایی قبرس این کشتی را توقیف و مهمات آنرا ضبط کرده بود. انفجار مهمات توقیف شده آنچنان عظیم بود که برق سراسری قبرس چندروز قطع شد و گروهی نیز کشته شدند. فرمانده نیروی دریایی قبرس هم در میان کشتهشدگان آن انفجار بود. انفجار عظیمی که به استعفای رئیس ارتش قبرس منجر شد.
اما این کمکها تنها به ارسال سلاح و مهمات محدود نماند. رژیم بهطور فزایندهیی پاسداران، دژخیمان، بازجویان و عوامل اطلاعاتیاش را برای دادن مشاوره به ارگانهای سرکوبگر دیکتاتوری بشار اسد به سوریه اعزام کرد.
در 17آذرماه جاری، محمد ریاض شفقه، دبیرکل اخوانالمسلمین سوریه طی گفتگویی با الشرقالاوسط گفت: ما هیچگونه رابطهیی با حزبالله نداریم. حزبالله و رژیم ایران از طریق تأمین دستگاهها و تجهیزات و متخصصان خشونت و شکنجه برای این رژیم در سرکوب مردم سوریه شرکت دارند، ما اطلاعات موّثقی داریم که متخصصان سپاه پاسداران رژیم ایران، در اتاقهای عملیات سوریه، عملیات علیه مردم سوریه را هدایت میکنند، این علاوهبر کمکهایی است که از عراق برای این رژیم میرسد، … مالکی حدود 10میلیارد دلار به رژیم سوریه داده است و امروز روشن است که رژیم مالکی، ایران، حزبالله و رژیم سوریه یک جبهه واحد هستند که از یکدیگر دفاع میکنند». (الشرقالاوسط، 15آذر 90)
اما کار بههمین جا ختم نشد. بعد از ورود فرماندهان پاسداران، نوبت به اعزام گسترده نیروهای پیاده و لباسشخصیهای رژیم رسید.
به گزارش رسانهها: «نیروهایی از یگان ویژه و یگانهایی از سپاه ششم و سپاه هفتم نیروی تروریستی قدس به سوریه اعزام شدند تا در کنار نیروهای حزبالله لبنان، در سرکوب مردم سوریه، به حکومت بشار اسد کمک کنند».
رژیم درعینحال برای ارسال سریع تجهیزات و نیرو، از نهادهای پوششی همیشگی خود، مانند کمیته موسوم به امداد امام و هلالاحمر ایران استفاده میکرد و نیروهای سپاه قدس هم برای مخفی نگاهداشتن هویت نظامی خود، نام و کارت عضویت کمیته امداد را روی سینههایشان نصب میکردند!
همزمان با ورود پاسدارها و لباسشخصیهای خامنهای به سوریه، از دروازههای شرقی نیز تروریستهای حزبالله لبنان بهدستور خامنهای، بهطور گسترده وارد سوریه میشدند، تا بهار آزادی را در سوریه به خزان تبدیل کنند.
علاوه بر اینها رسانههای رژیم موظف شدند تا اخبار قیام سوریه را تماماً سانسور کنند و بهجای آن، خبرهای جعلی و نمایشهای مهوع دستگاه تبلیغاتی بشار اسد را که کپیبرداری شده از نمایشهای رژیم دجال آخوندی است، با آب و تاب پخش کنند.
همزمان با سرا زیر شدن حمایتهای نظامی، مالی، لجستیک و پشتیبانیهای سیاسی رژیم از سوریه، افشاگریهای مستند جوانان سوریه روی شبکههای جهانی فیسبوک و مشابه آن در اینترنت، خبر از ورود پاسداران جنایتکار رژیم ایران و عناصر آدمکش حزبالله لبنان برای سرکوب قیام سوریه میدادند.
جبههبندی منطقهیی و بینالمللی حول قیام سوریه
قیام مردم سوریه فراتر از یک مسأله ملی، به یک مسأله منطقهیی تبدیل شده. علاوهبر حزبالله لبنان، بهدستور خامنهای، دولت مالکی نیز برخلاف مواضع همه کشورهای عربی، به حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی از حکومت سوریه برخاست.
