خوزستان یکی از بزرگترین دشتهای حاصلخیز ایران است که هم اینک نیز به تنهایی توان تأمین گندم، برنج، شکر، خرما و ماهی کل ایران را دارد.
از نفت و گاز خوزستان نمیگوییم چرا که یک گنج عظیم ملی است و نیازی به معرفی نداشته و شهرتی جهانی دارد.
این سرزمین زر خیز و مردم قهرمان و زحمتکشش اینک درگیر نبرد مرگ و زندگی با دو پدیده بهشدت کشنده و در دو حوزه متفاوت هستند:
اولین پدیده مرگبار، یک پدیده ظاهراً یعنی سیلی است که اکنون در حال تصرف تمامی زمینهای صاف دشت خوزستان است و بر اثر بیتدبیری و خیانت آخوندها به این درجه از خطرناکی رسیده است
دومین پدیده که البته عامل اصلی است، یک عنصر اجتماعی - تاریخی – سیاسی به اسم دیکتاتوری ضدبشری آخوندهاست که با تغییر ساختار زمین و محیطزیست استان، و با به انحصار درآوردن امکانات معمول شهرسازی و شهرداریها کار را به جایی رساندهاند که اینک سیل، تهدید نابود کردن بسیاری شهرها و روستاهای این منطقه را دارد.
چگونه چنین شد؟
نمایی از حوزه آبریز جلگه خوزستان و هورهایی که آخوندها نابود کردند
در منطقه سیلزده فعلی در جلگه خوزستان سه رشته رود و آبراه اصلی وجود دارد که در نقشه بالا میتوانید آنها را ببینید
به ترتیب از سمت شرق به غرب:
- اولین رشته آبی همان کارون است و سدهای متعددی که روی آن زده شده است و بهصورت پلهای از سمت راست و بالای نمودار قابل مشاهده است. این رشته آبی، آب را از جبهه جنوبی ارتفاعات شمال شرقی خوزستان به جلگه، به اهواز و نهایتاً خلیجفارس میرساند.
- دومین رشته آبی (رشته میانی) از سد دز میآید و به کارون میپیوندد و پس از مشروب کردن اهواز، به هور دشتآزادگان (هور دورق) میرسید و یکی از بزرگترین و زرخیزترین تالابهای ایران را سیراب میکرد.
- سومین رشته آبی(رشتهای که در سمت چپ تصویر بالا میبینید) از سد کرخه در سمت چپ نقشه میآید (دو سد سیمره و کرخه را روی آن میتوان دید).
بهم خوردن طبیعت منطقه
این منطقه از دیرباز مشکل طغیان رودخانههای فوقالذکر را داشته اما بهعلت اینکه دو هور مهم در غرب اهواز وجود دارد که آبهای طغیانی این منطقه را به خود میکشیدند و از سیلابی شدن کل منطقه جلوگیری میکردند.
و با توجه به هور شادگان (دورق) که بخش مهمی از آبهای شرقی جلگه خوزستان را به خود میکشید، جلگه خوزستان گرچه هرازگاهی سیلابی میشد اما هرگز با پدیدهیی که اینک با آن دستبگریبان است، روبهرو نمیشد.
«هور»های نجاتبخش خوزستان
خوزستان هویت آبوهوایی و زیستمحیطی ویژه خود و حتی ساختار اقتصادی اجتماعی خود را مدیون همین هورها هستند. تالابهای عظیمی که بعضاً در شمار بزرگترین تالابهای جهان قرار داشته و بخشی از ساختار اجتماعی این منطقه را رقم میزدند.
این هورها عبارتند از هورالعظیم که یکسوم آن در ایران و دو سوم آن در عراق است
هور الهویزه در جنوب شرقی هورالعظیم که تماماً داخل خاک ایران است.
و هور شادگان (دورق) که در جنوب اهواز قرار داشته و با توجه به اینکه در عمق مرکزی خوزستان قرار دارد، نسبت به دو هور قبلی از موقعیت بهتری برخوردار بوده و حتی در جریان جنگ ضدمیهنی که دو هور اول درگیر جنگ خمینی خواسته ۸ساله شدند، از آن مصیبت تا حدی برکنار ماند و حتی برخی عشایر دیگر مناطق خوزستان نیز بهویژه «گاومیشداران» دیگر مناطق برای در امان ماندن از آسیبهای جنگ، به آنجا کوچ کردند.
در تصویر زیر موقعیت هور العظیم، هور الهویزه و هورشادگان (دورق) را میتوانید ببینید
هورهای اصلی و مهم خوزستان
بلایی که بر سر «هور»ها آمد
سه «هور» اصلی خوزستان اضافه بر اینکه محل زندگی و ممر معاش صدهاهزار نفر خوزستانی بود، کارآییهای دیگری هم داشتند:
این هورها ستونهای اصلی حفظ تعادل آب و هوایی خوزستان و منطقه بودند.
