728 x 90

در آموزش و پرورش ایران، دانش‌آموز ایران کجاست؟ (۳)

کارنامه ۴۰سال حکومت آخوندی در نظام آموزشی کشور
کارنامه ۴۰سال حکومت آخوندی در نظام آموزشی کشور

تا این‌جا که آمده‌ایم، کم‌کم دارد چشم‌انداز یک برنامه یا خط‌کار و سیاست در آموزش و پرورش ایران پیدا می‌شود. سیاستی که هدف آن جداسازی بین دانش‌آموزان، جداسازی بین معلمان، گزینه‌یی شدن مدیران بر اساس اعتقادات دینی و در نهایت سیطره زدن در مدارس می‌باشد.

 

سودای سیطره 

نتیجه‌ای که می‌توان تا این‌جا به‌دست آورد و فهمید، به ما چند نکته مهم را می‌گوید:

۱ـ همه اجزای یک جامعه در یک‌پارچه‌گی با هم پیش می‌روند یا پیشرفتی ندارند. یعنی اگر آزادی بیان، اندیشه و قلم و فعالیت برای احزاب و گروهها و اقشار و صنوف گوناگون نباشد، در مدارس و دانشگاه هم آزادی و دموکراسی نخواهد بود.

۲ـ در جامعه ما که جزو جهان سوم است و استقلال قوای سه‌گانه نداریم، پیشرفت یا پس‌رفت جامعه به‌طور مستقیم وابسته به سیاست و برنامهٔ دولت حاکم است.

۳ـ حکومت جدید با قدرت مطلقه‌ ولایت فقیه می‌خواهد یک سیاست ارتجاعی تحت پوش دین‌ را در مدارس و دانشگاهها پیاده کند. یعنی باید سلطه دین و مذهب حکومتی نسبت به فضای علم و تحصیل بالاتر باشد.

۴ـ برای پیشبرد این خط‌کار و سیاست، اول باید آزادی و دموکراسی را از آموزش و پرورش بیرون کرد تا بتوان به سلطه کامل حوزوی و حکومتی دست یافت. آزادی، اختیار و دموکراسی را هم اول باید توی قانون از بین برد تا هر گونه فعالیت آزادیخواهانه و دموکراسی‌خواهی را بشود به‌راحتی با پشتوانه‌ٔ قانون از سر راه برداشت.

۵ـ قانون اساسی که بر محور ولایت فقیه تنظیم شده است تضمین سیاسی، حقوقی و اجراییِ نفی آزادی و دموکراسی است.

۶ـ بنا بر نتیجه‌ محور اول که همه اجزای یک جامعه در یک‌پارچه‌گی با هم هستند، آموزش و پرورش و مدارس و پدیده دانش‌آموز هم باید تحت سلطه مطلق ولی‌فقیه ‌باشند.

۷ـ مدارس ایران تا قبل از سال ۵۸ در سیطره ساواک آریامهری بودند و با سلطه خمینی، در سیطره آخوندهای حکومتی با ارگان تفتیش عقایدش مثل دایره عقیدتی و بازوی سرکوبگرش مثل بسیج دانش‌آموزی.

۸ـ مدارس ایران جایی برای تعلیم و ترویج فرهنگ آزادی و اندیشه دموکراسی نیست که در سایه آنها بتوان به‌ دور از سانسور و تحریف به شناخت و آگاهی تاریخی، اجتماعی، جامعه‌شناسی و سیاسی دست یافت.

 

نهادینه شدن سیطره شوم حکومت آخوندی بر نظام آموزشی کشور

نهادینه شدن سیطره شوم حکومت آخوندی بر نظام آموزشی کشور

 

این نتایج از شروع سال تحصیلی ۱۳۵۹ در چشم‌انداز برنامه و سیاست آموزش و پرورش قرار گرفت. عین همین چشم‌انداز هم در جامعه بر سر آزادی‌های اساسی ایجاد شده بود. تعبیرش در یک‌کلام این بود که خمینی «سودای سیطره» در سرش می‌پروراند. به‌خصوص که جنگ با عراق را شروع کرده بود و در سایه و لوای جنگ، با دست باز شمشیر تصفیه و سرکوب تیز می‌کرد.

