مردان، زنان و کودکان کارگر در ۳۰هزار کورهپزخانه ایران، مردمی هستند که در شرایط طاقتفرسای گرمای تابستان و در شرایط سخت زمستان از صبح تا شب در کورهپزخانهها کار میکنند، اما بهقول معروف چیزی کف دستشان را نمیگیرد و مجبورند با مزد اندک و با شرایط سخت و طاقتفرسای کار بسازند و بسوزند.
در اثر کار ممتد و سخت دستهایشان پینه بسته، کمرهایشان خم شده و چهرههایشان را آفتاب و گرمای طاقتفرسا در کورهپزخانه سوخته است.
در این شرایط سخت و طاقتفرسا کودکان کار در کورهپزخانهها به پیری زودرس میرسند، اما در حاکمیت آخوندی کسی نیست که به فکر آنها باشد، زیرا همین کورهپزخانهها و شرایط طاقتفرسای کار در آنها، نمادی از غارتگری بیحد و مرز از دسترنج کارگران است.
در کلیپی که در رسانههای اجتماعی منتشر شده است کارگران از شرایط سخت کار در کروهپزخانهها، تنگی معیشت زندگی و زورگویی کارفرمایان این چنین میگویند: «حرف هم که میزنی میگوید بفرما بیرون کار من همین است که هست. به کارفرما میگویی آقا پول بده، میگوید این هفته گاز آمده اگر به شما پول بدهم و گاز را رد کنم، دیگر نمیتوانم گاز را حل کنم و شما هم نمیتوانید کار کنید و کارخانه هم تعطیل میشود. در این ۲۰سال بیمه درست و حسابی برای ما نریختهاند».
کارگری هم شرمنده خانوادهاش است که نمیتواند نیازهای زندگی آنها را تأمین کند و مجبور است هفتهها از آنها دور بماند: «شرمندهشان هستم اما میشود چکار کرد؟ به خدا دهمین هفته است که خانه نرفتهام. بهخاطر وضعیت مالی نتوانستهام زن و بچهام را ببنیم. من خودم یکی نمیتوانم پول مدرسهاش را بدهم که برود مدرسه پول کتابش را نمیتوانم بدهم».
دیگری هم میگوید برای زنده ماندن در کورهپزخانه کار میکند: «ما برای زندهماندنمان کار میکنیم نه اینکه برویم مثل بقیه مردممان زندگی کنیم».
هیچ قاعده و قانونی در کورهپزخانهها حاکم نیست. تنها کار کردن برای زنده ماندن است و هر گونه اعتراض و یا مطالبات برحق کارگران منجر به از دست دادن کار میشود.
یکی از موضوعات دردآور برای کارگران کورهپزخانهها وضعیت کودکانشان است که بعد از تعطیلی مدارس در روز باید همراه پدر و مادر کار کند. در برخی دیگر از خانوادهها فقر شدید امکان فرستادن کودکان به مدرسه را از بین برده و کودکان ناچارند همراه با خانواده در کورهپزخانه کار کنند.
در کورهپزخانهها حتی خبری از دستمزدهای یکچهارم خط فقر هم نیست و کارفرمایان چندین سال است که کاری به نرخ تورم و بالارفتن هزینه زندگی کارگران ندارند.
در زمینه سختی کار و حقوق ناچیز یک کارگر دیگر کورهپزخانه میگوید: «کار ما قالبگیری است قالب میکشیم خودمان با زن و بچه اینجا از صبح کار میکنیم. ساعت ۴ صبح با زن و بچه میآییم تا ساعت ۸ شب. خانهام همینجا است اینجا ۱۸ساعت کار میکنیم ولی حقوقمان مال سال ۹۱ است. ما ۸سال است که کار میکنیم ۵سال پیش در میانه کار میکردیم. الآن همان حقوق را در همینجا میگیریم. من ۲برابر سفور کار میکنم سفور ۲تومان یا ۳تومان میگیرد من میگیرم ۸۰۰تومان».
زندگی مشقتبار و فقیرانه کارگران کورهپزخانهها و آلونکهای اطراف آنها که محل زندگی کودکان و خانودههایشان هم است، آن روی سکه زندگی سردمداران و آقازادههای حکومتی با زندگی مجلل و کاخهای آنچنانی است.
محمود بهمنی، رئیسکل سابق بانک مرکزی رژیم میگوید: «۲سال است ارز ناشی از صادرات به کشور ما بازنگشته است. چرا امروز اعلام میکنند ۱۴۸میلیارد دلار موجودی حساب آقازادههای ما در بانکهای خارجی است. ذخایر کشور ما اینقدر نیست، یعنی بیش از ذخایر ارزی کشور ما موجودی حساب آقازادهها در خارج از کشور است».(سایت تحریریه ۱۵تیر ۹۷)
وقتی حساب پسانداز آقازادهها که از چپاول و غارت داراییهای مردم فقط در آمریکا ۱۴۸میلیارد دلار است بهنظر شما آیا وضعیت کارگر و کشاورز و طبقات محروم پیشاپیش روشن نیست؟
این است وضعیت تاثرآور این مردم زحتمکش که برای لقمهای نانی «برای زندهماندن نه برای زندگی» در رنج و مشقت روزگار را به درد میگذرانند.
آنان در زمره ۳۰درصد از جمعیت ایران هستند که به اعتراف معاون وزیر بهداشت حتی امکان تهیه نان خالی هم ندارند.
مردم گرسنهای که از ابتداییترین حقوق برای زیستن و زندهماندن محروم هستند، چون تحت حاکمیتی قرار دارند که کمترین ارزش برای آن جان مردم و بالاترین ارزش برای آن چپاول منابع همین مردم فقرزده و گرسنه است.