این هورها همچنین سوپاپ اطمینان سلامت جلگه زرخیز خوزستان در برابر بارندگیهای سیلآسای جنوب بودند. هر هموطنی که حتی یکبار در بهار به خوزستان سفر کرده باشد مفهوم بارانهای سیلآسای جنوب را میداند، بارانهایی که به سرعت برخی مناطق را سیلابی میکردند اما از آنجا که زمینها و کشتزارهای خوزستان برقرار بود و هورها نیز دایر بودند، آب به سرعت فرو مینشست و زندگی عادی میشد.
اولین ضربه به هورها و در واقع با ساختار محیطزیست خوزستان را خمینی زد که با آن جنگ ویرانگر و جنایتکارانهاش، هورهای عظیم و هویزه را از سکنه خالی کرد و در گام بعد برای کنترل سیاسی منطقه، تلاش کرد هورها را غیرمسکون کند.
درگام بعد و با کشف حوزههای نفتی در هورها، دستور قاطع خشکاندن هورها و تخلیه تقریباً کامل آنها از ساکنان محلی آنها صادر شد. یک حوزه نفتی بزرگ در هورالعظیم و یک حوزه نفتی در هورالهویزه و بعد هم یک حوزه نفتی (شادگان) در هور دورق باعث شد که رژیم با قطع مسیرهای آب رودهای اصلی
خوزستان به این هورها، آنها رابخشکاند.
از اینجا بود که اولاً در دوره خشکسالی، هورها به سرعت خشک شده و بعد بلای ریزگردها به آسمان شهرها و روستاهای خوزستان صادر شد و این آخوندهای حاکم بر ایران بودند که بلا را از زمین به آسمان این استان صادر کردند!
در مرحله بعد و در هنگام «ترسالی» و نزول بارانهای سنگین مانند آنچه که این روزها شاهد آن هستیم، روانآبها که مسیر همیشگی خود برای فرود در هورها را از دست داده بودند، تمامی منطقه را در بر گرفته و کل منطقه با دهها روستا را به زیر سیل فرو بردند.
و به این ترتیب با بنایی که خمینی پی افکند و خامنهای و رفسنجانی و سایر رؤسای جمهور این نظام دنبال کردند، تمامی ساخت و بافت زیستی منطقه بهم خورد.
تغییر کاربری هورها با کمک سدسازیهای نامتعارف و غلط
سال ۱۳۷۰ حکومت آخوندها با آغاز ساختن سد کرخه (که سمت چپ تصویر اول، سومین خط آبی در قسمت بالایی آن نشاندهنده موقعیت سد کرخه است) اقدام به خشک کردن مهمترین هورهای منطقه یعنی هورالهویزه و هورالعظیم کرد.
این واقعه همانطور که یادآوری شد باعث گردید:
اولا صدهاهزار نفر ساکنان اطراف این هورها زندگیشان نابود شود
ثانیا آب و هوای منطقه دچار آلودگی ناشی از ظهور پدیده ریزگردها شود
ثالثا آبهای ناشی از طغیان آبهای حوزه پایین دست سدکرخه به جای ریختن به هور الهویزه و هورالعظیم روانه مناطق دشتی و مسکونیای شوند که بسیاری روستاهای منطقه در آنها واقع شدهاند.
اکنون باید سؤال کرد چرا آن سد ایجاد شد و چرا هورها خشکانده شد؟
پاسخ روشن است: خوی غارتگر حاکمیت ولایت فقیه و پاسدارهایی که هم متولی ساخت وساز سدهای کشور هستند و هم متولی و صاحب اختیار چاههای نفت منطقه از جمله منطقه نفتی دشت آزادگان و حوزه نفتی شادگان که در همان هورها قرار دارند و متعلق به سپاه پاسداران است.
اکنون مردم منطقه در حالی قربانی سیل میشوند که خامنهای و پاسدارانش بهصورت «دو ضرب» سود میبرند.
آنچه نصیب رژیم و پاسدارانش میشود
درباره آنچه که در اینباره نصیب پاسداران میشود به اختصار میتوان گفت:
- اکنون پاسداران (و وزارت نیرو) هم آبهای بالا دست را پشت سدهایشان از جمله سد کرخه جمع کرده و آن را به مردم همان منطقه میفروشند.
- هم چاههای نفت ایجاد شده در هور و منافع ناشی از آن را به جیب میزنند.
اما آنچه که در این میان نصیب مردم میگردد:
- نابودی زندگی صدهاهزار نفر ساکنان هورها.
- ریزگردها که اهواز و کلاً خوزستان را به یکی از آلودهترین شهرهای کشور تبدیل کرده است.
- نابودی زندگی مردم کل منطقه با سیلابهایی که باید روانه هورها میشدند و اینک شهرها و روستاهای خوزستان را نابود میکنند.
آیا این سیل پیشبینی شده بود؟
به گواهی پیشبینیهای اعلام شده سازمان هواشناسی کشور که در تمامی این روزها، یافتههایش را با خبر و اینفوگرافیهای متعدد منتشر میکرد، همگان میدانستند که خطر سیل در راه بوده است.
یادآوری میشود که اینچنین بارانهایی از قبل از سال نو پیشبینی شده بودند.
اطلاعیه هواشناسی کشور در همان روزهای اول سال ۹۸ که نشان میداد خوزستان سیلابیترین بارانها را خواهد داشت (درحد ۸۰۰میلیمتر) همآنموقع توسط سازمان مربوطه منتشر و در نشریات و دیگر رسانههای رژیمی و غیر رژیمی بازنشر یافت. یک نمونه آن را که از منابع حکومتی استخراج شده است میتوانید اینجا ببنید.
مناطقی که به رنگ بنفش نشان داده شدهاند حدود ۸۰۰میلیمتر بارندگی خواهند داشت چنین منطقهیی همان خوزستان و مرکز دشت خوزستان است
پیشبینی هواشناسی کشور در مورد بارانهای سیلآسای کشور بهویژه خوزستان یک هفته قبل از سیل
حتی در اولین موج سیل در هفته اول فروردین دو نفر در خوزستان در سیل جان باختند (دو برادر خردسال که رژیم بدروغ آمار آنها را یک نفر اعلام کرد).
آمار اعلام شده قربانیان سیل توسط رژیم نیز نشان میدهد که پیشبینی وضعیت بحرانی در تمامی مناطق انجام شده بود و همگان حداقل با دیدن قربانیان سیل میدانستند که سیل چه ابعاد و دامنهای دارد، در کدام محدوده زمانی جاری میشود و شدت آن چقدر است. کما اینکه آمار قربانیان دیگر قویترین زنگ هشداری بود که به صدا در آمده بود.
آمار حکومتی قربانیان سیل تا آخر هفته دوم فروردین
آمار رسمی قربانیان سیل و هشداری که در خود داشتند
اکنون وضع از چه قرار است؟
در شرایط فعلی مردم خوزستان در تقریباً قسمت عمده جلگه خوزستان بهویژه حومه اهواز با پاسداران رژیم درگیر شدهاند
مردم میخواهند مسیر آب را به سمت هورها (یعنی به مسیر طبیعیاش) برگردانند تا خوزستان و شهرهایش را نجات دهند.
متقابلاً پاسداران تلاش میکنند به قیمت کشتن مردم، از رفتن آب به سمت هورها که همان حوزه نفتی آزادگان و.... و متعلق به پاسداران هستند، جلوگیری کنند.
و این نبردی است که خامنهای و پاسداران تروریستش به مردم تحمیل کردهاند، نبردی که در آن خامنهای میخواهد مردم و قیامشان بر ضددیکتاتور را در سیلاب اخیر غرق کند!
همانطور که مردم تلاش میکنند با نجات زندگی، خانه و کاشانه و روستاها و مزارع خود، از این مرحله عبورکنند. امری که مستلزم ایستادن فعال در برابر پاسدارانی است که مانع این کار هستند.
در واقع این سیلی است که خامنهای می خواهد مردم را در آن تعمداًً غرق کند
در حالیکه مردم نیز متقابلاً تلاش میکنند، خانه و شهر و مملکتشان را نجات دهند، حرکتی که میتواند به رویارویی با خامنهای و پاسدارانش کشیده شده و کیان خامنهای و نظام ولایت را به نابودی بکشاند.
نبردی که اینک تنها خوزستان و خوزستانیها در آن نیستند بلکه مردم لرستان و گلستان و خراسان و شیراز و بلوچستان و بندرعباس و بوشهر و.... نیز در آن سهیم هستند.
و این نبردی است که هر ایرانی وطنپرستی در آن سهمی دارد.
نبردی که در آن، اولین کار آزاد کردن امکانات کشوری (مانند ماشینآلات مهندسی و راهسازی در تیول پاسداران) میباشد. این امکانات در دسترس است تنها باید آنها را از پادگانهای سپاه بیرون کشید و در اختیار مردم سیلزده قرار داد.
همانگونه که انبارهای قند و شکر و چای و دارو و دیگر ارزاق و امکانات تحت کنترل باسداران را باید آزاد کرده و در اختیار سیلزدگان قرار داد.