 

دوراهیِ بود و نبود

کار و فعالیت معمول معلمان و دانش‌آموزان مستقل و یا هوادار گروه‌های مخالف سیطره دین و مذهب حکومتی، سخت شده بود. سختی‌اش هم به بود و نبود در مدرسه ربط پیدا می‌کرد.

یکی از اولین طرح‌های سیطره آخوند حکومتی بر مدارس، ایجاد قانون یا ضابطه پذیرش معلم بود. این ضابطه هم ربط مستقیم با دانش‌آموزان داشت. قانون یا ضابطه‌ای که آموزش و پرورش به جریان انداخت این بود که معلم باید حتماً معتقد به دین مورد تأیید حکومت باشد. در فرم پذیرش و استخدام هم تبعیت از جمهوری اسلامی الزامی بود. قابل فهم است که عین همین شرایط باید برای دانش‌آموزان هم باشد.

 

قانون پذیرش معلم یا تفتیش عقاید...

قانون پذیرش معلم یا تفتیش عقاید...

 

خیلی واضح است که اولین رویکرد دانش‌آموزان پیرو دین غیرحکومتی، این است که نخست باید دین خود را پنهان یا انکار کنند و بعد هم همواره هراس لورفتن دینشان را داشته باشند. این فضای جدید که سلطه و سیطره ارعاب بود، همه دانش‌آموزانی را شامل می‌شد که حامیان حکومت و حضور آخوند و بسیجی در مدرسه نبودند.

 

سال نو، حصار نو

از سال تحصیلی ۵۹ هر گونه مخالفت با سرکوب و ارعاب در مدارس، منجر به اخراج معلمان و دانش‌آموزان و یا دستگیری آنها می‌شد. در این سرکوبگری‌ها تلاش می‌کردند بین دانش‌آموزان و معلمان فاصله و جدایی و بی‌تفاوتی ایجاد کنند. نمونه‌یی از دخالت‌های کمیته و سپاه در مدارس، مربوط به سال تحصیلی ۵۹ است که منجر به اعتراض خانواده‌ها شد. این حضور نظامی در حریم مدرسه، در همان زمان در مطبوعات غیرحکومتی انعکاس زیادی داشت:

در اواخر آذر ۵۹ چند معلم از دبیرستانهای خرم‌آباد را اخراج کردند. روز ۳۰آذر عده‌یی از مادران در اعتراض به اخراج غیرقانونی فرزندان خود، در محل آموزش و پرورش متحصن شدند.

روز اول دی از ورود ۳تن از دانش‌آموزان به دبیرستان جلوگیری شد. مادرانشان به همراه بیشتر هم‌کلاسی‌هایشان دست به اعتراض و تحصن زدند. به‌طور عجیبی به‌جای حضور مدیر مدرسه یا وزیر آموزش و پرورش، عده‌یی چماقدار به این تحصن حمله کردند. مادران و دانش‌آموزان جلو آنها ایستادند و مقاومت کردند. عجیب‌تر این‌که بلافاصله ۲مینی‌بوس پر از چماقدار و تعدادی پاسدار مسلح پیدایشان شد و اقدام به تیراندازی هوایی و زمینی کردند. ۹تن از متحصنان مجروح شدند و یکی از مجروحان به‌نام مژگان اسدیان که گلوله به نخاعش خورده بود، جان باخت.

هیچ مسؤل و وزیری به این کارها در مدارس اعتراض نکرد، به شکایتها هم رسیدگی نکردند و مهاجمین و پاسداران هم که عده‌یی را مجروح و یک نفر را کشته بودند، حمایت شدند. بعدازظهر همان روز حاکم شرعی به‌نام صادقی اعلام کرد که «متحصنان فرزندان فئودال‌ها هستند که به‌صورت گروه‌های خلقی آشوب می‌کنند و مدارس را به تعطیل می‌کشند»!