در نشست اضطراری اتحادیه عرب که بهمنظور اتخاذ تمهیداتی برای ممانعت از کشتار روزانه مردم سوریه تشکیل شده بود، زیباری وزیرخارجه مالکی، با تحریم رژیم سوریه مخالفت کرد و در رأیگیری نهایی نیز، همراه با حکومت لبنان که حزبالله در آن دست بالا را دارد، به تحریم رژیم اسد رأی نداد. در حالیکه رژیم سوریه قبل از آن و در تاریخ 21آبان گذشته، عضویتش در اتحادیه عرب بهحالت تعلیق درآمده بود.
حمایتهای دولت مالکی تنها بهحمایت سیاسی و تبلیغاتی محدود نمیشود. روز 26آبانماه امسال تلویزیون الشرقیه خبر داد شورای عالی انقلاب سوریه از دولت عراق خواست تا در مورد ورود شبهنظامیان به سوریه توسط ۱۰۰اتوبوس برای حمایت از رژیم سوریه توضیح دهد. این شورا با صدور بیانیهیی اعلام کرد این اتوبوسها که نیروهای عراقی آنها را همراهی میکردند، بدون اینکه پاسپورتهایشان مهر ورود بخورد وارد سوریه شدند. این شورا از اتحادیه عرب خواستار تحقیق در این مورد و پایاندادن بهاین دخالتها شد.
عمادالدین رشید عضو دبیرخانه شورای ملی سوریه در مصاحبه با تلویزیون الجزیره اعلام کرد: «افرادی که اونیفورم رسمی عراقی به تن داشتند، اتوبوسها را همراهی میکردند… آنها با تابعیتهای مختلف لبنانی، عراقی و ایرانی بودند».
ازسویدیگر، دبیرکل اخوانالمسلمین سوریه به الشرقالاوسط گفت: مالکی یک وام 10میلیاردی به اسد داده است.
در رابطه با کمکهای کلان دولت عراق به سوریه، برخی شخصیتهای عراقی از این کمکهای دست و دلبازانه به سوریه ابراز تعجب میکردند چرا که همین چندماه پیش از آن بود که شخص مالکی دولت سوریه را متهم میکرد که پشت اعزام تروریستهای بمبگذار و ماشینهای بمبگذاری شده به عراق قرار دارد.
علت این تناقض را بایستی در این واقعیت جست که با سقوط دیکتاتوری بشار اسد، دولت مالکی و رژیم آخوندی در ایران نیز در معرض خطر جدی قرار میگیرند.
خامنهای درصدد شکلدادن جبههیی در منطقه متشکل از بشاراسد، مالکی، حماس و حزبالله است! حماس البته از این جبهه فاصله گرفته و قصد خارجکردن رهبری خودش از سوریه را دارد و همزمان با سفر خالد مشعل به سودان، صحبت از این است که دفتر مرکزی خودش را به سودان منتقل کند.
اولین علت فاصلهگرفتن حماس از این جبهه ، این است که الآن دیگر برای همه مسجل شده که رژیم بشار اسد رفتنی است و چشمانداز آنهم نزدیک است. بنابراین، طبیعی است که حماس هم که این را میداند، نمیخواهد سرنوشت خودش را به سرنوشت این دیکتاتوری رو به سقوط گره بزند و از آن فاصله میگیرد. در همین مورد قابلتوجه است که برهان غلیون، چهره بارز اپوزیسیون سوریه، اخیراً بهطور صریح گفت که با برافتادن نظام اسد، هر حکومتی که در سوریه بهروی کار آید، با ایران و حزبالله قطع رابطه خواهد کرد.
عامل دوم که باعث شده حماس از رژیم اسد فاصله بگیرد، نفرت مردم سوریه و همچنین مردم فلسطین مثل تمام مردم عرب، نسبت به همه طرفها و جریانهایی است که از رژیم بشار اسد حمایت میکنند. نیروهای نظامی ارتش سوریه چندی پیش به یکی از اردوگاههای فلسطینینشین در ساحل دریای مدیترانه در پیرامون بندر لاذقیه، حمله کرده و چندین نفر از فلسطینیها را که با معترضان سوریه همدلی نشان داده بودند، کشتند. سکوت سران حماس در برابر این کشتار، خشم فلسطینیها را برانگیخت و سران فتح نیز حکومت سوریه را به باد انتقاد گرفتند.
در ماههای اخیر، خانوادههای جوانان فلسطینی که در تظاهرات «یومالنکبه» کشته شده بودند، به سران حماس که برای تسلیتگویی به اردوگاه یرموک رفته بودند، حمله کرده و آنها را با خشم از محل راندند و به همکاری با بشار اسد متهم کردند.
سوزاندن پرچمهای ایران، حزبالله و حماس از سوی معترضان در سوریه، یا شعارهایی مانند «لا حزبالله و لا ایران»، از نمادهای بارز مخالفت سوریها با این نیروهای بیگانه حامی اسد در کشورشان بوده است.
رژیم آخوندی تهدید کرده بود درصورت انتقال دفتر حماس از دمشق، کمکهای خودش را بهآن، که ماهانه بالغ بر چندین میلیون دلار است، قطع میکند، اما حماس که نمیخواست بیش از این در بین مردم فلسطین و مردم عرب، انگ همدستی با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و حمایت از یکی از خونخوارترین دیکتاتوریهای تاریخ اعراب را بخورد، تحتفشار افکار عمومی ناگزیر شد اینکار را بکند.
البته بهجز رژیم و حزبالله، رژیم بشار اسد حامیان بینالمللی دیگری هم، مثل روسیه و چین دارد و حمایتهای سیاسی آنها از دیکتاتوری سوریه در شورای امنیت تا همین الآن وجود داشته است، ولی این حمایتها خیلی متزلزل و کم ثبات است. بهخصوص ادامه قیام و انقلاب مردم سوریه و ابراز نفرتشان از دولتهای حامی دیکتاتور، آنها را خواه ناخواه وادار میکند از اسد و رژیمش فاصله بگیرند. مثل کاری که همین چندروز پیش روسیه کرد و پیشنویس یک قطعنامه علیه سوریه و استفاده بیرویه از خشونت توسط مقامهای دولت سوریه را بهشورای امنیت ارائه داد. چرا که آنها هم بههرحال، سمتوسوی کلی قضایا را تشخیص میدهند و مواظب هستند که همه تخم مرغهایشان را داخل یک سبد نگذارند. موضع چین هم مشابه موضع روسیه است که البته تابهحال بسیار ننگین بوده، اما انگیزه آنها عمدتاً اقتصادی است. مثلاً روسیه 24میلیارد دلار از سوریه بابت سلاحهایی که بهآن فروخته طلبکار است و میترسد اگر بشار اسد سرنگون شود، مطالباتش بسوزد. چین هم همینطور.
نهایتاً اینها تابع تعادلقوای جهانی هستند. ولی بههرحال خاستگاه حمایتشان از اسد، بهکلی با رژیم فرق دارد. برای آنها بقای رژیم بشاراسد، مسأله بود و نبود نیست. اما برای رژیم دقیقاً بود و نبود است. رژیم به تصریح مکرر مهرهها و سردمدارانش، امنیت رژیم سوریه را امنیت خودش و بود و نبود آنرا بود و نبود خودش تلقی میکند و این البته یک واقعیت است.
در یک میز گرد در تلویزیون رژیم، در تاریخ 22آذر ۱۳۹۰ یکی از همین مهرههای رژیم، بهاین واقعیت سیاسی به روشنیاشاره کرده، که در زیر قسمتی از آنرا نقل میکنیم:
شیخالاسلام: من چون سفیر بودم اونجا، … من به شما عرض کنم سوریه برای جمهوری اسلامی ایران فقط سنگر مقاومت نیست، سوریه امنیتش امنیت جمهوری اسلامیه، دلایلی داره الآن من باز فرصت نیست توضیح بدهم اگر لازم شد بدونید که پشتیبانی از اونچه که در لبنان باعث وحشت اسرائیله، و باعث وحشت آمریکاست، و امنیت ملی ما رو تضمین میکنه، یعنی مانع میشه که آمریکاییها یا اسرائیلیها مثلاً به بوشهر حمله کنند یا مثلاً به نظنز حمله کنند این راه رو این پشتیبانی رو سوریه داره، ملت ایران خو به بدونه که سوریه جزء امنیت، امنیت سوریه جزء امنیت ملی ایرانه، غربیها هم این رو بدونن این اونجایی هست که ما کوتاه نخواهیم آمد…».
لازم است توجه کنیم که تعادلقوای حاکم بر این صحنه خیلی نامتعادل است! یکطرف رژیم، همراه با اسد و مالکی و حزبالله است! و طرف دیگر، بقیه کشورها و ملتهای جهان و سازمانملل!
بهدلیل همین تعادلقوا، رژیم از هیچ حمایتی از دیکتاتور سوریه کوتاهی نمیکند! تا همین الان، رژیم بیشاز یک و دو دهم میلیارد دلار نفت مجانی به سوریه داده، نفتی که هرگز پولش وصول نشده است.
علاوهبراین، همین ماه قبل بود که رسانهها نوشتند که خامنهای فتوای خرید تمامی اجناس و تولیدات سوری را فارغ از کم و کیف آنها داده! و چندروز پیش هم مجلس ارتجاع تصویب کرد که به واردات کالاهای سوریه، 60درصد تخفیف و معافیت گمرکی تعلق بگیرد. چون رژیمی که هیچ پایگاه مردمی در داخل ندارد وقتی متحد استراتژیکش در دریای قیام مردم سوریه غرق بشود، نظامش، تکانهای خیلیخیلی اساسی خواهد خورد.
موقعیت مجاهدین و مقاومت ایران در این جبههبندی
بهنوشته یکی از رسانههای رژیم، مورخ 26شهریور ۱۳۹۰: «گروهک منافقین جهت ادامه حرکت اعتراضی و دامنزدن به درگیریها و ناآرامیها در شهرهای مختلف سوریه تلاش گستردهیی را در دستور کار خود قرار داده است».
و تلویزیون شبکه خبر رژیم نیز روز 9/آذر/90 خبر داد:
«برخی منابع فاش کردند گروهک تروریستی منافقین مأموریت دارد برای مبارزه با حکومت سوریه وارد عمل بشود. گفته شده این گروهک تروریستی چندروز پیش مبالغ هنگفتی از دستگاههای امنیتی آمریکا دریافت کرده تا مأموریت جدیدش را شروع کند. شنیده شده در دیدار هفته گذشته برخی مقامات این گروهک با افسران امنیتی آمریکا درباره چگونگی مأموریت جدید منافقین صحبت شده.
تا آنجاییکه به اباطیل سیمای منحوس آخوندی برمیگردد، شایان هیچ اعتنا و پاسخگویی نیست چون واقعیت امر از یک سو، و دجالگریهای رژیم از سوی دیگر بر هیچکس پوشیده نیست. …
این گزارش را با نقل قولی از آندره مالرو نویسنده نامدار فرانسه جمعبندی میکنیم که در کتابش بهنام امید که گزارشی از جنگهای داخلی اسپانیاست، جدل کوتاهی از یک آزادیخواه اسپانیایی با یک فاشیست را خیلی خلاصه ثبت کرده. مبارز آزادی به یک افسر فاشیست در سنگر رو به رویش میگوید: راستی هیچوقت فکر کردی که چرا هرچیز نفرتآوری که توی دنیاست، با شماست و هرکس که محتاج عدالت است، با ماست؟!