چقدرتلخ و دردناک است ریختن خون یک جوان ۲۱ساله؛
یک زندانی سیاسی در زندان.
آری صحبت از قتل علیرضا شیرمحمدعلی زندانی سیاسی در زندان فشافویه در حومهٔ تهران است که در شامگاه تاریخ ۲۰خردادماه ۱۳۹۸، به فرمان مسئولان زندان، توسط ۲زندانی با جرایم غیرسیاسی با ۳۰ضربه چاقو بهقتل رسید. این جوان به اتهام توهین به خمینی و خامنهای زندانی در بیدادگاه محکوم به ۸سال حبس شده بود.
سردمداران رژیم ضدبشری اول میخواستند این جنایت را ناشی از نزاع بین زندانیان که توسط دو زندانی شرور متهم بهقتل صورت گرفته، جلوه دهند و خود را مبرا کنند. اما خون جوشان علیرضا را بهدلیل خشم و اعتراض اجتماعی نتوانستند حاشا کنند و بپوشانند بهطوریکه بعد از چند ساعت صدای مظلومیت زندانی سیاسی و جنایت مزدوران ولایتفقیه در رسانههای خارجی و ارگانهای حقوقبشری هم بلند شد.
سازمان عفو بینالملل در بیانیه خود با اشاره به اینکه علیرضا شیرمحمدعلی ۲۱ساله «هرگز نباید زندانی میشد»، خواستار انجام تحقیقاتی «موثر، بیطرفانه، مستقل و شفاف» درباره قتل او شد.
بله! خونی که بهناحق ریختند، حالا گلوگیرشان شده و جانیان حاکم رذیلانه و در وحشت، بازی مسخرهٔ کی بود کی بود؟ من نبودم! راه انداختند.
بعد از یک هفته، وقتی کار بالا گرفت و حتی موضوع در مجلس ارتجاع هم مطرح شد، آخوند جلاد رئیسی سر دژخیم قضاییه خامنهای بهاصطلاح دستور رسیدگی داد و در جواب این دستور، سازمان زندانها تلاش کرد با یک اطلاعیه دو سه سطری و سر هم کردن یک داستان سخیف و ابلهانه سر و ته ماجرا را هم بیاورد.
به خبر ۲۷خرداد شبکه ۲تلویزیون رژیم توجه کنید:
«سازمان زندانها هم امروز در اطلاعیهای ماجرای قتل را تشریح کرد و به شایعات! پاسخ داد. این سازمان ماجرای نگهداری زندانیان امنیتی در کنار سایر مجرمان را رد و اعلام کرده فقط هواخوری این زندانیان یکی بوده که آنهم در ساعت مشخص و بهصورت مستقل از آن استفاده میشده. آنطور که سازمان زندانها میگوید در روز حادثه یعنی ۲۰خرداد مأموران برای رفع ایراد سیستم فاضلاب بهداشتی محل دو زندانی که یکی از آنها به جرم قتل به زندان افتاده بود آنها را به هواخوری هدایت میکنند! که همزمان میشود با توزیع غذای زندانیان امنیتی. متهمان هم از فرصت سو استفاده میکنند و با ورود به محل نگهداری زندانیان امنیتی در کمتر از دو دقیقه علیرضا شیر محمدعلی را مورد ضرب و جرح قرار میدهند در نهایت با انتقال مصدوم به بیمارستان خارج از زندان کاری از دست پزشکان هم برنمیآید و متهم هم فوت میشود».
به همین سادگی! این را مقایسه کنید با هل دادن یک زن بسیجی، توسط یک خانم هموطن در خمام رشت که تقریباً همان روزها بود و همه دیدند که چه قشقرق و الم شنگهای به راه انداختند، از مجلس و قوة قضاییه و نیروی انتظامی و... وارد شدند و آن خانم هموطن را با ۳ـ۴تن از کسانی که همراهش بودند در عرض چند ساعت دستگیر کردند تا به اتهام جنایت شنیع! هل دادن یک بسیجی مجازات کنند.
اما این سکه یک روی دیگر هم دارد و آن هم این است که یک زمانی همین آخوند ابراهیم رئیسی در یک روز حکم اعدام صدها تن از جوانان امثال همین علیرضا شیرمحمدعلی را صادر میکرد و دنیا خبردار نمیشد، اما حالا با قتل صحنهسازی شده به دست دو زندانی شرور، توفان میشود. رژیم همان رژیم است، جلاد دیروز، امروز رئیس دستگاه قضاست و شکنجهگران و بازجوهای دیروز، امروز بر کرسیهای مجلس و سایر مسندهای حکومتی تکیه زده و مشغول مکیدن خون مردمند، اما چیزی که تغییر کرده و به کلی هم تغییر کرده، اول شرایط انفجاری اجتماعی است که جلادها و دژخیمها را مجبور به چنین بازیهای سخیفی میکند و عامل دیگر شرایط بینالمللی است که دیگر روی جنایتهای رژیم چشم نمیبندند.