 

شکارچیان مدارس 

از آن پس دیگر کمیته‌چی‌ها، چماقداران و پاسداران در پی شکار دانش‌آموزان و معلمان مخالف برمی‌آیند. از طرفی اما دانش‌آموزان و معلمان و خانواده‌ها متوجه سیاست جدید آوردن پاسداران برای سرکوب و ارعاب می‌شوند و مقابل آن می‌ایستند.

این یادآوری ضروری است که از شروع سال تحصیلی ۵۹ به بعد، بازوهای تفتیش عقاید و سرکوب حکومتی در مدارس، مشغول جاسوسی و شناسایی معلمان و دانش‌آموزان مستقل و مخالف حکومت بودند. همه آیین‌نامه‌ها و ضوابط هم به‌کار گرفته می‌شد که احکام خمینی و شریعت آخوندی بر مدارس حاکم باشد و مخالفان آن تصفیه، اخراج و یا دستگیر شوند.

در دیماه ۵۹ در «مدرسه راهنمایی سعادت» بوشهر، پاسداران یکی از دانش‌آموزان مخالف را دستگیر می‌کنند. سایر دانش‌آموزان نسبت به ورود پاسداران به مدرسه و این رفتار انحصارطلبانه اعتراض و تظاهرات می‌کنند. مسؤلان مدرسه که متوجه آگاهی و خشم دانش‌آموزان نسبت به این اعمال می‌شوند، دانش‌آموز مزبور را به مدرسه برمی‌گردانند.

 

نسل آزادی و فتوای ناگزیر

روش‌ها‌ و سیاست‌های رسمی حکومتی در مدارس ـ آن هم کمتر از ۲سال پس از قیام ۵۷ ـ عیناً به شیوه‌های ساواک آریامهری و حتی بدتر و گسترده‌تر از آن پیش برده می‌شد. این شیوه‌ها به سال تحصیلی ۱۳۶۰ که می‌رسد، با هدایت شخص خمینی اعمال می‌شود. خمینی به‌ مناسبت آغاز سال تحصیلی ۶۰ گفت: «اجازه اخلال در مدارس به کسی داده نمی‌شود».(روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه ۱مهر ۱۳۶۰)

واضح است که مدرسه همیشه کانون فرهنگ و علم و آگاهی بوده و می‌باشد و هرگز جای اخلال نبوده و نیست؛ اما مدرسه‌ای که دانش‌آموز و معلمش از انقلاب سال ۵۷ عبور کرده، به مفهوم آزادی و برابری و عدالت اجتماعی پی‌برده و طی سالهای تحصیلی ۵۸ و ۵۹، چهره‌های متضاد انقلاب و ارتجاع، آزادی و دیکتاتوری، اختیار و تحمیل را در رویارویی حاکمیت خمینی و نیروهای انقلابی دیده است، نمی‌خواهد به سلطه مطلق ولایت فقیه تن بدهد. خمینی هم از میان انبوه واقعیت‌های ۲سال گذشته در جامعه ایران و مدارس و دانشگاهها، همین را فهمیده بود که ولایت فقیه، دیکتاتوری مذهبی و دین تحمیلی، بین معلم و دانش‌آموز آزادیخواه ایران جایی ندارد. از این رو مقاومت و ایستادگی دانش‌آموزان برای پس‌زدن سلطه تفکرات قرون‌وسطایی بر مدارس را «اخلال» می‌نامد تا دستور سرکوب رسمی را به دوایر عقیدتی، کمیته‌چی‌ها و پاسداران بدهد.

 

مدرسه و مشقی دیگر

سال تحصیلی ۱۳۶۰ سرفصلی شد که مسیر مدرسه و دانش‌آموز ایران را تغییر داد. سالی که آموزش و پرورش ایران تبدیل به نهادی از سرکوب رسمی حکومت علیه دانش‌آموزان و معلمان گشت. سالی که هر روز و هر هفته در هر کلاسی، نیمکتی یا نیمکت‌هایی خالی می‌شدند و رسم دیگری را مشق دانش‌آموزی‌شان می‌کردند...

ادامه دارد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0b55fbbf-a090-4d43-b5b3-a1b8501e64f8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات